تبیان، دستیار زندگی
عده ای از علما و فقها با نزدیک شدن به حکمرانان و سلاطین زمان خود ، سعی داشتند دین را ، تشیع را تثبیت کنند؛ حتی حضرت علی (علیه السلام) هم بیست و اندی سال به واسطه مصالح عالیه ی اسلام در نماز اینها ایستاد و تبعیت کرد ، براى اینکه یک مصلحتى بود . . .
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : آزاده مرنی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تثبیت گر تشیع ایران

عده ای از علما و فقها با نزدیک شدن به حکمرانان و سلاطین زمان خود ، سعی داشتند دین را ، تشیع را تثبیت کنند؛ حتی حضرت علی (علیه السلام) هم بیست و اندی سال به واسطه مصالح عالیه ی اسلام در نماز اینها ایستاد و تبعیت کرد ، براى اینکه یک مصلحتى بود . . .

آزاده مرنی - بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
شیخ بهایی

شیخ بهاء الدین محمدبن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی (متولد در سال ۹۵۳ هجری قمری در بعلبک) حکیم ، فیلسوف ، دانشمند و از علمای برجسته دوره صفوی بوده است. نسبت شیخ بهایی به "حارث همدانی" ، یکی از یاران نزدیک امیرالمومنین (علیه السلام) می رسد. وی ده ساله بود که پدرش (عزالدین حسین عاملی) که یکی از بزرگان علمای شام در دوران خود بود ، رهسپار سرزمین ایران شد و از آنجایی که در دوران صفوی ، شهر قزوین مرکز دانشمندان محسوب می شد در آن شهر ساکن شد و بهاء الدین نیز در مکتب پدر به کسب علم و دانش پرداخت. شیخ بهاء الدین پس از به اتمام رساندن تحصیلات با قصد سفر حج ، به بسیاری از سرزمین های اسلامی زمان خویش از جمله مصر ، عراق و شام رفت.

عِلم شیخ بهایی

شیخ بهایی در فراگیری علم خستگی ناپذیر بود و گاها برای کسب فیض از محضر اساتید برجسته به شهرهای دیگر سفر می کرد. وی فقه و اصول ، تفسیر را نزد "شیخ عزالدین حسین عاملی" ، طب را از "حکیم عماد الدین محمود" ، کلام و فلسفه را در مکتب "مولانا افضل قاینی" ، منطق را در پیشگاه "ملاعبدالله بهابادی" ، حکمت را نزد "علامه یزدی" و ریاضیات را از استاد برجسته ی آن زمان یعنی "شیخ احمد گچایی" آموخت.

وی در شکوفایی علمی زمان خویش بالاخص در شهر اصفهان نقشی بنیادین داشت ؛ تاجایی که چندین حوزه ی علمی در شهر اصفهان تاسیس نمود و شاگردان فراوانی از جمله "محمدتقی مجلسی" ، "محمدتقی مجلسی" ، "محمدمحسن فیض کاشانی" ، "صدرالمتألهین شیرازی" ، "سید ماجد بحرانی" و ... را پرورش داده است

فیلسوف بزرگ ، شیخ بهایی شخصیت علمی منحصر به فردی داشت که نه تنها در دوره ی حیاتش ، بلکه تا به امروز نیز شهره جهانیان می باشد. وی در شکوفایی علمی زمان خویش بالاخص در شهر اصفهان نقشی بنیادین داشت ؛ تا جایی که چندین حوزه ی علمی در شهر اصفهان تاسیس نمود و شاگردان فراوانی از جمله "محمدتقی مجلسی" ، "محمدتقی مجلسی" ، "محمدمحسن فیض کاشانی" ، "صدرالمتألهین شیرازی" ، "سید ماجد بحرانی" و ... را پرورش داده است.
در واقع وی بر تمام علوم رسمی زمان خود مشرِف بود و البته در برخی از علوم همچون ، "معارف دینی و علوم اسلامی" چنان تبحر داشت که صاحب نظر بود و از خود خلاقیت نشان می داد و همین امر موجب برانگیختگی اعجاب اطرافیان وی شده بود.
گذشته از علوم و معارف اسلامی ، یکی از حوزه های اصلی فعالیت شیخ ، ریاضی و معماری بوده است. معروف ترین اثر ریاضی وی کتاب "خلاصة الحساب" می باشد که شامل ریاضیات مقدماتی و متوسط است و بنابر پایه های مستحکم و مستدل علمی خاص آن ، شروح بسیاری برآن نگاشته شده.البته نظریات خاص شیخ بهایی ، تنها در باب ریاضی محض نبود زیرا وی در به غایت رساندن مسائل فلسفی نیز، از ریاضی بهره جسته است. به عنوان مثال ؛ در بطلان نظریه عدم تناهی ابعاد،  به طرح استدلال های هندسی روی آورده و در حل موضوعات فقهی به نحوی متبحرانه از ابعاد علوم ریاضی استعانت جسته است به طوری که مشاهده می شود وی در تعیین حجم "آب کُر" و حد نصاب "زکات" ریاضیات را پایه و اساس کار دانسته است.
یکی دیگر از تلاش های بی بدیل شیخ بهاء الدین محمدبن حسین عاملی ، مطالعه و بررسی خاصِ احادیث می باشد. وی با صَرف سالیان زیاد در راستای تحلیل و واکاوی احادیث دینی به ارائه معانی جدیدی در این زمینه پرداخته و با این روش گامی عظیم در راستای خنثی سازی توطعه های متاخرین برداشت و طریق تشخیص احادیث دروغین را آشکار ساخت.

آثار شیخ بهاءالدین

شیخ بهایی با اشراف کامل به اکثر علوم زمان خویش آثار فاخری را به زبان های عربی و فارسی، به رشته ی تحریر درآوردند که برخی از آنها عبارتند از : آثارش عبارتند از: "اسطرلاب" یا هفتاد باب ٓ فارسی ، "بحر الحساب" ٓ ریاضیات ، "الاثنی عشریه فی الصوم" ، "الاثنی عشریه فی الحج" درباره سفر حج ، "اثبات الانوار الالهیه" ، "صحیفه" ٓ عربی ، "الاثنی عشریه فی الزكوه و الخمس" ، "اسرار البلاغه" ، "توضیح المقاصد" درباره وقایع زندگی و وفات علمای مصر . . .

شیخ بهاالدین به واسطه علم و جایگاه فقهی ، در دربار صفویان جایگاه ویژه ای داشت و همواره مورد توجه ویژه ی بزرگان حکومت بود از این رو ، فرصت را مغتنم شمرد و به تثبیت و اشاعه ی تشیع و همچنین تبلیغ فرهنگ اسلامی پرداخت

نقش شیخ بهایی در اشاعه تشیع

شیخ بهاالدین به واسطه علم و جایگاه فقهی ، در دربار صفویان جایگاه ویژه ای داشت و همواره مورد توجه ویژه ی بزرگان حکومت بود از این رو ، فرصت را مغتنم شمرد و به تثبیت و اشاعه ی تشیع و همچنین تبلیغ فرهنگ اسلامی پرداخت و در این مسیر از تاثیرگذارترین افراد به شمار می آید به همین خاطر لقب "شیخ الاسلام" را به وی داده اند. البته برخی این قرابت با درباریان صفوی را تحریف نموده و سعی بر تخریب شخصیت اخلاقی شیخ داشته اند. درحالی که وی همواره برآن بود تا از طُرُق مختلف به ترویج و تثبیت تشیع بپردازد. در این راستا حائز اهمیت است که بگوییم حضرت امام خمینی (رحمة الله) در برخی از آثار خود از جمله "شرح حدیث جنود عقل و جهل" و "چهل حدیث" در بخش هایی به آرای شیخ بهایی استناد کرده و در سخنرانی های تاریخی خود از روند مسالمت آمیز شیخ بهاءالدین با سلاطین صفوی در جهت رواج تشیع دفاع کرده است.
بنیانگذار کبیر انقلاب درباره شیخ بهایی می فرمایند : "یک طایفه از علما ، اینها گذشت کرده اند از یک مقاماتى و متصل شده اند به یک سلاطینى با اینکه مى دیدند که مردم مخالفند لکن براى ترویج دیانت و ترویج تشیع اسلامى و ترویج مذهب حق ، متصل شده اند به سلاطین و این سلاطین را وادار به ترویج مذهب تشیع کرده اند. اینها آخوند دربارى نبودند. این اشتباهى است که بعضی نویسندگان ما مى کنند. نباید فردی تا به گوشش مثلا اسم مجلسى (رضوان الله علیه) یا شیخ بهایى (رضوان الله علیه) رسید بگوید، اینها روابط داشتند و مى رفتند سراغ سلطان و همراهى شان مى کردند و یا خیال می کنند که اینها مانده بودند براى جاه و عزت و احتیاج داشتند به اینکه شاه سلطان حسین و شاه عباس به آنها عنایتى بکنند! این حرف ها نبوده. آنها گذشت کردند ؛ یک مجاهده نفسانى کرده اند براى اینکه این مذهب را به وسیله آنها، به دست آنها [ترویج کنند] ... در زمان ائمه هم بودند. خود حضرت امیر را چرا نمى گوییم؟ بگوییم حضرت امیر هم هست؟ حضرت امیر بیست و چند سال به واسطه مصالح عالیه ی اسلام در نماز اینها رفت و تبعیت از اینها کرد ، براى اینکه یک مصلحتى بود که فوق این مسائل بود. سایر ائمه (علیهم السلام ) هم گاهى مسالمت مى کردند.

اطلاع شیخ بهایی از زمان مرگش

روزی شیخ بهایى به همراه برخی از شاگردان خویش به قبرستان رفت ، بر سر قبرها مى نشستد و برای درگذشتگان فاتحه می خواندند ، ناگهان شیخ آوایى شنید که او را منقلب کرد. از همراهان پرسید: شما هم صدا را شنیدید ؟ آنها گفتند: نه!

شیخ بهایى پس از آن، حال دیگرى پیدا کرد و دائم به درگاه پرورگار دعا و مدتى بعد، شاگردانش از او پرسیدند آن روز چه شنیدى؟ گفت: به من گفتند آماده مرگ باشم، شش ماه گذشت و دوازدهم شوال 1030 قمری (یا 1031 ق) فرا رسید و روح ملکوتی آن عارف و عالم بزرگ به سوى معبود پر کشید، بیش از 50 هزار نفر در تشییع جنازه او شرکت داشتند، علامه محمدتقى مجلسى بر وى نماز گزارد و سپس پیکرش را به مشهد مقدس بردند و بنا به وصیتش در جوار مرقد امام رضا(ع) به خاک سپردند.