زندان شروعی دوباره!
زندان شروعی دوباره!
از مجاهدین خلق تا منافقین
قسمت چهارم
بازسازی سازمان در زندان
پس از اعلام تغییر ایدئولوژی، عدهای از اعضای باقی مانده در زندان شروع به بازسازی سازمان با همان ساخت فکری التقاطی کردند. بیشتر این عده به دور شخصی به نام «مسعود رجوی» گرد آمدند. او تنها عضو باقی مانده از مرکزیت اولیه سازمان بود. حنیفنژاد او را وارد مرکزیت کرده بود. به گفته مسعود حقگو عضو قدیمی سازمان، «حنیفنژاد و دیگر سران سازمان اسیر نوع حرف زدن و روشنفکرنمایی مسعود رجوی شدند؛ حرّاف و جذاب بود». رجوی در اردوگاههای الفتح در اردن آموزش نظامی دیده بود. دکتر کریم رستگار عضو قدیمی سازمان نقل میکند که یکی از اعضای الفتح از رجوی سوال کرده بود که اگر میان «مبارزه» و «دین» شما تضادی پیش آید، شما کدام را ارجح میدانید؟ و رجوی پاسخ داده بود «در هر حال به مبارزه ادامه میدهیم» برخی از زندانیان آن زمان معتقدند که رجوی در زندان تغییر ایدئولوژی داده و مارکسیست شده بود ولی برای حفظ موقعیت خود آن را پنهان ساخته بود. رجوی تنها عضو مرکزیت بود که از اعدام جان به در برد. چون این نکته در همان زمان نیز بسیار جلب توجه کرد، رجوی و هودارانش شایع کردند که کاظم رجوی برادر وی که در سوئیس به سر میبرد و با محافل حقوق بشری رابطه داشت، توانسته است برای وی از این طریق کاری صورت دهد، اما بر طبق اسناد و مدارک متقن بر جای مانده از ساواک، حقیقت چیز دیگری بود.
او با روش منافقانه خود با مارکسیستها، مارکسیست بود و با مسلمانان، مسلمان
واقعیت آن بود که رجوی در همان آغاز دستگیری با ساواک همکاری کرده بود و تمام اطلاعات خود را در اختیار آنها گذاشته بود. بر طبق اسناد ساواک، ارتشبد نعمتالله نصیری رئیس ساواک، در برنامهای خطاب به دادرسی ارتش، مسعود رجوی را از «همکاران» ساواک معرفی کرده که «در جریان تحقیقات، کمال همکاری را معرفی اعضای سازمان مکشوفه بهعمل آورده و اطلاعاتی که در اختیار گذارده از هر جهت در روشن شدن وضعیت شبکه مزبور موثر و مفید بوده است». نصیری در ادامه همین نامه تاکید میکند که مسعود رجوی «پس از خاتمه تحقیقات نیز در داخل بازداشتگاهها همکاریهای صمیمانهای با مامورین به عمل آورده لذا به نظر این سازمان [ساواک] استحقاق ارفاق و تخفیف در مجازات را دارد». روزنامه کیهان نیز در خبر اعدام چهار تن از اعضای سازمان درباره مسعود رجوی اطلاع میدهد که «چون در جریان تعقیب کمال همکاری را بهعمل آورده و در زندان نیز با مامورین همکاری نموده به فرمان مطاع مبارکه شاهانه کیفر اعدام او با یک درجه تخفیف به زندان تبدیل گردیده است».
چنین فردی با خصلتهایی که یاد شد، توانست رهبری جمع زندانیان سازمان مجاهدین خلق را برعهده بگیرد. او با روش منافقانه خود با مارکسیستها، مارکسیست بود و با مسلمانان، مسلمان. او به اعضای مارکسیست سازمان سفارش میکرد که مارکسیست بودن خود را اعلام نکنند و نماز بخوانند و حتی آنان را پیشنماز میکرد.
پس از اعلام تغییر ایدئولوژی، عدهای از اعضای باقی مانده در زندان شروع به بازسازی سازمان با همان ساخت فکری التقاطی کردند
نام سازمان مجاهدین خلق، پس از متلاشی شدن سازمان، اولین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی دوباره مطرح شد. رجوی و همفکرانش نفرات آزاد شده و اعضای پراکنده گروه را به سرعت جمع و جور کردند و در حقیقت «سازمان مجاهدین خلق ایران» را بار دیگر پایهگذاری کردند.
اولین اقدام سازمان، در اوضاع پرتلاطم روزهای اولیه پیروزی، اشغال محل «بنیاد پهلوی» واقع در خیابان ولیعصر (ساختمان وزارت بازرگانی فعلی)، ایجاد خانههای تیمی نیمه مخفی و مخفی در سراسر کشور و جمعآوری اسلحه و مهمات و اختفای آنها بود. همچنین در سطح وسیعی به جذب نیرو و عضوگیری بهویژه از بین نوجوانان و جوانان پراختند. این نکته را نیز باید یادآور شد که بسیاری از مردم در آن زمان در جریان ایدئولوژی منافقانه و التقاطی سازمان نبودند؛ و آنان را جمعی پاک و مسلمان و قربانی توطئه کمونیستها میپنداشتند. سازمان با تبلیغات وسیع بر چهرههایی چون شریف واقفی، مرتضی صمدیه لباف و مرتضی لبافینژاد به مظلومنمایی و جلب ترحم و حمایت اقشار مسلمان و مخالف مارکسیسم میپرداخت و در همان حال نیز از محکوم کردن مارکسیستها به خاطر جنایاتشان در حق این افراد خودداری میکرد. سازمان جدید مجاهدین خلق تقی شهرام، بهرام آرام، وحید افراخته و امثال آنان را مارکسیست نمیشناخت بلکه به آنها لقب «اپورتونیستهای چپنما» داده بود و از این طریق نزد سایر گروهها و افراد مارکسیست آبروداری میکرد و در عین حال مارکسیسم و مارکسیستها را از دست داشتن در این توطئه، تطهیر و تبرئه مینمود.
ادامه دارد...