تبیان، دستیار زندگی
هر وقت، هر کجا که شعرخوانی داشته باشم حتماً گریزی هم به دفاع مقدس می زنم، زیرا فکر می کنم همه چیز ما از دفاع مقدس است و باید آن انگیزه هایی که در جوانان هم سن و سال من در آن سالها ایجاد شد در جوانان ما استمرار یابد. هیچ وقت دشمنان ما را رها نخواهند ....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هنوز درگیر واژه های سوخته ام

هنوز درگیر واژه های سوخته ام

پروانه نجاتی متولد 1348 بهبهان و کارشناس ادبیات انگلیسی از دانشگاه شیراز است.

او صاحب مجموعه های ده گانه ای است که از آن جمله است: خاکستر پرواز، لحظات عاشقانه یک زن، سوگ سور برادرانم، قناری ترین آواز و...

«نجاتی» جزو بانوان شاعری است که از چهره های شناخته شده و همیشگی ادبیات دفاع مقدس محسوب می شود و در این زمینه پژوهشهایی هم انجام داده است.

سخنان پروانه نجاتی درباره حضور بانوان در عرصه شعر دفاع مقدس :

چندی پیش مشغول بررسی حضور بانوان در کنگره شعر دفاع مقدس از آغاز تا امروز بودم. به عنوان جایی که محل مطمئن ارایه این گونه آثار بوده، مشاهده کردم که تا کنگره سوم یا چهارم، تعداد بانوان شاعر چندان قابل توجه نبوده ولی در کنگره های بعدی تعداد بانوان بیشتر شده و طبیعی است که در مرحله اول، شعر دفاع مقدس ما، شاهد شورآفرینی در جهت تهییج رزمندگان برای دفاع از میهن بود و بانوان در این موضوع کمتر کار می کردند و به نوعی می شود گفت در بحث حماسه عموماً بانوان چندان قوی حضور نیافته اند. ضمن این که من در بررسی شعر زن از آغاز تا امروز، مشاهده کردم که حضور بانوان، در عرصه هنر اصولاً کمرنگ بوده تا زمان انقلاب مشروطه در این زمان تعداد بانوان فعال در عرصه ادبیات تا حدودی زیاد می شود. پس از دوره حماسه، در اواخر جنگ و پس از جنگ، دوره ترمیم عاطفی بوده و ما با جامعه ای روبرو بودیم که دچار تألماتی بوده است و نگرانی هایی که برای خانواده و فرزندان شهدا و... ایجاد شده بود.

بدیهی است بانوان در این فاز از نظر انتقال حس تا حدی قویتر از آقایان عمل کردند و شاهد افزایش تعداد بانوان در این عرصه بوده و هستیم.

الان برداشت من این است که حضور بانوان در شعر دفاع مقدس در مقایسه با آقایان پایاپای است ولی هر کدام کار خودشان را می کنند و در دایره واژگانی و احساسی متفاوتی نسبت به هم فعالیت دارند. تنها بانوان شاعر تازه کار ممکن است تا حدی از آقایان تقلید کنند.

در روزهایی که میهمان کنگره های این چنینی ( کنگره های شعر دفاع مقدس) هستم بیشتر به جنگ فکر می کنم. من زمانی در خوزستان زندگی می کردم و مانند کسی که واژه های سوخته جنگ، او را می آزارد، هنوز هم با این واژه ها درگیر هستم.

درباره ی کنگره ی شعر دفاع مقدس باید گفت این که کنگره ای به صورت موضوعی برگزار شود طبیعتاً انگیزه مناسبی برای سرودن شعر است ولی من قبول نمی کنم که تمام شاعران نسل سوم ما تنها با انگیزه حضور در جشنواره ها شعر جنگ می سرایند. ضمن این که تأکید می کنم برگزاری چنین جشنواره هایی می تواند عاملی برای سوق دادن جوانان به چنین حیطه هایی باشد.

من معتقدم که بعضی از این شاعران، شاگردان شاعران دفاع مقدس هستند و حس سرودن چنین اشعاری به این واسطه به آنها انتقال پیدا کرده است اما بسیاری دیگر از آنان در کنار تأثیر گرفتن از شاعران جنگ، مطالعه نیز می کنند.

به هر حال برای تبیین مقوله دفاع مقدس و انتقال حال و هوای آن زمان بسیار هزینه می شود. عده ای هستند که خودشان لا به لای متون گشته اند و دفاع مقدس را در خانواده های خود پیدا کرده اند. سرانجام شعر ساختگی، خودش را نشان می دهد. و گروه سوم ممکن است فقط در «فن شعر» موفق باشند و اما در انتقال حس موفق نیستند. البته نباید حضور اینها را منفی تلقی کنیم. شاید اینها آمدند و روزی هم موفق شدند.

زنان شاعر اصولاً راحت طلب هستند و چندان در شعر گفتن خودشان را به زحمت نمی اندازند! ضمن این که من هم به سختی انداختن خود را چندان قبول ندارم زیرا قصد ما شعر ساختن نیست بلکه انتقال حس است. و علاوه بر این من معمولاً به عنوان یک زن، وقتی مردان وارد فاز حس زنانه در شعر می شوند چندان حسشان را قبول نمی کنم. البته گاهی قوی هم کار می کنند، هر چند گاهی کسانی از این ارزشها حرف می زنند که در وجود آنها نسبت به همسر و خواهرشان نمی توان این ارزشها را جست و روشن است که این هم توانمندی مردان را نشان می دهد که می توانند در فضاهای متفاوت، مثل یک بازیگر کار کنند.

در روزهایی که میهمان کنگره های این چنینی ( کنگره های شعر دفاع مقدس) هستم بیشتر به جنگ فکر می کنم. من زمانی در خوزستان زندگی می کردم و مانند کسی که واژه های سوخته جنگ، او را می آزارد، هنوز هم با این واژه ها درگیر هستم.

به هر حال به شعر دفاع مقدس علاقه مندم و کنگره های شعری که در فضاهای دفاع مقدس برگزار می شود را بیشتر دوست دارم.مانند سالی که کنگره در طلائیه، آبادان، دزفول و... برگزار شد. ولی کنگره هایی که در شهرهای بی ارتباط با جنگ مثل اصفهان یا قم برگزار می شود را نمی پسندم.

برای من، تعهد اصل است. من معتقدم که اعتقاداتم باید حرف اول را در زندگی ام بزند، چون با آنها روحم را ارتزاق می کنم. بعد از آن نوبت هنر است. شاید هم این دو، به هم گره خورده باشند.

هر وقت، هر کجا که شعرخوانی داشته باشم حتماً گریزی هم به دفاع مقدس می زنم، زیرا فکر می کنم همه چیز ما از دفاع مقدس است و باید آن انگیزه هایی که در جوانان هم سن و سال من در آن سالها ایجاد شد در جوانان ما استمرار یابد. هیچ وقت دشمنان ما را رها نخواهند کرد بنابراین ما همیشه باید آماده دفاع باشیم و تجلیل از آن حماسه آفرینی ها را هم در تمام شعر خوانی هایم بر خود واجب می دانم.

اشعاری از پروانه نجاتی

عکس پدر

عاقد دوباره گفت: « وکیلم؟...» پدر نبود!

ای کاش در جهان ره و رسم سفر نبود

گفتند: رفته گل... نه... گلی گم... دلش گرفت

یعنی که از اجازه بابا خبر نبود

هجده بهار منتظرش بود و برنگشت

آن فصل های سرد که بی درد سر نبود

ای کاش نامه یا خبری، عطر چفیه ای

رویای دخترانه او بیشتر نبود

عکس پدر، مقابل آیینه، شمعدان

آن روز دور سفره، به جز چشم تر نبود

عاقد دوباره گفت: وکیلم؟... دلش شکست

یعنی به قاب عکس، امیدی دگر نبود

او گفت: با اجازه بابا... بله... بله

مردی که غیر خاطره ای مختصر نبود

*************

دل تنگم از نگاه طلب کار کوچه ها

دل خسته ام ز سهمیه هایی که هیچ کس

باور نکرد سهم مرا سر کشیده است

باور نکرد جای تو را پر نمی کنند

باور نکرد سوی تو خنجر کشیده است

این امتیازهای کذایی که بی دریغ

طومار طعنه همه هم کلاس هاست

ای کاش بودی ای پدر اینها ولی نبود!

سهمیه سهم کینه حق ناشناس هاست

رفتی که راه باز شود، راه باز شد

اما کنار جادّه مرا هیچ کس ندید

زیر غبار رفتن شان اشک های من

در انتظار آمدنت سیل آفرید

تو مایه غرور منی گرچه نیستی

مرد حماسه، مرد بلاپوش شهر من

باور نکن که بی تو به پایان رسیده ام

خلوت نشین قطعه خاموش شهر من

اینک منم که در هوس چشم های تو

دل تنگم از نگاه طلب کار کوچه ها!

در حسرت چشیدن گرمای دست تو

می ترسم از شکستن دیوار کوچه ها

***********

شلمچه نقشه ی جفرافیای ایران است

نگاه کن پدر این نقشه های ایران است

به من بگو که شلمچه کجای ایران است

شلمچه نیست در این نقشه های جغرافی

نگفته ای تو مگر کربلای ایران است ؟

عجیب اینکه در آن سرزمین خون افشان

پر ازدحام ترین جاده های ایران است

ز بس شهید که از آن بهشت آوردند

گمان کنم گل آب و هوای ایران است

گرفت نقشه ز دستم پدر و ابری گفت :

شلمچه ناحیه ی باصفای ایران است

برای رفتن اگر دل دلیل ما باشد

ز هر طرف بروی ابتدای ایران است

چه چشمه ها که نجوشید روی آن از خون

چه خونبهای گرانی برای ایران است

ز گوشه گوشه ی میهن در آن پلاکی هست

شلمچه نقشه ی جفرافیای ایران است

فرآوری: زهره سمیعی

بخش ادبیات تبیان


منابع: روزنامه قدس ، کتاب بیست