تبیان، دستیار زندگی
چنانچه برای مثال قدرت‌های غربی موفق به افزایش تحریم‌های اقتصادی علیه ایران از طریق شورای امنیت سازمان ملل شوند، مخالفان نیز بدون تردید اعتراضات خود را متوقف كرده و با دولت احمدی‌نژاد برای مواجه شدن با یك تهدید ملی تحت لوای میهن‌پرستی همكاری كنند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اعتراف: عدم امکان تغییر رژیم ایران

یك نویسنده آمریكایی با اشاره به اغتشاشات پس از انتخابات، ایده "تغییر رژیم " در ایران را بیش از حد خوش‌بینانه توصیف كرد و با ارائه دلائلی به دولت‌های غربی توصیه كرد كه حتی تصور این موضوع را نكنند.

به گزارش فارس، "دیلیپ هیرو "، نویسنده روزنامه‌های دست راستی نیویورك‌تایمز و واشنگتن‌پُست در آمریكا با انتشار مقاله‌ای در پایگاه اینترنتی "آسیاتایمز "، به دوستان غربی خود توصیه كرد كه حتی فكر تغییر رژیم در ایران را نیز نكنند. هیرو در این باره نوشت، اعتراضات در ایران دچار یكنواختی شده است و مخالفان در ایران فاقد یك درخواست واحد و عمده هستند.

مقاله‌نویس مذكور با اشاره به تعداد اندك افراد شركت‌كننده در مخالفت با دولت ایران می‌نویسد، معترضان تهران در حال حاضر همچنان از همان افراد ساكن شمال این شهر هستند چرا كه در میان معترضان به ندرت زنی را می‌بینید كه پوشش و حجاب كامل داشته باشد؛ پوششی كامل كه بیشتر زنان در جنوب شهر از آن استفاده می‌كنند.

اغتشاش گران

نویسنده این گزارش ادامه می‌دهد: تصاویر معترضان در ایران كه با نیروهای انتظامی مواجه می‌شوند، بعضا تحسین و همدلی ناظرین در غرب را بر می‌انگیزد. چنین تصاویری همچنین این فرضیه را در ذهن برخی در غرب ایجاد می‌‌كند كه این می‌تواند مقدمه‌ای برای تغییر رژیم در تهران و تكرار تاریخ باشد. اما چنانچه به این فرضیه هدفمند بنگریم، متوجه خواهیم شد كه بیش از حد خوش‌بینانه است. چرا كه چنین فرضیه‌ای تفاوت‌های اصلی میان رویدادهای كنونی و وقایعی كه در سال‌های 56 و 57 رخ داد را نادیده گرفته است؛ تفاوت‌هایی اساسی كه به سرنگونی شاه ایران و تاسیس جمهوری اسلامی به رهبری آیت‌الله خمینی[ره] انجامید.

وی افزود: تاریخ نشان می‌دهد كه یك جنبش انقلابی زمانی به پیروزی می‌رسد كه 2 عامل مهم در كنار یكدیگر وجود داشته باشند؛ نخست اینكه چنین جنبشی از حمایت ائتلاف سطوح اجتماعی متفاوت برخوردار باشد و عامل دوم نیز اینكه چنین ائتلافی موفق به فلج كردن دستگاه حكومتی وقت شود.

این نویسنده آمریكایی تاكید می‌كند: امروز مساله‌ای كه مطرح می‌شود این است كه آیا اعتراضات خیابانی اخیر در ایران كه به دنبال اعلام نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری آغاز شد، یك یا چند بخش جامعه ایران را درگیر كرده است یا خیر. شواهد تا كنون نشان می‌دهد حتی با وجود اینكه این اعتراضات برای اولین بار به روز مقدس عاشورا نیز كشیده شد، اعتراضات در ایران دچار یكنواختی شده است.

تا كنون آنچه مسلم است این است كه تعداد زیادی از معترضان متعلق به قشر مرفه جامعه و از میان ساكنان شمال تهران هستند؛ كسانی كه اغلب خویشاوندانی نیز در غرب اروپا و آمریكای شمالی دارند و اغلب تعطیلات خود را در غرب می‌گذرانند و به خوبی می‌توانند زبان انگلیسی را صحبت كرده و با رایانه به خوبی كار می‌كنند.

در پائیز سال 55 نیز چنین افرادی در اعتراضات خیابانی علیه شاه شركت داشتند اما تفاوت عمده در تعداد این قشر بود. از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تا كنون در ایران با انفجار جمعیت متقاضی تحصیلات عالیه مواجه بوده‌ایم. در شرایطی كه در سال‌های بین‌ 57 تا 77 جمعیت ایران دو برابر شد، شمار فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها 9 برابر شد و از حدود 430 هزار نفر در سال 57 به حدود چهار میلیون نفر در سال 77 رسید. شاید این بتواند توضیحی برای حجم وسیع اعتراضات و ظاهر یكپارچه آنان باشد.

كه از یك تاریخ غرورآفرین 6 هزار ساله برخوردارند، نشان داده‌اند كه در عصر جدید در ملی‌گرایی ثابت‌قدم هستند.

دیلیپ هیرو می‌افزاید: حال سئوالی كه كارشناسان باید پاسخ آن را بدهند این است كه آیا طی 6 ماه گذشته تعداد قابل توجه مردم از نواحی جنوب تهران كه حدود 6 میلیون نفر جمعیت دارد (در حالیكه جمعیت كل شهر تهران تنها حدود 9 میلیون است) نیز به این اعتراضات پیوسته‌اند؟ پاسخ این سئوال نیز تا حدودی روشن است و آن این است كه خیر. معترضان تهران در حال حاضر نیز همچنان از همان افراد ساكن شمال این شهر هستند چرا كه در میان معترضان به ندرت زنی را می‌بینید كه پوشش و حجاب كامل داشته باشد؛ پوششی كامل كه بیشتر زنان در جنوب شهر از آن استفاده می‌كنند. و در عوض، آرایش‌های فراوان زنان در میان معترضان قابل توجه است.

بازار همراه با بافت تجاری، فرهنگ اسلامی و سیاسی‌اش همواره به عنوان پشتوانه اقتصادی ملت ایران مطرح بوده است و نمی‌توان نقش بازار را در وقوع رویدادهای پیش از انقلاب اسلامی در ایران نادیده گرفت. اما آیا هم‌اكنون نیز تاجران بازار تهران در اتحاد با معترضان اقدام به بستن مغازه‌هایشان كرده‌اند همانطور كه در دوران جنبش‌های ضدشاه دست به این اقدام زدند؟ البته به نظر نمی‌رسد چنین اتفاقی دوباره روی دهد.

تا كنون مخالفان دولت ایران توسط "میر حسین موسوی " و "مهدی كروبی " كاندیداهای مغلوب انتخابات ریاست‌جمهوری رهبری شده‌اند، كه البته هیچ یك از آنها كاریزما و یا جایگاه مذهبی را كه آیت‌الله خمینی در دوران پیش از انقلاب داشت، ندارند. علاوه بر این، در حال حاضر مخالفان در ایران فاقد یك درخواست واحد و عمده هستند در حالی كه پیش از انقلاب اسلامی آیت‌الله خمینی تمام نیروهای مخالف شاه را در رابطه با یك هدف متحد كرده بود؛ و آن هدفی نبود جز خلع شاه از سلطنت.

این نویسنده غربی می‌افزاید: امروز، شعار رایجی كه معترضان سر می‌دهند، "مرگ بر دیكتاتور " است. اما این نیز قطعا هدف هیچ یك، نه موسوی و نه كروبی نیست. موسوی اخیرا در وب‌سایت خود خواستار آزادی تمامی زندانیان سیاسی و اصلاح قانون انتخاباتی و همچنین محقق ساختن آزادی بیان، اجتماعات و آزادی مطبوعات همانطور كه در قانون اساسی ایران آمده است. به طور خلاصه وی خواستار اصلاح نظام كنونی است و نه براندازی آن.

تظاهرات میلیونی عاشورائیان تهران

در شرایط كنونی، مكانیسمی در قانون اساسی ایران برای حذف رهبری وجود دارد و به طور متداول مجلس خبرگان رهبری با 86 عضو آن اختیار انتصاب و عزل رهبر ایران را داراست. هم‌اكنون "علی‌اكبر هاشمی رفسنجانی " ریاست مجلس خبرگان را برعهده دارد كه به عنوان یكی از مشاوران نزدیك آیت‌الله خمینی، از سطح اعتبار انقلابی همتراز با آیت الله خامنه‌ای برخوردار است. رفسنجانی در انتخابات ریاست‌جمهوری از كاندیدا شدن موسوی با پشتیبانی مالی و برنامه‌ریزی استراتژیك حمایت كرد. در حال حاضر، اگر وی تصمیم بگیرد می‌تواند خواستار تشكیل جلسه اضطراری مجلس خبرگان شود تا بدین طریق در خصوص بحران كنونی ایجاد شده به دلیل اختلافات در سطوح عالی دولت ایران گفت‌وگو كنند. اما به طور معمول مجلس خبرگان تنها دو بار در سال تشكیل جلسه می‌دهد و رفسنجانی كه سیاستمداری زیرك است ابتدا شخصا با اعضای عالیرتبه این مجلس مشورت خواهد كرد تا اوضاع را بسنجد. بسیار بعید به نظر می‌رسد كه وی موفق به كسب حمایت كافی برای تشكیل این جلسه ویژه شده باشد.

در سطح عوام (مردم عادی) نیز تعداد كثیر وب‌سایت‌ها و وبلاگ‌ها به ندرت به رهبر معظم ایران می‌پردازند. آنها بیشتر بر برجسته‌ كردن سركوب دولت ایران و بحث در این خصوص كه دولت به شدت از ریشه‌های اسلامی و وعده‌های انقلابی عدالت، آزادی و استقلال فاصله گرفته است، متمركز شده‌اند. انتقادهای آنان تنها یكی از جنبه‌های مهم شرایط حاضر را پوشش می‌دهد.

نویسنده آمریكایی تاكید می‌كند: اینها برای انجام تغییر رژیم، كافی نیست. یك جنبه مكمل دوم، توضیح برخی ویژگی‌هایی است در خصوص اینكه معترضان چگونه می‌خواهند به دیدگاه تغییر كه مد نظر آنها است در عمل برسند. حداقل، مخالفان باید این مساله را به بحث بگذارند؛ اقدامی كه هم‌اكنون در حال انجام آن نیستند. این رفتار دیر یا زود راهی را برای مصالحه با محمود احمدی‌نژاد خواهد گشود؛ مصالحه‌ای كه ممكن است به تشكیل دولت وحدت ملی متشكل از طرفداران احمدی نژاد و رهبران مخالف وی بیانجامد.

آیا طی 6 ماه گذشته تعداد قابل توجه مردم از نواحی جنوب تهران كه حدود 6 میلیون نفر جمعیت دارد (در حالیكه جمعیت كل شهر تهران تنها حدود 9 میلیون است) نیز به این اعتراضات پیوسته‌اند؟

یك تفاوت عمده میان شرایط كنونی در سال 2010 و اوضاع در سال 57 این است كه هم‌اكنون اینترنت فرصت خوبی را برای انجام چنین مباحثاتی كه تا یك دهه پیش حتی انجام آن نیز غیرقابل تصور بود، فراهم كرده است. از طرف دیگر جنبش انقلابی در سال 57 و جنبش كنونی در این ایده مشترك هستند كه باید از روزهای مذهبی شیعه و همچنین مراسم چهلم و مراسم مشابه استفاده سیاسی كرد. و اساسا شخص آیت‌الله خمینی در به‌كارگیری چنین تاكتیك‌هایی پیشگام بود. برای مثال وی از چهلمین روز عزاداری برای شهدای دوران رژیم شاه استفاده می‌كرد تا جمعیت‌های بزرگ‌تر و بزرگتری را به خیابان‌ها بكشاند. تلاش‌های رهبران مخالفان امروز نیز در تقلید از الگوی [آیت‌الله]خمینی موفقیت آمیز نبوده است و این اساسا به این دلیل است كه این گروه فاقد یك رهبر مذهبی در مقام و منزلت [آیت‌الله]خمینی است.

ضربه تقریبا كشنده‌ای كه [آیت‌الله]خمینی به رژیم شاه زد، از فتوای وی نشأت می‌گرفت كه حكم می‌كرد تیراندازی به معترضان غیرمسلح برابر با تیراندازی به نسخه‌ای از قرآن مقدس است. بیشتر نظامیان شاه كه شیعه و اغلب نیز جوان بودند، فتوای [آیت‌الله] خمینی را پذیرفتند. بسیاری از آنان قبلا ایمان خود را به فرماندهانشان، پس از اینكه در شهریورماه 57 كاركنان بانك اعلام كردند كه افسران عالیرتبه ارتش مقادیر زیادی وجه نقد به خارج منتقل كرده‌اند، از دست داده بودند. جای تعجب ندارد زمانی كه شاه، ایران را در دی‌ماه 57 ترك كرد، توان نظامی ارتش از 300 هزار نفر به تقریبا كمی بیشتر از 100 هزار نفر كاهش یافت و این اساسا به دلیل فرار نظامیان از ارتش ایران در آن زمان بود.

اغتشاش

در مقابل، شواهد اندكی وجود دارد كه نیروهای انتظامی كنونی ایران - شامل نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیروهای بسیج و یا نیروهای پلیس- دچار تردید شوند هنگامی كه به آنها فرمان داده می‌شود تا تظاهرات‌كنندگان را پراكنده كنند. دولت ایران نیز به نوبه خود از خطر كشتن تظاهرات‌كنندگان و تكرار یك واقعه تاریخی آگاه است و تاكنون مراقب بوده كه كمترین میزان استفاده از تیراندازی را در پراكنده كردن جمعیت‌های معترضان داشته باشد.

در طول 12 ماه جنبش انقلابی كه از سال 56 آغاز شده بود و تا بهمن 57 نیز ادامه داشت، استفاده بدون تبعیض از تیراندازی توسط رژیم شاه به كشته‌شدن حدود 10 هزار نفر طبق آمار دولتی (و 40 هزار نفر براساس آمار مخالفان) انجامید. در شرایطی كه در 6 ماه اعتراضات زمان حال در مجموع و آن هم براساس آمارهای منتشر شده توسط مخالفان، تنها 106 تن كشته شدند.

اگر این برداشت از اوضاع كنونی در ایران تنها بر پویایی‌های سیاسی داخلی متمركز شده باشد، این قطعا به این معنی نخواهد بود كه نیروهای خارجی مهم نیستند. با توجه به اهمیت ژئواستراتژیك ایران در منطقه و جهان، هر اقدامی از جانب دولت‌های غربی علیه ایران مستلزم تغییر چشمگیر در اوضاع داخلی ایران است. چنانچه برای مثال قدرت‌های غربی موفق به افزایش تحریم‌های اقتصادی علیه ایران از طریق شورای امنیت سازمان ملل شوند، مخالفان نیز بدون تردید اعتراضات خود را متوقف كرده و با دولت احمدی‌نژاد برای مواجه شدن با یك تهدید ملی تحت لوای میهن‌پرستی همكاری كنند.

دیلیپ هیرو "، نویسنده روزنامه‌های نیویورك‌تایمز و واشنگتن‌پُست در پایان نوشت: ایرانیان كه از یك تاریخ غرورآفرین 6 هزار ساله برخوردارند، نشان داده‌اند كه در عصر جدید در ملی‌گرایی ثابت‌قدم هستند. این یك حقیقت ساده است كه رهبران در غرب نمی‌توانند آن را نادیده بگیرند.

تنظیم:س.آقازاده