با توام جنگ لعنتی!
متن این شعر سرودهی آرش نصرتاللهی در پی میآید:
«با توام جنگ لعنتی!»
برای مردمی که هیولای جنگ به جانشان افتاده
*
تاریک... سوراخی که محل عبور جنگ داخلی است روی دیوار
تنها... کودکی که پناه گرفته میان دیوارهای نیمهجان
و سهمگین... جنگی که به مرزهای سرزمینش نزدیک میشود
انفجار
انفجار
انفجار
پوشش خوبی برای سطرهای بالاست!
حالا برای دقایقی این شعر را کنار بگذار
و پس از سه انفجار متوالی
به بوسههایی فکر کن
که زیر آوار ماندهاند
سهمگین تاریک تنها
خاورمیانه در میان باورهای کور
خاورمیانه در میان باروتهای بد
خاورمیانه در میان حاکمان وقت
خاورمیانه در میان کنگره
خاورمیانه در میان نفت
خاورمیانه
خاورمیانه
اینهمه خاورمیانه در میان این شعر، به چه درد میخورد؟!
به چه درد میخورد وقتی موشکهای بالستیک
از خاک خاورمیانه برمیخیزند
از جو این شعر خارج میشوند
و بر سر خاورمیانه خراب میشوند
هان؟! به چه درد میخورد؟!
آهای... خبرگزاریها!... خبرگزاریها!
صدای ضجههای مادری میآید از عکسهای خبری
صدای ضجههای مادری
که کودکش را گم کرده در ابتدای این شعر
یک لحظه سکوت کن جنگ لعنتی!
با توام جنگ لعنتی!
صدای ضجههای مادری...
خبرگزاریها!... خبرگزاریها!...
این خبر تیر خورده است.
منبع: ایسنا