وقتی آب از سر رای ها می گذرد
«طرف وقتی خَرش از پل گذشت دیگه خدا رو هم بنده نیست». این جمله ای است كه بارها از زبان یكدیگر شنیده ایم؛ چون هر كدام از ما در موقعیت هایی از زندگیمان به خود غره می شویم.
این كه یك نفر با عبور از مرحلهای خاص در زندگیاش، به اصطلاح خود را گم كند یا به خود غره شود، از جمله نكاتی است كه هم در آیات و روایات و هم در ادبیات كشورمان به آن اشاره شده است.
مغرور شدن یا به خود غره شدن، حالتی است كه ممكن است به هر كدام از ما دست دهد، بویژه در زمان هایی كه یك دوره گذار را طی می كنیم و به اصطلاح «خَرِمان از پل می گذرد». با وجود اینكه این خصلتی است كه چندان نمی تواند قابل قبول باشد، اما به دلیل فراگیری نسبی آن و تاحدودی قابل توجیه بودنش برای زمان هایی كه جهشی را پشت سر گذاشتهایم، گاه همین خصلت ناپسند می تواند قابل اغماض باشد.
اما آنچه وضع را بدتر می كند، زمانی است كه ما به واسطه كمك، لطف، آموزش یا همراهی فرد یا افراد دیگری به جایگاهی دست پیدا كنیم و پس از آن، كاملا از یاد ببریم كه كجا بوده ایم و از چه طریقی به جایگاه جدید خود رسیده ایم.
وضع می تواند حتی از این هم بدتر باشد؛ زمانی كه ما تنها یك آدم عادی با مسئولیت های شخصی، خانوادگی و مسئولیت های محدود اجتماعی نباشیم بلكه آنقدر مسئولیت داشته باشیم كه به ما بگویند «مسئول»!
با نگاهی گذرا به نحوه برخورد مسئولان كشور در سال های گذشته، متأسفانه به راحتی می توانیم آثار این «به خود غرهگی» را در رفتارهای برخی مسئولان كشور ببینیم كه این مسأله به نوع مواجهه این مسئولان با مسئولیت و جایگاهشان برمیگردد.
این جمله كه «ما نه رئیس، بلكه خادم و نوكر مردم هستیم» و جملاتی از این دست و با مضامین مشابه، چیزی است كه به وفور از زبان مسئولان مختلف این كشور شنیده شده است اما مردم جامعه در عمل و رفتار این مسئولان، برخورد متفاوتی را مشاهده كرده اند.
گاه فردی كه در یك انتخابات پیروز می شود، به جای اینكه به یاد بیاورد كه چطور با رای مردم بر سر كار آمده است، به این فكر می كند كه "من آنقدر چنین و چنان هستم كه مردم به من رای داده اند، وگرنه چرا به دیگران رای ندادند؟!" و همین طرز فكر، ابتدای سقوط اوست
وقتی نام فردی را «مسئول» می گذارند، یعنی او مسئول انجام وظایف خود است، یعنی او مسئول مواجهه صحیح با جایگاهش است، یعنی او مسئول برخورد درست با ارباب رجوع است، یعنی او مسئول ضعف های حوزه كاری خود است، یعنی او برای رفع این ضعف ها مسئول شده است؛ اما چه می شود كه برخی افراد انجام مسئولیت را تبدیل به «فرع» و یادآوری كردن جایگاه بالاتر خود به دیگران و حتی گاه سوءاستفاده از این جایگاه را تبدیل به «اصل» می كنند؟
وقتی فردی خود را در معرض رای و نظر مردم قرار می دهد تا مسئولیتی را بر عهده بگیرد، سخنان و دیدگاه هایی را مطرح می كند كه می داند به ذائقه مردم خوش می آید و در نتیجه وی می تواند آراء بیشتری را برای خود جذب كند. البته بخشی از این مسأله به ایرادی برمی گردد كه در روند انتخابات در كشور ما وجود دارد؛ چراكه این پروسه به گونه ای است كه بیشتر بر گفتارهای كاندیداها متمركز است تا عملكرد و سابقه آنها. همین مسأله موجب می شود كه این افراد بیشتر تلاشش كنند كه حرف های خوب بزنند!
پس از آنكه منتخب یا منتخبان (بسته به اینكه مثلا انتخابات ریاست جمهوری برای برگزیدن تنها یك نفر باشد یا انتخابات یكی از مجالس یا شوراها برای انتخاب چند نفر) در بین افراد حاضر برگزیده شدند، تازه ابتدای احتمال حضور آنها در مسیر غرور و به اصطلاح «منم منم كردن»هاست و در صورتی كه فرد بصورت بالقوه مستعد چنین خصلتی باشد، این احتمال روز به روز بیشتر برایش می شود.
گاه فردی كه در یك انتخابات پیروز می شود، به جای اینكه به یاد بیاورد كه چطور با رای مردم بر سر كار آمده است، به این فكر می كند كه "من آنقدر چنین و چنان هستم كه مردم به من رای داده اند، وگرنه چرا به دیگران رای ندادند؟!" و همین طرز فكر، ابتدای سقوط اوست.
چنین فردی گمان می كند كه تنها و تنها به دلیل شایستگی های فردی خود در جایگاه كنونیاش قرار گرفته است. بر این اساس، آراء مردم، كمك های همكاران و همفكران خود و حتی خواست و لطف خداوند را نیز فراموش می كند. خداوند در همین رابطه در قرآن فرموده است: « فَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ بَلْ هِیَ فِتْنَةٌ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ»؛ یعنی « پس وقتی که به انسان گزندی برسد ما را می خواند، سپس چون نعمتی از جانب خود به او عطا کنیم میگوید جز این نیست که این [نعمت] براساس علمی که داشته ام به من داده شده است، [نه] بلکه این آزمایشی است ولی بیشترشان نمیدانند».
اینچنین است كه فرد كم كم به جای اینكه به «مسئولیت» خود فكر كند، «جایگاهش» را برای خود و دیگران یادآور میشود و اینچنین است كه جایگاه و موقعیت و حتی آبروی دیگران یا از اولویت توجهاتش خارج میشود یا در اولویتی پایینتر از «من» قرار میگیرد.
شاید دیدن هاله نور، تلاشهای مدام برای تخریب و از میدان به در كردن رقیب و منتقد و مخالف، پخش فیلم یك جلسه خصوصی در صحن علنی مجلس و در معرض دید همگان، حتی پشت پا زدن به حمایتهای گروهی و جناحی همفكران سابق، نافرمانی از رهبری و عدم اجرای سیاستهای كلی نظام كه با امضای رهبری نظام ابلاغ میشود، بتواند نمونههایی باشد كه نشان دهد به خود غره شدن انسان را به چه مرحلهای میكشاند.
حسین آشنا بخش سیاست تبیان
مطالب مرتبط: