تبیان، دستیار زندگی
انقلاب جنسی حدود سه دهه است که جامعه غربی را به جدّ متحول کرده و کلیه رفتارها و رویکردهای مربوط به روابط جنسی، خانواده و... را تغییر داده است...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روابط مدرن


نویسنده: ویلیام مورچیسون‌(1)


چکیده:

انقلاب جنسی حدود سه دهه است که جامعه غربی را به جدّ متحول کرده و کلیه رفتارها و رویکردهای مربوط به روابط جنسی، خانواده و... را تغییر داده است.

هدف از انقلاب جنسی، ایجاد شادی و لذّت بیشتر از طریق «رابطه جنسی بدون تعهد» بود، اما اکنون محصولی جز ناامیدی و یأس و ناراحتی ندارد. بحران ایجاد شده، متفکران را به این نتیجه رسانده است که باید روابط جنسی مدرن را برای بازگرداندن تعهد و روابط جنسی محدود به خانواده، متحول کرد.

این یک اتفاق نبود که مردم به این نتیجه رسیدند که پایان دادن به حاملگی اشکالی ندارد. چنان که اکنون در جامعه فعلی ما که کاملاً متأثر از عصر روشنگری است، این امر پذیرفته شده است.

انقلاب‌ها همواره ساختار‌هایی را از میان می‌برند و ساختارهایی به وجود می‌آورند.

حاملگی را می‌توان- حتی با استناد به توجیهات علمی- عنصری مرکزی در روابط جنسی دانست. برای تغییر نگرش افراد به سقط جنین باید انقلابی در شیوه نگاه زن و مرد به رابطه جنسی ایجاد می‌شد؛ و با نگاهی جدید به مجموعه حقوق و تکالیف کهن که به زمان آدم و حوا باز می‌گشت، نظر می‌انداختند. و دقیقاً همین اتفاق نیز افتاده است.

آنچه تعجب‌آور است این که، این همه تغییر صرفاً ظرف حدود 30 سال اتفاق افتاده است (در حال حاضر تقریباً 30 سال از آغاز و همه‌گیر شدن انقلاب جنسی در غرب می‌گذرد). من همه این سالها را به خاطر دارم. شما خواننده محترم نیز احتمالاً به یاد دارید. 30سال اصلاً دوره طولانی‌ای نیست.

در دهه 1920 انقلابی اخلاقی در ایالات متحده رخ داد. انقلاب‌ها همواره ساختار‌هایی را از میان می‌برند و ساختارهایی به وجود می‌آورند. این انقلاب نیز نشانه‌ها و فرصت‌های فراوانی برای زنان آمریکایی به همراه داشت که آن‌ها را از آزادی جنسی و فعال بهره‌مند می‌ساخت، اما چه کسی برای تغییر اساسی و فروپاشی ساختارها و رفتارهای حاکم بر روابط زن و مرد آماده بود؟ من که در آن زمان، «زیر صفر» زندگی می‌کردم، برای چنین تغییراتی آماده نبودم.

در سال 1963 که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدم، نظم گذشته همچنان پا برجا و سالم به نظر می‌رسید. در اواسط دهه 1970، این نظم از میان رفته، کاملاً تغییر کرده و اساساً متحول شده بود.

جامعه ما از دخترانی که به دانشگاه می‌رفتند تا مدرک فوق‌لیسانس بگیرند، به دخترانی تبدیل شده بود که به جای رسیدن به روابط جنسی کنترل شده میان زن و شوهر (روابط جنسی هسته‌ای و متمرکز) به ایدز و بیماری‌های مقاربتی رسیده‌ایم. از ازدواج کردن برای زندگی، به طلاق به عنوان راهی برای زندگی رسیده‌ایم و ازمارگارت چیس اسمیث به هیلاری کلینتون، از دیدگاهی که سقط جنین را فاجعه‌ای همراه یک جرم می‌دانست، به دیدگاهی رسیده‌ایم که سقط جنین را جزو حقوق بشر و نشانه افتخار‌آمیز شخصیت و آزادی می‌‌داند و در حقیقت، سقط جنین به یک انتخاب بدل شده است.

این امر جهان را شگفت زده کرد و تمدن را خلع سلاح، صرفاً در تمدن ما که در آن تولید مثل نسبت به لذت بردن، موقعیت کمتری پیدا کرده است، قانون قابلیت اجرا دارد؛ این قانون بیان می‌دارد که رابطه جنسی یک حق است و نتایج آن را به بهترین وجهی باید اختیار کرد. برای درک این که چرا در این مدت کوتاه تا این حد تغییر کرده‌ایم، نیازمند بررسی‌های طولانی هستیم. بررسی عواقب این تغییرات نیز به همین صورت دراز دامن است. ما از چشمان خود استفاده می‌کنیم، همین.

دالریمپل یکی از شش نویسنده‌ای است که مقاله‌های او در کتابی از سوی موسسه انتشاراتی مانهاتان (سیتی ژورنال) به عنوان «روابط جنسی مدرن: آزاد‌سازی جنسی و کاستی‌های آن» منتشر شده است. میرون مگنت سردبیر این مجموعه است و عناوین برخی مقالات آن عبارتنداز: «جهان.ال»، «تابوی عشق»، «همیشه سکس، همه جا»، «بازگرداندن حیا و شرم» و... .

تشخیص این نویسندگان، دلسرد‌کننده و ناامید‌کننده است؛ مشغول داشتن آمریکا به آزاد‌سازی جنسی و روابط جنسی فاجعه آفریده است. «بعد از همه روابط زنان و مردان، ناراحتی و ناامیدی شگرفی وجود دارد، در جهانی که روابط جنسی با تعهد بسیار اندک صورت می‌گیرد و زندگی مشترک و روابط جنسی بدون ازدواج، برای بسیاری جای ازدواج کردن را گرفته است و روابط جنسی، گذرا و موقتی است. زوج‌ها به راحتی همدیگر را بدون اعتماد با انزجار و حتی انتقام جویانه ترک می‌کنند.»

تفاوت‌های زن و مرد و رابطه جنسی و روابط همسری طولانی مدت، مسأله دیگری است که انقلاب جنسی آن‌ها را مطرود کرده است، حال آن که توجه به این دو عامل می‌تواند از «نارضایتی و ناراحتی» مورد بحث بکاهد و مبنایی برای شادی و رضایت قرار گیرد.

آمریکایی‌ها تنها‌تر و غمگین‌تر شده‌اند: مرد مراقب زن و زن مراقب مرد است و از یکدیگر احتیاط می‌کنند. هدف این انقلاب جنسی، «رابطه جنسی بدون احساسات» بود و این امری ساده، قابل قبول و آرامش‌آور پنداشته می‌شد: «در معرض خطر قرار نگرفتن، نه صدمه، نه عصبانیت، نه دعوا، نه دخالت و نه آزار» حالتی بود که محصول این اندیشه و راه جدید تصور می‌شد. اما تنها یک مشکل کوچک بروز کرد و آن این که، آدمی به گونه‌ای ساخته نشده است که بتواند از این طریقه آسان، قابل قبول و آرامش‌آور پیروی کند احساسات، روابط آدمی را شکل می‌دهد؛ احساساتی که نمی‌توان آن را آن قدر عمیق دفن کرد که دوباره ظهور نکند.

بنابراین در عصر ما، «کودکان زودتر و زودتر مورد سوء استفاده جنسی قرار می‌گیرند و این محصول تبلیغات و سرگرمی‌های جهانی است که آن‌ها را احاطه کرده است و شخصیت‌های شکننده آنها را برای وسوسه کردن مستعد یافته است.» از میان رفتن احساس شرم از رفتارهای نادرست جنسی، موجب شده است که افراد، بیشتر دست به خشونت جنسی بزنند و کمتر شاهد رفتارهای تعهدآمیز و عاشقانه باشیم.

نویسندگان کتاب مذکور، پس از این به موضوعاتی اساسی که تاکنون مقدمه آن مطرح شد، می‌پردازند:

مادران تنها، فرزندان رها شده، قلب‌های شکسته، بیماری‌های جنسی و هرج و مرج احساسات و علاوه بر همه این‌ها، سقط جنین.

باربارا وافو وایتهد مقاله‌ای با عنوان «چگونه همسریابی می‌کنیم» نوشته است. او که پیش از این با مقاله‌ای که در ردّ خانواده تک والدی به عنوان یک شیوه زندگی نوشته بود، به شهرت دست یافته است، می‌نویسد: «زنان بیش از پیش به این اعتقاد رسیده‌اند که زن حق دارد که برای خود فرزندی داشته باشد (بدون شوهر). این اعتقاد از لحاظ تاریخی سابقه‌ای ندارد و به زمان انقلاب جنسی و انقلاب پیشگیری از بارداری باز می‌گردد.» از میان این دو انقلاب، انقلاب جنسی اثر بیشتری بر تغییر تفکر در مورد ماهیت و هدف رابطه جنسی داشت.

بر مبنای ایدئولوژی طرفداران این مکتب، سکس جدید- که در آن فمینیست‌‌ها و پیروان پلی‌بوی مشترک هستند- زنان حق دارند از جسم خود و از اعضای خود به هر نحو که می‌خواهند و بدون عواقب آن، استفاده کنند. بدین معنی که رابطه جنسی مانند یک تفریح و فارغ از بچه و دردسرهای آن باشد و البته مشخص است که این توقع یکی از نامعقول‌ترین و غیرطبیعی‌ترین توقعاتی است که محصول انقلاب «سکس بدون تعهد» است. واقعاً اگر به این خواسته به دقت توجه کنید، خواهید دید که بی‌معنا است.

با این همه، هدف رابطه جنسی چیست؟ منظور من از هدف، لذت و محصولات جانبی این رابطه نیست؛ هر چند که این‌ها به جای خود قابل پرداختن هستند و نقش بالایی نیز در روابط انسانی دارند. قطعاً هدف رابطه جنسی، خلق حیات است. این آن چیزی است که همگان به آن می‌پردازند. چه اعتقاد داشته باشند و چه نداشته باشند که «آدم، حوا را همسر خود می‌‌دانست». اما آیا اصولاً رابطه جنسی ضرورت دارد؟ شاید بتوانیم به این سوال بر مبنای تجربیات و احساسات خودمان جواب مثبت بدهیم.

حتی علم لقاح مصنوعی نیز این امر را که رابطه جنسی ضرورت دارد، تأیید می‌کند. چرا که آنها در طول کار خود، از انسان زنده طبیعی، اسپرم زنده را می‌گیرند و این کالایی را که نمی‌توان آن را به طور مصنوعی تولید کرد، در محوطه‌ای خاص قرار می‌دهند.

سقط جنین که هدف از آن آزادسازی جنسی و آزادسازی هوس جنسی است، اهداف ازدواج و رابطه جنسی را کاهش می‌دهد و آن را به یک تفریح تقلیل می‌دهد. اما تفریح برای چه؟ تفریح برای تفریج! آن گونه که به نظر می‌رسد، هدف دیگری وجود ندارد. واقعاً که این تفریح چقدر الهام‌بخش است!! وقتی رابطه جنسی را به تفریح تقلیل دادیم، آن‌گاه این سوال مطرح می‌شود که: پس بعد چه؟ و واضح است که در این میان، هدف اصلی رابطه جنسی به کناری نهاده شده است. ممکن است کسی بگوید ما راه خود را انتخاب کرده‌ایم و کسی حق دخالت ندارد. اما چنان که میرون مگنت هشدار داد، این امر به تشدید ناامیدی و ناراحتی منجر می‌گردد.

آمریکایی‌ها تنها‌تر و غمگین‌تر شده‌اند: مرد مراقب زن و زن مراقب مرد است و از یکدیگر احتیاط می‌کنند.

بله! مهمترین چیزی که با حذف هدف رابطه جنسی برای ما باقی می‌ماند، ناراحتی است. حتی اگر بر مبنای اخلاقی به فکر مبارزه با سقط جنین نباشیم، چنان که نویسندگان « سیتی ژورنال» نیستند، باز هم می‌توان نشان داد که اگر سکس را از هدف اصلی آن جدا کنیم، محصولی که باقی می‌ماند، چیست.

انقلاب جنسی ابراز می‌داشت که اگر داشتن یک شریک جنسی لذت‌بخش است، چرا نباید ده یا ده‌ها و حتی صدها مورد شریک داشت. کلیسا «یک مورد» را به عنوان محدودیت مطرح می‌کند و از دیدگاه انقلاب جنسی، این به معنی مبارزه با شادی و تفریح است.

تفاوت‌های زن و مرد و رابطه جنسی و روابط همسری طولانی مدت، مسأله دیگری است که انقلاب جنسی آن‌ها را مطرود کرده است، حال آن که توجه به این دو عامل می‌تواند از «نارضایتی و ناراحتی» مورد بحث بکاهد و مبنایی برای شادی و رضایت قرار گیرد.

اما متأسفانه فرهنگ ما حالتی از نادیده انگاری و بی‌توجهی به واقعیت‌ها و نتایج اسف بار آن را حاکم ساخته است. ما چشمان خود را بر این همه معضلات موجود بسته‌ایم. با این همه، روابط جنسی و معضلات و مشکلات آن وجود دارد و نادیده انگاشتن آن از اهمیت این معضل نمی‌کاهد. کمی دقت و توجه می‌خواهد تا همه ما را به این نتیجه برساند که شرایط و اوضاع در این رابطه، باید اساساً متحول گردد.

منبع: کتاب مکاتبه و اندیشه

پی‌نوشت‌ها:

1- WILLIAM MURCHISON، جامعه‌شناس، نویسنده و استاد دانشگاه.


لینک مطالب مرتبط:

بهشت موعود لیبرال دموكراسى (2)

بهشت موعود لیبرال دموكراسى(1)

ایران و رشد دین‌نماهای جدید (2)

كودك و زن و مرد قرن 21

بحران اخلاقی آمریکا (قسمت دوم)

بحران اخلاقی آمریکا (قسمت اول)

غرب دنیای یکپارچه فاسدی نیست

چرا باید غرب را شناخت؟

نگرشی به بحران معنویت حاکم بر غرب