تبیان، دستیار زندگی
توصیه های اخلاقی آیت الله جوادی آملی به میر حسین موسوی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

توصیه های آقای جوادی آملی به میر حسین

آیت الله جوادی آملی

انتخابات » امری جامع است که با اذن صاحب شریعت ، سبب استحکام بنیانهای حکومت دینی و ضامن مقبولیّت نظام مشروع جمهوری اسلامی است .

این گذرگاه سیاسی  ـ  اجتماعی نیز از خطر تحریف و بد اخلاقی های برخی کاندیداها و طرفداران آنان مصون نمانده و با بروز چنین آفت هائی ، چهره تابناک نظام اسلامی غبار آلود شده و بستر یاوه پراکنی های دشمنان آن فراهم می گردد .

شعاع حکمت و خلق حسن یکی از وارثان مکتب انبیاء » آیت الله جوادی آملی » می تواند راهگشای خوبی برای کاندیداهای محترم و طرفداران آنها در فضای انتخابات آتی ریاست جمهوری باشد .

« تبارک » و « ملکوت » عالم ، تحت تدبیر خدای سبحان

کلّ جهان را بالأخره یک نفر اداره می کند ، و ایران هم از این مجموعه جدا نیست ؛ این اصل اوّل . اگر ما به سراغ اسلام و نظام اسلامی و جمهوری اسلامی حرکت می کنیم ، مدیر عامل یک نفر است که « ربّ العالمین » است . اگر ملک است که تبارک الّذ ی ب ید ه  الملک (1)؛ و اگر ملکوت است ، فسبحان الّذ ی ب ید ه  ملکوت کلّ  شیء (2). هر چیزی بالأخره یک راه نفسی دارد ، به  آن راه نفس هر چیزی می گویند : « ملکوت » ؛ و این راه نفسش به دست اوست .

خدا غریق رحمت کند ؛ سیّدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبائی در جواب این سئوال که چرا سوره یاسین را قلب قرآن معرفی کردند ، فرمودند : ما همین سئوال را از مرحوم آقای قاضی (رض) داشتیم ، ایشان فرمودند : ظاهراً مناسبت آن،بخش پایانی سوره یاسین است که سبحان الّذ ی بید ه  ملکوت کلّ  شیء  . اگر چنانچه هر چیزی راه نفسی دارد و راه نفسش به دست اوست ، اصلاً کار به دست اوست . لذا آنجا سخن از تسبیح است که در سوره یاسین است ، در سوره ملک سخن از تبارک است . تبارک به این عالم برکت، مرتبط است ؛ به آن ماوراء . حکومت اسلامی اگر حضور مردمی است ، به حکم مردمی است ؛ و اگر چاه نفت و گاز است ، اینها همه مبادی قابلی اند . هم دهنه چاه را خدا فرمود به دست من است ، هم دهنه دلهای مردم به دست من است ! اگر ملّتی با یک کسی بود ، او موفق است ؛ امّا رهبری دلها به دست خود ملّت نیست ، به دست آن شخص هم نیست ؛ به دست کسی است که به یده  ملکوت کلّ  شیء .

نیاز ابراهیم خلیل (ع) به همراهی دلهای مردم با تدبیر الهی

وجود مبارک ابراهیم خلیل خیلی کار کرد ؛ اگر قربانی بود که آماده شد ، و اگر ورود در آن آتش سوزان بود که آمادگی اش را اعلام کرد ، اگر تبر گیری و بت شکستن بود که کرد ! هیچ کاری نبود که او نکند ؛ کارگری و معماری و مهندسی بهترین بنای عالم ، یعنی کعبه بود که کرد . امّا هیچ کدام از اینها را برای تأمین حکومت کافی ندانست ! عرض کرد : خدایا ! من اگر بخواهم حکومتی تشکیل بدهم ؛ مردم با من همراه بشوند ، یک . مردم نه خودشان با من همراهند ، نه دیگری . رهبری دلهای مردم به دست توست ، فاجعل افئدهً من النّاس  تهو ی علیهم (3).

سختی ها و مجاهدات ابراهیم خلیل (ع) در راه ابلاغ رسالت

هیچ کاری نبود که وجود مبارک خلیل خدا نکرده باشد ! اگر مبارزه بود که تبر گرفت و آن کار را کرد . و اگر آزمون بود که هم در قربان بردن پسر ، و هم در ورود در گلستان آتش . و اگر در معماری و کارگری بود ؛ و اگر بردن زن و بچّه در راهی که نه تنها دائر نیست ، بائر هم نیست . نه تنها بائر نیست ، موات هم نیست . نه تنها موات نیست ، لم یزرع هم نیست ؛ بلکه غیر ذ ی زرع است .

غیر ذ ی زرع یک راه پنجمی است ؛ شما  می بینید بین قم و تهران موات است ، بائر است ؛ می شود آبادش کرد . امّا سنگلاخ کوه ابوقبیس به هیچ وجه قابل آبادانی نیست ! وجود مبارک ابراهیم عرض کرد : ربّنا نّی اسکنت من ذریّتی بواد ، نه اینکه موات نیست ؛ این یک طرف . غیر ذی زرع(4)؛ غیر ذ ی زرع غیر از لم یزرع است ! چون لم یزرع یعنی قابل است ، ولی آب ندارد فعلاً . فرمود : سنگلاخ به هیچ وجه قابل نیست . وقتی هم هاجر گفت که : آخر لی من تدعنا ، من با این بچه شیری اینجا گذاشتی ، داری می روی ؛ به کی سپردی ؟! فرمود : لی ربّ  هذه  البیّنه (5). آن که سرزمین دائر را آباد می کند ، همین جا هم حضور دارد.

آیت الله جوادی آملی

حضرت با همه توان و قدرت های علمی و سابقه مبارزاتی و رهبری و آزمون له ، عرض کرد : خدایا ! فرزندان من اگر بخواهند حکومتی تشکیل بدهند ، مردم را به کعبه دعوت کنند که قبله آنهاست ؛ حضور مردمی لازم است ،اما حضور مردمی نه به دست خود مردم است و نه به دست فرزندان من ! پس این دلها را به آن سمت ببر !

در جریان انقلاب در واقع رهبری دلها به دست او بود !! تا برسیم به چاه نفت و گازمان . در همین گذر خان قم، من یک وقتی داشتم می گذشتم ، دیدم یکی از این جوانان قمی آنروز گفته بود : اگر آیت الله خمینی به من بگوید اینجا اینقدر بایست ، تشنه باش تا بمیری ؛ می گویم : چشم . اینقدر عطش بکش تا بمیر ، می گویم چشم ؛ و همین را هم گفت . عدم تکیه بر سرمایه های مادی و مردمی در صورت نبود تکیه گاه الهی

بنابراین سرمایه مردم بسیار سرمایه خوبی است ؛ ولی نه به دست خود مردم است ، نه به دست ما ! این را ما باید بدانیم در مکتب ما این حرف حق است . بدون مردم کاری یک لحظه پیش نمی رود ، امّا این حضور مردمی نه در اختیار خود مردم است ، نه در اختیار دیگران ؛ به دست مقلّب القلوب است .

مطلب دیگر اینکه : بالأخره این کشور سرمایه می خواهد ، سرمایه نفت و گاز ؛ چه اینکه آب هم لازم دارد . آن روز سخن از نفت و گاز نبود در صدر اسلام ، سخن از آب بود ! در بخش پایانی سوره مبارکه (ن و القلم) ، می فرماید: این سرزمین های شما را این چاه و چشمه آباد می کند . اگر حفّاری بکنید ، به آب می رسید . حالا اگر سطح آب 3 ـ 2 هزار متر پائین  برودو مثلاً وسائل صنعتی دیروز و امروز جوابگونباشد ،در ان موقع کار می کنید ؟! آری  ، ارأیتم اصبح مآؤکم غوراً فمن یأتیکم بمآء معین (6). « مآء معین » آبی است که چشم ،  عین او را ببیند و دلو به او دسترسی داشته باشد ؛. فرمود : اگر ما این آبها را یک قدری پائین ببریم ، چه می شود ؟! اگر نفت و گاز را 4 ـ 3 هزار متر پائین تر بردندو وسائل صنعتی امروز جوابگو نبود، باید کاسه گدائی دست بگیرید ! بنابراین نه به مردم می شود تکیه کرد ، نه به نفت و گاز .

اعتقاد صحیح ، زمینه پدید آمدن اقتصاد سالم

ما مأمور تشکیل حکومتیم ؛  باید کلّ کارها را به کسی بسپاریم که ما و نفت و گاز ما و آب ما و مردم ما در اختیار اوست ! از اینجا نتیجه می گیریم که « اعتقاد » اصل است ، نه« اقتصاد » . اقتصاد راه نفس مردم است ، مثل اینکه این برگ های درخت و شاخه های درخت را قطع بکنند ، این درخت خشک می شود ؛  این راه نفسش این است . امّا ریشه اش چیز دیگر است ! اعتقاد می شود ریشه ، اقتصاد می شود فرع . ما اوّل آن ریشه را که محفوظ است ، سالم نگه بداریم ؛ در سایه اعتقاد خوب ، اقتصاد سالم به دست می آید ، مردم هم هستند . و اگر خدای ناکرده آن اعتقاد آسیب دید ؛ هم اقتصاد صدمه

می بیند ، هم درآمدهای دیگر .

اداره اعجاز آور شرائط بحرانی دوران جنگ تحمیلی

با اراده و اعجاز خدای سبحان شما در متن جنگ 8 ساله بودید ؛  البتّه جنگ 10 ساله بود ! برای اینکه 2 سال ما گرفتار جنگ داخلی بودیم ، بعد 8 سال مال خارجی . یعنی هنوز انقلاب به ثمر نرسیده بود ، اوائلش بود که گنبد آتش شد ، بعد کردستان آتش شد ، بعد مردم خلق عرب تشکیل شد ، بعد خلق مسلمان پیدا شد ؛  این 2 سال مشغول جنگ داخلی بود ، به علاوه 8 سال ، می شود 10 سال . در حقیقت ایران 10 سال درگیر جنگ بود !

میر جسین موسوی

نظر شریفتان هست که آن روز دولت بودجه را روی 24 دلار بسته ، و این را 3 قسمت کرده بود ؛ 8 دلار صرف جنگ ، 8 دلار صرف عمران و آبادی ، 8 دلار هم صرف بودجه جاری . آن استعمار پیر، ذخائر نفتی خودرا عرضه کردونفت 24 دلار ی شد8   دلار . خلیج فارس هم نا امن بود ! کسی حاضر نبود از ما نفت بخرد  ! شما بیشتر از دیگران در جریانید . کدام کشتی بود که بیاید در معرض خطر ، خودش را به خطر بیندازد ، بار ببرد ؟! ما باید عملگی می کردیم ،  ژاندارمی می کردیم تا این نفت ها را از خلیج فارس می بردیم و به آنها می دادیم ؛ بشکه 8 دلاری را یک مقدار خرج استحصال بکنیم ، یک مقدار خرج کرایه .

همه مسئولین گرفتار بودند که چه کنیم !! کشور با بودجه 24 دلار بسته شده بود ، جنگ هم که نفس گیر است ، بودجه روزانه اش را می طلبد ، بودجه جاری هم که می خواهد ، بودجه عمرانی هم که می خواهد ؛ این 24 دلار شده 8 دلار ، آن هم 8 دلار  با آسیب ؛ و ( خدا ) اداره کرد !!! دیگر معجزه امام و مردم نبود ، معجزه قرآن و عترت بود . این معجزه سر جایش محفوظ است!

فضای ملکوتی جبهه ها ، یاد آور عرفان حج

ما اگر جنگ را دیدیم ، اینها را هم در کنار انقلاب دیدیم . شما بیش از دیگران در جبهه حضور داشتید ؛ من یک وقتی به اتفاق مرحوم آیت الله فاضل (رض) و بعضی از همراهانمان رفتیم جبهه . آنجا برادران جهرم سمیناری داشتند در 27 رجب به نام همایش و سمینار تهذیب . آنجا سخنرانی داشتم ،  از ما هم دعوت کردند به همراه آن مرحوم . ما یک شب یا دو شبی را درمیان آن نیروهای جهرم بودیم .

من همان هوا و حالی راکه در شب مشعر داشتم ، آنجا برایم پیدا شد . روی همان شن ها خوابیدیم ، آنطوری که در مشعر بود . نیم ساعت قبل از اذان صبح پیرمردی آمد وجوانها را بیدار کرد برای نماز شب ، نماز شب شان را خواندند . نماز نافله صبح را خواندند ، نماز صبح شان را به جماعت خواندند ، زیارت عاشورایشان را خواندند ، بعد خوابیدند . همان حال و هوائی که یک حاجی در مشعر دارد ، ما همان شب برایمان پیدا شد . این یقیناً به ثمر می رسد ؛ این حال و هوا اینچنین بود .

کمترین خطا و بیراهه در مسیر انقلاب اسلامی ، خطرناک و نابود کننده

اگر خدای ناکرده ذرّه ای( من و ما) در این انقلاب ودر این جمهوری راه پیدا کند ؛ این ذرّه مستهلک نمی شود ( بلکه مهلک می شود). این ذره هوس چیز بدی است ! امّا یک چیز بد گاهی وقتی در فضای خوب برود ، « مستهلک»  می شود ؛ وگاهی اگر در فضای خوب برود ،آن را آلوده می کند ، می شود  «مهلک » . امّا فتوای همه فقهاء  این است که خوردن یک مقدار خاک حرام است ؛ مگر تربت سیّدالشهداء ، آن هم بسیار اندک ، آن هم برای شفاء . حالا یک آشپزی که حلیم و آش را در یک ظرف بزرگی آشپزی می کند ، اگر یک مختصری خاک این دیوار بریزد داخل آن ظرف و آن را، هم بزند ؛ چون یک مختصر خاک است و مستهلک می شود ، این حرام نیست . ولی اگر همین آشپز دستش خون بیاید و یک قطره خون وارد این ظرف بشود ، کلّ این ظرف آلوده می شود ! پس بعضی از قطراتند که مستهلک می شوند ، بعضی از قطراتند که مهلکند .

خدای ناکرده وقتی انسان وارد انقلاب و نظام و جمهوری و این حکومت شد ؛ بعضی از امور است که به کلّ نظام آسیب می رساند ؛ این را آدم باید تشخیص بدهد . همین که گفتند: صراط مستقیم از مو باریکتر است و از شمشیر تیز تر ! آن صراط را که دیگر با فلز یا با سیمان نساختند! یعنی معرفت ، یعنی فهم . فهم دقیق، از مو باریکتر و از رفتن روی شمشیر تیز تر . آدم خوب بفهمد ، بعد هم بتواند رویش راه برود ؛ و عنصر اصلی آن معرفت است .

دوری از « معرفت » معقول و محسوس ، دلیل نابینامحشور شدن کفّار پس از مرگ

قرآن کریم می گوید ، وقتی کفار به خدا عرض می کنند که : خدایا ! ما را چرا کور محشور کردی ! چشم شان نمی بیند ؛ فقط گوش شان می شنود ، زبانشان گویاست ، دست و پایشان گویاست ، همه  عناصر سالم است ، ولی کورند . به باری تعالی عرض می کنند که : ربّنا ل م حشرتن ی اعمی و قد کنت بصیراً (7). چرا چشم ما را گرفتی  ؟! فرمود : تو چون نفهمیدی و باور نکردی ، بخاطر همین کوری ! کذل ک اتتک آیاتنا فنسیتهم و کذل ک الیوم تنسی (8). مهم ترین راه ما « معرفت » ماست . این معرفت ما اگر بخواهد از معقول به محسوس تنزّل کند ، می شود چشم و دیدن .

اگر این ذرّه که پایگاه عقلی ماست ، این خدای ناکرده آسیب ببیند ؛ حدأقل این است که خود ما آسیب می بینیم . البتّه نظام آسیب نمی بیند ؛ قرآن کریم فرمود : شما نشد ، دیگری . ا ن تتولّوا یستبد ل قوماً غ یرکم ثمّ لا یکونوا امثالکم (9). خدا که دست از دین و نظام و اینها بر نمی دارد ! فرمود : شما نشد ، دیگری ! اما چرا ما نشویم و دیگری بشود ؟! این و اجعلنا م مّن تنتصر بدی ک و لا تستبدل بغیر نا (10) همین است . خدایا ! دینت را که می خواهی حفظ بکنی ، به دست ما حفظ بکن .

آسان بودن اداره  مردم عاقل در عصر ظهور حضرت ولی عصر (عج)

آیت الله جوادی آملی

به همین مناسبت وقتی وجود مبارک حضرت ولی عصر ظهور پیدا می کند ، مردم هم، به برکت اینها ،فهیم بار می آیند. اداره یک مردم فهیم سخت نیست ! الآن 7 میلیاردند ، بشوند 700 هزار میلیارد ؛ 700 هزار میلیارد بشر عاقل  بفهم را به خوبی می شود اداره کرد ؛ مخصوصاً 313 شاگرد هم مثل امام داشته باشد ! با کشتار و جنگ که مردم اداره نمی شوند! وقتی حضرت ظهور کرد ؛ در روایات ما آمده است که دستی روی سر مردم کشیده می شود ، یا عنایت الهی است ؛ هر چه هست ، جمعاً ب ه  احلامهم و عقولهم و مانند آن . مردم با فرهنگ و با شعور را کاملاً می شود اداره کرد .

بنابراین ما ن شآء الله وقتی که وارد می شویم ،  با این بحث وارد بشویم که  اگرنفت و گاز هست ، ولی اختیارش به دست دیگری است . اگر حضور مردمی هست ، رهبری دلها به دست دیگری است ؛ اصل اعتقاد خود ماست و مردم  و اگر بخواهیم ، باید با اعتقاد صحیح از خدا بخواهیم که دلهای مردم را به این سمت رهبری کند ، و نفت و گاز و مواد لازم را هم به این سمت هدایت بکند ؛ وگرنه نه مردم اهل اقتصاد خواهند بود ، نه اقتصاد به این مردم می رسد .

دور بودن ملّت پر نعمت و محتاج از رحمت خدای سبحان

مطلب بعدی آن است که الآن ما 70 میلیون جمعیت ایم ، یعنی یک صدم مردم دنیا ؛ الآن 7 میلیارد است .امکانات ما خیلی بیش از یک صدم است ، امّا ته صف جا داریم !! این 3 تا مسأله با هم هماهنگ نیست ! ما یک صدم ایم  امکانات ما خیلی بیش از یک صدم است ، ولی دنباله تر از یک صدم جا داریم !! این را باید بالأخره به یک جائی رساند ؛ و این کار شدنی است .

وجود مبارک حضرت امیر این بیان را فرمود که الآن حدیث شریفش را می خوانیم ، آن روز سخن از نفت و گاز نبود آن روز فرمود : کشوری که آب دارد و خاک دارد ، مع ذلک محتاج به دیگری باشد ؛ فابعده الله . این جزء روایاتی است که مرحوم صاحب وسائل در مکاسب محرّمه نقل کرده ، دیگران هم نقل کردند . من وجد مآءًً و تراباً فافتقر فابعده الله (11). این ( فابعده الله ) به حسب ظاهر نفرین است ، ولی جمله خبریّه است . یعنی : خدا همه اش دور می کند . یک ملّت بی عرضه را که خدا پشت سر هم به او امداد غیبی نمی رساند ! فرمود : شما هم یک دستی تکان بدهید ، بعد ما هم بقیّه را برکت به شما می دهیم .

نقش اراده الهی در هدایت مردم به ایستادگی و قیام

بنابراین نتیجه ای که از عرض کوتاهم گرفته می شود این است که : اصل، اعتقاد است ، یک . ملّت معتقد را خدا به حکومت رهبری می کند ، دو . ملّت معتقد را دهنه چاهش را ، دهنه آبش را ، دهنه چاههای دیگر و آبش را به همین سمت هدایت می کند . ولی اگر خدای ناکرده بعضی از اینها آسیب ببیند ، آنوقت ما نه می توانیم بگوئیم : فاجعل افئ دهً م ن النّاس تهو ی ل ینا ؛ نه هم این کار شدنی است .

خدای سبحان به وجود مبارک پیغمبر (ص) فرمود : مردم تو را کمک کردند ، ولی من اینها را فرستادم . هو الّذ ی ایّدک ب نصر ه  و ب المؤم نین (12). درست است مردم یاور تو بودند ، تو فرمودی ، اینها هم آمدند ؛ ولی من اینها را فرستادم ، به دنبال تو آمدند . آنگاه همانطور که فرمودید قانون اساسی از یک سو ، ولایت فقیه از یک سو ، ارگانهای رسمی از یک سو ؛ اینها همه شان حضور فعال داشتند ، دوستانه و محترمانه می توانند کار کنند .

پرهیز از خطر تلخ » اختلاف » در بیان نورانی علوی (ع)

و آخرین بخش عرضم بیان نورانی حضرت امیر (ع) است که فرمود : من این مطلب را به عنوان یک مورّخ نمی گویم ، این مطلب را به عنوان یک تجربه کننده حکومتی نمی گویم ؛ من به عنوان یک سنّت الهی می گویم ، و آن این است که هیچ ملّتی با اختلاف به جائی نرسید . نّ الله سبحانه و تعالی لم یعط  احداً بفرقه خیراً ممّن مضی و لا ممّن بقی(13). میلیونها سال جهان طول بکشد ، ملّت پراکنده به جائی نمی رسد !

اهمیّت داشتن کسب رضای الهی و بی اهمیّت بودن نتیجه کارها

بالأخره ما داعیه ای داریم ، می گوئیم صلاحیّت داریم ، آمدیم به میدان . 10 نفر زید و عمرو را وقتی نام ببرید ، صلاحیت شان را اعلام کردند ؛ شد ، خدا را شکر ؛ نشد ، خدا را شکر . به تعبیر آن آقا گفت : داد ، رحمت ؛ نداد ، حکمت . اگر با این دید باشیم ، هیچ محذوری نداریم . نه بیراهه می رویم در تبلیغات مان ، نه راه کسی را می بندیم . بالأخره همیشه پایان کار را آدم باید ببیند علی (ع). بیان شفافش در نهج البلاغه هست . فرمود : هیچ ملّتی با اختلاف و پراکندگی به جائی نرسید ! این سنّت الهی است . اگر چنانچه مربوط به تاریخ بود که می گفت : گذشته اینطور بود ! امّا او از آینده هم خبر می دهد . نّ الله سبحانه و تعالی لم یعط  احداً بفرقه خیراً ممّن مضی و لا ممّن بقی .

این بیان نورانی سیّدالشهداء (ع) که گفت : لم اخرج اشراً و لا بطراً (14) ، این روی دستور پیغمبر است ؛ فرمود : می خواهی بروی مسجد ، بگو : اللّهمّ انّی لم اخرج اشراً و لا بطراً (15). خدایا ! من نیآمدم که راه کسی را ببندم . من آمدم راهی که تو نشان بدهی ، بروم . مسجد . اینکه وجود مبارک حضرت سیّدالشهداء این جمله را فرمود ، این ابتکاری از خود أبی عبدالله نبود ! این هم در مسند احمد حنبل هست ، دیگران هم نقل کردند که پیغمبر فرمود : وقتی به دنبال نماز یا کار اساسی می خواهی بروی ، بگوئی : خدایا ! برای راه تو دارم می آیم . اللّهمّ نّی لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا ظالماً  و لا مفسداً . اینجور باشد ، سیروا علی اسم  الله (16). آدم نه از اقبال لذّتی زائد می برد ، نه از ادبار ؛ آنوقت نگران هیچ چیز هم نیست ! در همه حالات هم هست .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پانوشت ها :

(1) ملک / 1        (2) یس / 83        (3) ابراهیم / 37           (4) ابراهیم / 37

(5) برداشت از : بحار الأنوار / 12 / 116     (6) ملک / 30    (7) طه / 125

(8) طه / 126       (9) محمّد / 38  (10) برداشت از : بحار الأنوار / 92 / 332

(11) وسائل الشیعه / 17 / 41     (12) انفال / 62

(13) نهج البلاغه / خطبه 176  ـ  انواع الظّلم     (14) بحار الأنوار / 44 / 329

(15) ر . ک : الأمالی للطوسی / 372                  (16) نهج البلاغه / خ 79