تبیان، دستیار زندگی
حزب دموکرات آذربایجان، پس از یک سال درگیری با دولت، در آذرماه 1325ش، پس از شکست از قوای دولتی، منحل گردید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سرانجام رهبر فرقه دموکرات

حزب دموکرات آذربایجان، پس از یک سال درگیری با دولت، در آذرماه 1325ش، پس از شکست از قوای دولتی، منحل گردید.

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
title

خبرگزاری فارس ـ گروه تاریخ: «سیدجعفر جوادزاده» مشهور به «سید جعفر پیشه‌وری» در سال 1272ش در روستای«سیدلر زیوه‌سی» از توابع خلخال آذربایجان به دنیا آمد. او بعد از ده یا دوازده سالگی به همراه خانواده‌اش؛ مانند هزاران دهقان تهیدست آذربایجانی به باکو مهاجرت کردند. پیشه‌وری پس از اتمام دوره دارالمعلمین در سال 1907 به کمک «حاج معلم خالخالی» در مدرسه «مکتب‌اتحاد» مشغول تدریس رشته «شریعت» می‌شود و در عین حال در مدرسه ابتدایی «بلدیه» باکو به تدریس می‌پردازد.

*نویسندگی و فعالیت سیاسی در حزب عدالت

شروع کار مطبوعاتی او مربوط به همین دوران است و نخستین مقاله‌اش گویا اندکی پس از درگرفتن "انقلاب فوریه "1917 در روزنامه "آچیق‌سوز" که ارگان حزب مساوات بود و به سردبیری "رسول‌زاده" به چاپ رسید؛ ولی نویسندگی را به شکل حرفه‌ای با چاپ مقالاتی در روزنامه "آذربایجان جز لاینفک ایران است"، آغاز کرده است.[1] پس از متلاشی شدن حزب دموکرات شاخه باکو 1918 پیشه‌وری همراه بسیاری از اعضای حزب، به حزب عدالت پیوست و در مهر 1298 سردبیر روزنامه "حریت" ارگان حزب عدالت شد. این روزنامه ارگان کمیته حزب دموکرات بود، حزبی که "محمدعلی تربیت" به وجود آورده و متشکل از ایرانیان مهاجری بود که در آن سامان زندگی می‌کردند.[2] هسته اولیه حزب عدالت گروه‌های کوچکی از کارگرانی بودند که افراد شاخصی چون "اسدالله غفارزاده"، "بهرام آقایوف" و "احمد امیروف" رهبری آن‌را در بعضی تظاهرات و اعتراضات به عهده داشتند. بسیاری از اعضای حزب در واقع همان دهقانان فراری و فقیری بودند که از نواحی مختلف آذربایجان بدان دیار کوچیده بودند. پس از متلاشی شدن حزب دموکرات به حزب عدالت پیوست و در اواسط سال 1298 به عضویت کمیته مرکزی حزب برگزیده شد. "مترقی‌ترین تشکیلات سیاسی ایرانیان مرا با آغوش باز پذیرفت، دستور داد، روزنامه "حریت" را تاسیس و اداره نمایم."[3] در واقع پیشه‌وری با نویسندگی به احزاب کمونیستی پیوست.

*ورود ارتش سرخ به ایران و رابطه با جنبش جنگل

به دنبال اشغال باکو در اردیبهشت 1299 مسئولین نظامی شوروی به مقامات ایران در شهر مرزی آستارا اعلام کردند که شوروی هیچ دعوایی با ایران ندارد. لیکن قصد دارد، از طریق دریا و زمین به انگلیس حمله کند. بعد از عقب‌نشینی نیروهای انگلیس به طرف قزوین زمینه مساعدی برای پیشرفت فعالیت‌های کمونیست (حزب عدالت) فراهم شد.[4] بعد از اینکه اعضای حزب عدالت ایران در 1920 به دو شاخه تقسیم شد، گروهی تابعیت شوروی را پذیرفتند و فعالیت‌های خود را در همانجا ادامه دادند و گروه دوم که هنوز تابعیت دولت ایران را داشتند، به تدریج وارد ایران شدند.

یکی از اهداف اصلی حزب عدالت ایران "پیروز گردانیدن جنبش‌های آزادی‌بخش ملی و دموکرات خلق‌های ایران و برپاداشتن حاکمیت دموکراتیک خلق در کشور بود. بعد از ورود ارتش سرخ و یا هم زمان با آن پیشه‌وری که اکنون 27 سال داشت، به همراه هیئتی از اعضای حزب کمونیست به شمال ایران اعزام می‌شود و این در حالی است که جمهوری جنگل به رهبری، "میرزا کوچک‌خان" تازه شکل گرفته است. پیشه‌وری با میرزا به مذاکره پرداخته و در اواسط خرداد 1299ش، جمهوری گیلان اعلام موجودیت می‌کند. پیشه‌وری نیز به عنوان وزیرخارجه حکومت انقلابی مذکور معرفی می‌شود.[5] پیشه‌وری و عدالتی‌ها بعد از ورود به گیلان در شهرانزلی به تبلیغ مرام کمونیستی می‌پردازد. آنها اندکی بعد از جذب نیرو به مسلح کردن آنها می‌پردازند. اما اختلاف بین قوای جنگل و عدالتی‌ها بالا می‌گیرد. کوچک‌خان از آن‌ها می‌خواهد به علت اینکه رهبری نهضت در دست عناصری به شدت مذهبی قرار دارد، از تبلیغات کمونیستی که باعث تفرقه و تجزیه می‌شود، پرهیز نماید. اما اعضای حزب عدالت بی‌توجه به خواست‌های او در تبلیغ مرام کمونیستی و مخالف با مقدسات مردم تا آنجا پیش رفتند که ضربه خردکننده‌ای بر پیکر جمهوری نوپای جنگل وارد کردند و مردم را از نهضت جنگل مایوس و دلسرد کردند.[6]

*ده سال در زندان رضاخان

پیشه‌وری با عنوان "پرویز" سرمقاله‌های روزنامه "حقیقت" را می‌نوشت موقع به سلطنت رسیدن رضاشاه مقالات مخالف و انتقادی می‌نوشت و به شهرت رسید.[7] در سال 1309 دستگیر و زندانی شد. وقتی قانون ضدکمونیستی توسط داور به مجلس ارائه شد، تقریبا تمامی رهبران کمونیستی در ایران دستگیر شدند، جرم آنها اقدام علیه امنیت کشور بود. پیشه‌وری یکی از همین دستگیرشدگان بود. پیشه‌وری خود در مورد این سال‌ها می‌گوید: «حال که 50 سال از عمرم می‌گذرد و سی سال آن را در مبارزه سیاسی و در زندان‌ها به سر برده‌ام، خود را همان مستخدم زحمتکشی می‌دانم که در مدرسه خدمت می‌کرد و برای همان طبقه هم می‌نویسم، در جریان نهضت جنگل به تهران آمدم و شورای مرکزی اتحادیه کارگران را تشکیل و روزنامه حقیقت را منتشر کردم و در دوره رضاخان چهار بار مرکز ما را منحل کردند. ولی پنجمین بار مرکز را تشکیل داده و فعالیت مطبوعاتی را به اروپا منتقل کردم و نشریات خود را توانستم از دیوار چینی که پلیس رضاخان دور ایران تشکیل داده بودند، به ایران برسانیم. بالاخره در سال 1309 توقیف شدم، هشت سال تمام در قصر به غیر از ما زندانی سیاسی نبود، می‌خواستند ما را به مرگ تدریجی نابود کنند، در سال 1319 بعد از ده سال به کاشان تبعید شدم، بیست روز بعد از شهریور 20 توانستم رهایی یافته خود را به تهران رسانم.[8]

*پیشه‌وری در حزب توده

پیشه‌وری پس از بازگشت از تبعید به کمک "احمد اسدی" که از شهریور 20 رییس اداره تعاونی شده بود، در آن اداره استخدام می‌شود. او بعد از 20 روز که از کاشان به تهران آمده بود، در جلسه‌ای که با تلاش "ایرج اسکندری" به منظور تاسیس حزب توده در خانه "سلیمان ‌میرزا" تشکیل شد، حضور فعال داشت. او به همراه ایرج اسکندری، سلیمان میرزا، رضا روستا، با رای مخفی انتخاب شدند تا مقدمات تشکیل حزب را فراهم کنند.[9]

*انتشار آژیر

در خواست امتیاز روزنامه "آژیر" توسط پیشه‌وری پس از تصویب لایحه‌ای در مجلس شورای ملی امکان پذیر شد که از سوی "دکتر سیاسی" وزیر فرهنگ وقت به مجلس ارائه شد. "ارسنجانی" می‌گوید: «پیشه‌وری وقتی روزنامه آژیر را منتشر می‌کرد من در آپارتمان روزنامه "داریا" دو اتاق به او واگذار کردم»[10]

البته پیشه‌وری در حزب توده نماند، یکی از موارد مهم زندگی سیاسی او برخورد و رابطه‌اش با حزب توده است. او حزب توده را آنقدر جدی و مهم نیافته بود که خود را جز او بداند، وی خود را مردی سرد و گرم چشیده می‌دانست و معتقد بود که اعضای جوان و فکلی حزب باید به او به عنوان لیدر مراجعه کنند. حضور "ارشیر آوانسیان" به عنوان مخالف پیشه‌وری در حزب را باید یکی از علت‌های کناره‌گیری او از حزب دانست. اختلافات شدید او با آوانسیان از دوران زندان شروع شده بود و تا رد اعتبارنامه‌اش در مجلس چهاردهم توسط آوانسیان و دیگر دشمنان پیشه‌وری پیش رفت.[11]

*تشکیل حزب دموکرات

ورود پیشه‌وری به همراه بعضی از دوستانش همچون "سلام‌الله جاوید" به حزب دموکرات و کناره‌گیری‌اش از آن که باز هم حمایت و تاکید او بر اعطای امتیاز نفت به روس‌ها است. شکل‌گیری این حزب همزمان با درگیری پیشه‌وری با حزب توده و رد اعتبارنامه‌اش در مجلس بود. در پاییز 1323 وقتی اعطای "امتیاز نفت شمال" به شوروی مطرح شد. اکثریت حزب دموکرات با اعطای امتیاز نفت مخالفت کردند؛ اما پیشه‌وری و گروه اقلیت او موافق اعطای امتیاز بودند و حتی در کمیته مرکزی تاکید نمودند از سوی حزب دموکرات میتینگی برگزار شود و وقتی کمیته مرکزی با این پیشنهاد مخالفت کرد. پیشه‌وری و دوستانش از حزب جدا شدند. [12]

*مجلس چهاردهم و رد اعتبارنامه پیشه‌وری

در انتخابات مجلس چهاردهم در تبریز برای نه کرسی، دوازده نفر نامزد شدند که از بین آنها سه نفر که پیشه‌وری رهبری آنان را به دست داشت، توسط حزب توده و اتحادیه‌های کارگری پشتیبانی می‌شدند، با کنترل شدیدی که "سرلشگر مقدم" بر روز انتخابات داشت در بیشتر شهرها شوروی و هوادارانش نتوانستند کاری از پیش ببرند، به همین دلیل کوشیدند تا فرصت از دست رفته را در آذربایجان جبران کنند، در نتیجه انتخابات از بین نه نفر نماینده منتخب به ترتیب "حاج‌خویی" و پیشه‌وری بیشترین آرا را به دست آوردند. [13]

مجلس چهاردهم در 26 اسفند رسما کار خود را با بررسی اعتبارنامه نمایندگان آغاز کرد. در تیر 23 جلسه مجلس برای بررسی اعتبارنامه پیشه‌وری تشکیل شد. شریعت‌زاده و تعداد دیگری از نمایندگان با اعتبارنامه پیشه‌وری مخالفت کرده و بر فشار و دخالت روس‌ها در انتخابات تبریز تاکید کردند. [14]

*امتیاز نفت شمال

بعد از اینکه "کافتارادزه" معاون وزارت خارجه شوروی در شهریور 23 وارد تهران شد، تا امتیاز نفت شمال را از دولت ایران مطرح کند. روزنامه‌های حزب‌توده از این درخواست حمایت کردند. سیدجعفر پیشه وری نیز در روزنامه آژیر در دفاع از منافع شوروی و واگذاری امتیاز نفت شمال به آن کشور در حرکتی همسو با روزنامه‌های وابسته به حزب توده ضمن حمله به دولت وقت چنین نوشت: «عمل واقع شده این است که کابینه ساعد با شرکت متولیان مجلس داشتند، روی منابع نفت ایران بند و بست‌های تاریک و مظنون می‌کردند، ورود کافتارادزه پرده از روی کار برداشت، فهمیدند این دلالی به سادگی سر نخواهد گرفت، بنابراین سخن خود را عوض کردند و گفتند، اصلا دولت ایران میل ندارد، هنگام جنگ به موضوع نفت دست بزند.»[15]

پیشه‌وری هر چند با "فاطمی" مدیر مسئول روزنامه "باختر" رابطه دوستی داشت؛ اما در جریانات نفت وقتی باختر مقاله‌ای انتقادی از "دکتر کشاورز" و شوروی نوشته بود. پیشه‌وری در آژیر مقاله‌ای با عنوان شما غلط می‌روید. پاسخ تندی به "حسین فاطمی" داده بود و او را متهم کرده که باختر از مساعدت‌های ساعد، میلسپو و سیدضیا برخوردار است.[16]

*پیشه‌وری در حرکت به سوی آذربایجان

تاکید بر انتخاب انجمن‌های ایالتی و ولایتی که در ماده 2 بیانیه 12 شهریور 23 به عنوان زمینه تشکیل فرقه دموکرات از آن سخن رفته، حدود 25 سال پیش نیز از دغدغه‌های فکری پیشه‌وری بوده، در مقاله حکومت مرکزی و اختیارات ملی در روزنامه "حقیقت" بر آن تاکید کرده بود؛ اما بعد از رد اعتبارنامه‌اش از مجلس 14 و مایوس شدنش از ورود به مجلس، دوباره بعد از 25 سال در روزنامه آژیر به آن می‌پردازد. نقشه تشکیل فرقه دموکرات از طرف شخص "استالین" کشیده شده بود و شوروی‌ها قبل از انتخاب پیشه‌وری برای در دست گرفتن ریاست این فرقه به سراغ بسیاری دیگر نیز رفته بودند.

"ابراهیم نوروزاف" که از سوی "کا گ ب" در پوشش خبرنگار نظامی در شهریور 20 به همراه ارتش سرخ به ایران فرستاده شده بود و در حقیقت رابط اصلی محور مسکو ـ باکو تبریز ایران بوده است، در خاطرات خود در مورد انتخاب پیشه‌وری به رهبری فرقه دموکرات می‌نویسد: «پیشه‌وری با رهبری فرقه دموکرات موافق نبود، در سال 1323 در جلفای شوروی در داخل قطار ملاقاتی بین "جعفر باقراف" و سیدجعفر پیشه‌وری صورت گرفت، در آنجا بود که باقراف رهبری فرقه دموکرات آذربایجان ایران را به پیشه‌وری پیشنهاد نمود؛ اما او موافقت نمی‌کرد. میرجعفر باقراف خطاب به پیشه‌وری گفت: دیگر از تاریخچه حزب عدالت نوشتن کافی است، تا فرصت هست با ما همگام شو پیشه‌وری در پاسخ به باقراف می‌گوید. این روس‌ها که امروز به منظور پیشبرد اهداف سیاسی‌شان ما را به بازی می‌گیرند آدم‌های مورد اطمینان نیستند، آن‌ها در صورت لزوم به ما کمکی نمی‌کنند و ما را در میان مبارزه تنها می‌گذارند، محبت روس‌ها به محبت میمون شباهت دارد که هنگام غرق شدن در آب پا روی بچه‌اش می‌گذارد، من آنها را خوب می‌شناسم،. سرانجام پس از گفتگوی زیاد پیشه‌وری با اطمینان به میرجعفر اوف به اعتبار خدمت به ملت ایران با پیشنهاد آنها موافقت کرد».[17]

پیشه‌وری بعد از آن روزنامه آژیر را به دوستانش سپرد و راهی آذربایجان شد. در تبریز پیشه‌وری با مذاکرات زیاد سعی می‌کند با همکاران توده‌ای‌اش، "شبستری" و "پادگان" که مسئول وقت حزب توده تبریز بوده، زمینه ادغام دو حزب را فراهم آورد. پس از آن بیانیه معروف 12 شهریور که شامل 12 ماده بود، را منتشر کرد. این بیانیه با 48 امضا منشر شد.[18] اما حزب توده با ادغام فرقه دموکرات آذربایجان و شعبه حزب توده آذربایجان کاملا مخالف بود. ‌"ایرج اسکندری" می‌نویسد: "کاملا در مقابل عمل انجام شده، قرار گرفتیم و مخالف بودیم، خیال می‌کردیم، پیشه‌وری خودسرانه این کار را کرده است؛ اما بعدا خبر رسید که این کار او مورد پشتیبانی بوده است.» مسئله‌ای که بیشتر در این بین برای پیشه‌وری مهم بود، مسئله زبان و رسمی کردن زبان آذری در آذربایجان بود، او تا آنجا پیش رفت که خواستار پالایش زبان ترکی از واژه‌های فارسی و عربی شد.[19]

فرقه دموکرات در اولین جلسه در ده مهر 1324 با شرکت 247 نفر از شهرهای مختلف آذربایجان تشکیل شد. نمایندگان کمیته مرکزی از 41 نفر انتخاب شدند که یپشه‌روی در راس آن قرار داشت. در این فرقه همه افراد از مالک و تاجر تا مهاجرینی که سال‌ها در کشورهای اطراف مهاجرت کرده بودند، حضور داشتند به آنها گفته شده بود که با همکاری استالین می‌توانید، برای خود کشور دموکراتیک بسازید.[20]

*عکس‌العمل مجلس 14 در قبال فرقه

"بیات" استاندار آذربایجان از طرف دولت مرکزی برای مذاکره با پیشه‌وری انتخاب شد. بیات از پیشه‌وری در مورد کلمه خودمختاری سوال کرد. پیشه‌‌‌وری این گونه توضیح می‌دهد، ما به هیچ وجه درصدد تجزیه نیستیم ما می‌خواهیم که در حدود سرحدات ایران و زیر پرچم ایران و زیر قوانین عمومی عادلانه ایران در کارهای داخلی خودمختار باشیم. پول ما همان پول ایران است، به مجلس نماینده می‌فرستیم و قسمتی از مالیات را نیز به دولت مرکزی می‌دهیم و بقیه را برای پیشرفت امور فرهنگی و بهداشتی و اجتماعی مصرف می‌کنیم.[21]

همزمان با مذاکرات بیات و پیشه‌وری درگیری بین نیروهای حکومت مرکزی و بومیان آذربایجان شدت گرفت و به سقوط شهرهای آذربایجان منجر شد و مذاکرات بین این دو به نتیجه نرسید.[22]

*استقرار حکومت ملی آذربایجان

فرقه در 21 آبان کنگره بزرگی در تبریز تشکیل داد و در سخنرانی‌ای که پیشه‌وری ترتیب داد، این گونه گفت: «ما خودمختاری آذربایجان را به دست آورده‌ایم و مملکت خود را آباد و سعادتمند خواهیم کرد و سایر ایالات از ما درس خواهند گرفت بعد از غائله با مشخص شدن وزرا و و نمایندگان مجلس حکومت ملی با نخست‌وزیری پیشه‌وری کار خود را آغاز کرد و با اعدام چند تن از اشرار امنیت را به خوبی تامین کرد».[23]

*اصلاحات اجتماعی و اقتصادی حکومت ملی آذربایجان

اصلاحات اجتماعی گسترده‌ای انجام شد. نخستین اصلاحات اراضی کشور را فرقه دموکرات اجرا کرد. فرقه همچنین یک قانون جامع کار تصویب کرد و مالیات مواد غذایی و کالاهای ضروری را به مالیات بر درآمد سودهای تجاری ثروت حاصل از زمین درآمدهای صاحبان حرف و کالاهای لوکس تبدیل کرد. همچنین با آسفالت کردن خیابان‌ها، گشودن درمانگاه‌ها و کلاس‌های سوادآموزی، تاسیس دانشگاه دارالفنون، یک ایستگاه رادیویی، و یک انتشاراتی، تغییر نام خیابان‌ها به ستارخان، باقرخان و دیگر قهرمانان انقلاب مشروطه چهره تبریز را دگرگون کرد. حتی مخالفان فرقه هم پذیرفتند که در عرض یک سال خدمات کارهایی بیشتر از دوران بیست ساله رضاخان صورت گرفته است.[24] بیشتر توجه فرقه به زبان ترکی و گسترش آن در ادارات دولتی و مطبوعات و مدارس بود. شایان ذکر است که "انجمن فرهنگی ایران و شوروی" توسط روس‌ها در تبریز به وجود آمده بود در گسترش زبان آذری نقش زیادی داشت.[25]

*مذهب

مسئولین فرقه سعی می‌کردند، در مورد مسائل مذهبی سیاست بی‌طرفی را در پیش گیرند تا جایی که مخالفت علما را برنیانگیزانند. اما با همه تساهل، فرقه دموکرات در جلب همکاری رهبران مذهبی و روحانیون موفق نشد، هر چند رهبران فرقه به آزادی اعمال مذهبی تاکید داشتند و به زنان حق استفاده از چادر داده شد و در مدارس نیز دانش آموزان با سرود مذهبی به سر کلاس می‌رفتند. اما اینها کافی نبود. مخالفت روحانیون دارای ریشه‌های عمیق ایدئولوژی و اقتصادی بود. فرقه با تقسیم زمین‌هایی که فئودال‌های آن به تهران فرار کرده بودند به پایگاه اقتصادی رهبران مذهبی لطماتی وارد کرده بودند. روحانیون، کمونیست‌ها را اهل کفر می‌دانستند. در سوی دیگر مردم آذربایجان با احساسات شدید مذهبی می‌توانستند، به راحتی تحت تاثیر علما قرار بگیرند، مردمی که از پذیرفتن زمین‌های تقسیمی توسط فرقه با عنوان مال حرام امتناع می‌کردند و در حال گرسنگی از گرفتن گندم‌هایی که توسط فرقه تقسیم می‌شد، از ترس عذاب روز قیامت خودداری می‌کردند. همه اینها پایگاه مردمی فرقه را متزلزل کرد.[26]

*قوام و پایان غائله آذربایجان

"قوام" با کیاست خود می‌دانست که مسئله آذربایجان در مسکو حل خواهد شد. او با مذاکراتی با "سادچیکف" سفیر شوروی از یک طرف و تشکیل کابینه‌ای با اعضایی از حزب توده و دستگیری چند تن از مخالفان حزب توده؛ همچون "علی دشتی" و "سیدضیا" باعث خوشحالی و رضایت شوروی و فرقه دموکرات را فراهم آورد و بعد نیز با مذاکرات بعدی آنها را با وعده "امتیاز نفت شمال" راضی به تخلیه قوای سرخ از ایران کرد. بعد از آن با مذاکراتی با پیشه‌وری با تفاهم‌هایی با او رسید.[27]

*تغییر سیاست قوام

به زودی قوام اعلام کرد که اگر دموکرات‌های آذربایجان با خودداری از پذیرفتن نیروهای مسلح این حق را از دولت سلب کنند، اقتدار دولت مرکزی را علنا به مبارزه خوانده‌اند. در چنین وضعی تصرف آذربایجان احتمالا ضروری خواهد بود و اگر روس‌ها در این امر دخالت کنند، ایران به شورای امنیت شکایت خواهد کرد. بدین ترتیب حمله به آذربایجان در 16 آذر 29 از زنجان شروع شده و بعد از روزها زد و خورد فرقه دموکرات سقوط کرد.[28]

*فرجام تلخ

پیشه‌وری همراه با دوستان و همراهانش مجبور به ترک وطن شدند. آنها در اواخر شب به مرز جلفا رسیده و بعد وارد شوروی شدند. دوستان نزدیک او در مورد زندگی ساده پیشه‌وری در شوروی این گونه گفته‌اند: «پیشه‌وری پس از ترک ایران در باکو سکونت داشت، ساده می‌پوشید و ساده می‌زیست. وقتی در خیابان‌های شهر راه می‌رفت، چیزی او را از دیگران متمایز نمی‌کرد. دو اتومبیل نمره خارجی به او داده بودند. برایش در کانون نویسندگان اتاقی تدارک دیده بودند، آنجا خلوت می‌کرد. گویا خاطرات سیاسی سال‌های 1941ـ1945 خود را می‌نوشت.[29]

رهبران فرقه از همان ابتدا می‌خواستند، فرقه را احیا کنند؛ اما شوروی به دلیل مذاکراتش برای امتیاز نفت شمال به این خواسته‌ها اعتنایی نمی‌کرد؛ اما بعد از فیصله این قضیه و قطع امید روس‌ها پیشه‌وری دوباره فرقه را تشکیل داد و در راس آن قرار گرفت. در همان سال وقتی به همراه راننده‌اش برای سرکشی به اردوگاه‌ها می‌رفت. در ساعت 7 صبح ماشین‌اش به نرده پل جاده "گیروف آباد" برخورد می‌کند و پیشه‌وری به علت خونریزی زیاد در سال 1315ش، در سن 55 سالگی چشم از جهان فروبست.[30]

منابع :

[1] رییس نیا، رحیم؛ آخرین سنگر آزادی، تهران، شیرازه، 77، ص16ـ17.

[2] مراغه ای ، علی؛ از زندان رضاخان تا صدر فرقه دموکرات، تهران، اوحدی، 82،ص14.

[3] سیدجعفر پیشه وری، روزنامه آزیر، 15/5/1322، شماره 91.

[4] مراغه ای ، پیشین، ص42.

[5] آخرین سنگر آزادی، پیشین، ص36.

[6] مراغه ای، پیشین، ص54.

[7] الموتی، مصطفی؛ ایران در عصر پهلوی ، لندن، بی نا، 1995، ج4، ص333.

[8] الموتی، پیشین،ج4، ص331.

[9] اسکندری، ایرج؛ خاطرات سیاسی، تهران، هفته، 62، ص116.

[10] الموتی، پیشین، ص334.

[11] کشاورز، فریدون؛ من متهم میکنم، بی جا، بی تا، بی نا، ص80.

[12] جودت، حسین؛ از انقلاب مشروطه تا انقلاب شاه و ملت، تهران، بی نا، 56، ص445 ـ 449.

[13] آبراهامیان، یرواند؛ ایران بین دو انقلاب، ترجمه گل محمدی، تهران، نی 77، ص244.

[14] خاطرات امیرتیمور کلالی، ویراستار حبیب لاجوردی، دانشگاه هاروارد، 1997، ص274ـ275.

[15] روزنامه آژیر، مورخه 30 /7/23.

[16] روزنامه آژیر، مورخه 30 آبان 23.

[17] ملازاده، حمید؛ رازهای سر به مهر، تبریز، مهد آزادی، 25، ص1.

[18] مراعه ای، پبشین، ص338.

[19] احمدی، حمید؛ قومیت و قوم گرایی در ایران، تهران، نی، 79، ص289.

[20] نظری، حسن؛ گماشتگی های بدفرجام، تهران، رسا، 76، ص122.

[21] از زندان قصر تا صدر فرقه دموکرات، پیشین،345ـ 338

[22]. درخشانی، علی اکبر، خاطرات، تهران، صفحه سفید، 85، ص337 ـ369.

[23]. خاطرات آیت الله مجتهدی، به کوشش رسول جعفریان، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 81، ص44 ـ45

[24]. فاوست، ایران و جنگ سرد، ترجمه کاوه بیات، تهران، مطالعات سیاسی و بین المللی، 73ص503ـ 504.

[25]. مرشدزاده، علی؛ روشنفکران آذری و هویت ملی و قومی ، تهران، مرکز، 80، ص314.

[26] نظری، حسن؛ گماشتگی های برفرجام، تهران، رسا، 76، ص178.

[27] فاوست، لوییس؛ پیشین، ص114.

[28] عظیمی، فخرالدین؛ بحران دموکراسی در ایران، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، البرز، 74، ص212.

[29] از زندان قصر تا صدر فرقه دموکرات، پیشین، ص465.

[30] از زندان رضاخان تا صدر فرقه دموکرات،همان، ص467.


منبع :

این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .