• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4728
تعداد نظرات : 377
زمان آخرین مطلب : 3408روز قبل
آشپزی و شیرینی پزی

برترین ها: کدوها دو دسته هستند. انواع سبز و حلوایی. کدو سبز در فصل تابستان کاشته و برداشته می شود و کدو حلوایی که به نام کدو تنبل هم آن را می شناسیم برای فصل پاییز و زمستان است. شاید برای تهیه انواع دسرهای خوشمزه و شیرین لقب حلوایی را به این کدو داده باشند. تنبل هم شاید برای این است که بسیار بزرگ و سنگین هستند. اما هرچه هست، با این صیفی‌جات زیبا و رنگی می توان خوراکی های خوشمزه و مفید تهیه کرد.

پودینگ نان صبحانه کدوحلوایی

•    تعداد: 6 نفر
•    زمان تهیه: 20 دقیقه
•    زمان پخت: 25 دقیقه در دمای 375



مواد لازم

•    روغن
•    دو عدد سفیده تخم مرغ
•    یک عدد تخم مرغ
•    نصف پیمانه پوره کدوحلوایی
•    نصف پیمانه شیر کم چرب
•    دو قاشق غذاخوری شیره افرا
•    نصف قاشق چایخوری پودر دارچین
•    1/8 قاشق چایخوری نمک
•    1/8 قاشق چایخوری پودر جوزهندی
•    پودر میخک
•    6 اسلایس نان گندم با فیبر بالا، خرد شده به اندازه های 2.5 سانتی متری
•    ¼ پیمانه گردو خرد شده
•    دو قاشق چایخوری کره
•    دو قاشق غذاخوری شیره افرا

طرز تهیه

1. فر را با دمای 375 درجه فارنهایت گرم کنید. 6 کاسه سفالی یا رامکین را چرب کنید و کنار بگذارید. در یک کاسه بزرگ، سفیده تخم مرغ، تخم مرغ، شیر، دو قاشق غذاخوری شیره افرا، دارچین، نمک، جوز هندی و میخک را با هم مخلوط کنید. سپس گردوهای خرد و تفت داده شده را به مواد اضافه کنید.

2. مواد را داخل کاسه ها بریزد. داخل سینی فر بچینید و به مدت 25 دقیقه در فر با دمای 375 درجه فارنهایت قرار دهید.

3. اجازه دهید کمی خنک شود و سپس کره و شیره افرا روی آنها بریزید و سرو کنید.


نان کدوحلوایی

•    تعداد: 32 نفر
•    زمان تهیه: 25 دقیقه
•    زمان پخت: 55 دقیقه در دمای 350



مواد لازم

•    3 1/3 پیمانه آرد کامل
•    دو قاشق چایخوری جوش شیرین
•    دو قاشق چایخوری پودر دارچین
•    1.5 دو قاشق چایخوری نمک
•    یک دو قاشق چایخوری جوز هندی
•    1.5 پیمانه شکر
•    1.5 پیمانه شکر قهوه ای
•    یک پیمانه روغن گیاهی
•    4 عدد تخم مرغ
•    2/3 پیمانه آب
•    425 گرم پوره کدوحلوایی
•    3 قاشق غذاخوری کره آب شده
•    دو پیمانه خاکه قند
•    دو قاشق غذاخوری پودر کاکائو
•    یک قاشق غذاخوری شیر
•    نصف قاشق چایخوری پودر دارچین
•    نصف قاشق چایخوری پودر قهوه فوری
•    نصف قاشق چایخوری وانیل
•    شیر

طرز تهیه

1. فر را با دمای 350 درجه فارنهایت روشن کنید. کف قالب نان را با روغن چرب کنید و کنار بگذارید .در یک کاسه بزرگ، آرد، جوش شیرین، دو قاشق چایخوری دارچین، نمک و جوز هندی را با هم مخلوط کنید و کنار بگذارید.

2.در یک کاسه بزرگ تر، شکر، شکر قهوه ای و روغن را با همزن برقی با هم مخلوط کنید. تخم مرغ ها را اضافه کنید و خوب هم بزنید. سپس، مخلوط آرد و آب را اضافه کنید و خوب هم بزنید. در انتها، پوره کدوحلوایی را اضافه کنید و خوب هم بزنید تا مواد یکدست شوند. سپس آنها را داخل قالب ها بریزید.

3. حدود 40 تا 60 دقیقه آنها را در فر بپزید.

4. پیش از سرو، ده دقیقه بیرون بگذارید تا خنک شوند.

5. برای کرم کاکائویی روی نان، در یک کاسه کوچک کره را به مدت 30 ثانیه با همزن برقی بزنید. یک پیمانه خاکه قند، پودر کاکائو، یک قاشق غذاخوری شیر، نصف قاشق چایخوری دارچین، پودر قهوه و وانیل را اضافه کنید و هم بزنید. یک پیمانه شکر را اضافه کنید و شیر را یک قاشق یک قاشق اضافه کنید تا به غلظت دلخواه برسد. این کرم را روی نان بریزید و نان را چندین ساعت یا حتی یک شب تا صبح داخل یخچال بگذارید تا خنک شود و سپس برش دهید.


کاپ‌کیک کدوحلوایی

•    تعداد: 12 نفر
•    زمان تهیه و پخت: 2 ساعت و 15 دقیقه


مواد لازم

•    ¼ پیمانه خامه ترش
•    ¼ پیمانه کره آب شده
•    دو قاشق چایخوری وانیل
•    نصف قاشق چایخوری پودر دارچین
•    نصف قاشق چایخوری جوزهندی رنده شده
•    5 پیمانه خاکه قند
•    رنگ غذا سبز
•    رنگ غذا قهوه ای
•    شیر
•    12 قالب کاپ کیک+ کاغذروغنی های کاپ کیک

طرز تهیه

1. برای تهیه خامه روی کاپ‌کیک، در کاسه همزن برقی، خامه ترش، کره، وانیل، دارچین و جوزهندی را با سرعت متوسط همزن برقی بزنید. خاکه قند را اضافه کنید و دوباره هم بزنید تا نرم و یکدست شود. رنگ غذای قهوه ای و سبز را با هم به مواد اضافه کنید تا سبز چمنی و تیره به دست بیاید. سپس شیر اضافه کنید.

2. مواد را داخل قیف قنادی بریزید و طوری روی کاپ‌کیک ها بریزید که شبیه چمن بشوند.

3. اگر شکلات به شکل کدوحلوایی پیدا کردید، می توانید روی هر کاپ‌کیک دو یا سه شکلات بگذارید.

کاپ‌کیک شکر و ادویه

•    تعداد: 26 عدد

مواد لازم

•    مواد کیک زرد دو لایه
•    113 گرم پنیر خامه ای، نرم شده
•    4 عدد تخم مرغ
•    ¾ پیمانه آب
•    نصف پیمانه روغن گیاهی
•    ¼ پیمانه شکر قهوه ای
•    1 تا 1.5 قاشق چایخوری پودر دارچین
•    یک قاشق چایخوری جوز هندی رنده شده
•    یک قاشق چایخوری زنجبیل رنده شده
•    یک قاشق چایخوری وانیل
•    ¼ قاشق چایخوری پودر میخک
•    نصف پیمانه شکر قهوه ای
•    نصف قاشق چایخوری پودر دارچین

طرز تهیه

1. فر را با دمای 350 درجه فارنهایت گرم کنید. قالب های مافین را کاغذ روغنی بگذارید. در کاسه همزن برقی، مواد کیک زرد، پنیر خامه ای، تخم مرغ ها، آب، روغن، ¼ پیمانه شکر قهوه ای، 1.5 قاشق چایخوری دارچین، جوزهندی، زنجبیل، وانیل و میخک را با هم مخلوط کنید. با همزن برقی و سرعت متوسط حدود یک دقیقه هم بزنید تا خوب مخلوط شوند. مواد را با قاشق داخل قالب های مافین بریزید و دوسوم قالب را پر کنید. با قاشق سطح روی مواد را صاف کنید.

2. در یک کاسه کوچک، نصف پیمانه شکر قهوه ای و نصف قاشق چایخوری دارچین را با هم مخلوط کنید. حدود یک قاشق چایخوری از مخلوط شکر قهوه ای را رو کاپ کیک ها بریزید.

3. حدود 18 تا 20 دقیقه در فر بپزید و پیش از سرو، آنها را 10 دقیقه بیرون از فر بگذارید  تا کمی خنک شوند.


کوکی کدوحلوایی

•    تعداد: 60 عدد
•    زمان تهیه: 30 دقیقه
•     پخت: 10 دقیقه در دمای 350 درجه فارنهایت



مواد لازم

•    دو پیمانه کره، آب شده
•    دو پیمانه شکر
•    دو قاشق چایخوری جوش شیرین
•    یک قاشق چایخوری نمک
•    یک قاشق چایخوری پودر دارچین
•    یک قاشق چایخوری جوزهندی
•    دو عدد تخم مرغ
•    دو قاشق چایخوری وانیل
•    425 گرم کدوحلوایی
•    4 پیمانه آرد کامل
•    نصف پیمانه شکر
•    نصف پیمانه شکر قهوه ای
•    ¼ پیمانه شیر
•    یک قاشق چایخوری وانیل
•    2 ¾ پیمانه شکر

طرز تهیه

1. فر را با دمای 350 درجه فارنهایت گرم کنید. در یک کاسه بزرگ، دو پیمانه کره را با سرعت متوسط حدود 30 ثانیه هم بزنید و شکر سفید، بیکینگ پودر، جوش شیرین، نمک، دارچین و جوز هندی را اضافه کنید. هم بزنید تا همه مواد با هم مخلوط شوند. تخم مرغ ها و دو قاشق چایخوری وانیل را اضافه کنید و هم بزنید. تا جایی که همزن برقی اجازه می دهد، آرد اضافه کنید و سپس با قاشق چوبی باقی مانده آرد را اضافه کنید و هم بزنید.

2. کف سینی فر کاغذ روغنی پهن کنید. دو قاشق چایخوری از مواد را با فاصله داخل سینی بریزید و 10 تا 12 دقیقه داخل فر بپزید. سپس روی توری قرار دهید تا خنک شوند.

3. در یک قابلمه کوچک، نصف پیمانه کره و شکر قهوه ای رابا هم مخلوط کنید. آنها را داخل یک کاسه متوسط بریزید. شیر و یک قاشق چایخوری وانیل را اضافه کنید. خاکه قند را اضافه کنید. خامه به دست آمده را روی کوکی ها بریزید. در صورت تمایل، برای تزئین پودر دارچین روی آنها بپاشید.
سه شنبه 2/7/1392 - 20:30
خانواده
همشهری سرنخ: این زن و شوهر، هر دو کارتن خواب و معتاد بهبود یافته هستند که این روزها زندگی جدیدی را کنار یکدیگر شروع کرده اند. زندگی بدون مواد، بدون درد و بدون خماری، یک زندگی کاملا آرام و پاک.

روزگاری کنار خیابان پاتوقش بود، فرقی برایش نمی کرد، یک روز شوش، یک روز مولوی، یک روز دروازه غار و ... دلش نمی خواست در این وضعیت به سر ببرد اما نایی برای تغییر شرایط خود نداشت، دیگر به انگشت های اشاره ای که سمتش نشانه می رفتند عادت کرده بود.

همه زندگی اش در یک تکه کارتن خلاصه می شد. گاهی همین تکه کارتن را می زد زیر بغلش و به بالای شهر می رفت تا ببیند دنیا دست کیست اما آنجا بی حرمتی ها، تمسخرها و ترحم ها بیشتر از دروازه غار، شوش یا مولوی بود، به همین خاطر فرار می کرد و دوباره می آمد سر خانه اولش، خوابیدن لب جوی های پایین شهر، زیر پل یا کنار ساختمانی نیمه کاره، هر جایی که کسی از او فرار نمی کرد، نمی ترسید یا او را به باد تمسخر نمی گرفت.

اگر پای درد دل او و خیلی از کارتن خواب های دیگر بنشینید می فهمید که زمستان بدترین و تلخ ترین خاطره شان است، روزهای سردی که شما کنار بخاری یختان آب می شود تازه اصل یخبندان کارتن خواب هاست. روزهایی که به خود میپیچیند و انتظار یک پتو خیلی از آنها را از پای درمی آورد.

موفقیت زن و شوهر معتاد و کارتن خواب سابق!

حالا با چنین سرگذشت مشترکی، سارا و علی، یک خانه گرم دارند، دیگر نشئه نمی شوند تا به خیال خودشان سرما به مغاز استخوانشان نرسد. آنها مدت هاست که پاک شده اند و کنار هم زندگی می کنند. زوج خوشبختی که تا دیروز همه از آنها به عنوان کارتن خواب یاد می کردند، امروز اعتیاد خود را کنار گذاشته اند و به عنوان دو کارتن خواب بهبود یافته، زیر یک سقف رفته اند تا فصل تازه ای را در کنار هم و برای یکدیگر رقم بزنند. سارا و علی این روزها حسابی معروف شده اند. همین اوایل هفته گذشته بود که جشن ازدواج آنها در کنار ساحل دریاچه مصنوعی خلیج فارس در چیتگر برگزار شد، آنها لباس های محلی و سنتی به تن کردند و در اولین جشن مشترکشان فریاد شادی سر دادند.

علی می گوید: «کدام جشن عروسی را سراغ دارید که چهار هزار مهمان داشته باشد. جشن ما مردمی بود و خیلی ها حضور داشتند، اتفاقی که باعث خوشحالی من و سارا شد و ما را دلگرم کرد.»

در این جشن، انگشت اشاره مردم دوباره علی و سارا را نشانه می رفت اما این بار آنها خودشان را از کسی پنهان نمی کردند.این بار، علی و سارا با افتخار سرشان را بالا گرفته بودند.آنها دو کارتن خواب و معتاد بهبود یافته هستند که حالا یک زندگی معمولی مثل مردم دیگر شهر دارند.

به خانه علی و سارا می رویم تا دراولین روزهای زندگی مشترکشان، پای خاطرات تلخ و شیرین و سختی های آنها بنشینیم و بفهمیم چطور شد که علی و سارا تصمیم گرفتند زندگی شان را یک تغییر اساسی بدهند، این راه سخت را طی کنند و از منجلاب کارتن خوابی و مواد مخدر خود را بیرون بکشند.

خانه شوهر به جای عروسک


به دنبال سارا از پله های قدیمی موسسه «طلوع بی نشان ها» بالا می رویم. خانه جدید سارا و علی دیگر کنار خیابان نیست، حالا یکی از اتاق های نقلی این موسسه خانه آنها شده است. البته سارا بهمان می گوید که به زودی از اینجا به خانه دیگری نقل مکان می کنند.

سارا 25 سال دارد و الان 9 ماه است که از چنگال اعتیاد رهایی پیدا کرده. «البته خیلی وقت است که با این موسسه آشنا شده ام، چند بار ترک کردم اما دچار لغزش می شدم و دوباره به سمت مواد می رفتم اما الان با کمک های همسرم 9 ماه است که پاک پاک شده ام.»

سارا حالا تصویر تازه ای از خود را در آینه خانه اش می بیند. خانه ای که همه گوشه های آن را خودش با مجسمه های ریز ودرشت تزئین کرده. مدت زیادی از زندگی مشترکشان نمی گذرداما لبخند به لب می گوید: «خیلی راضی ام. خیلی.»

سارا 11 سال بیشتر نداشت که به جای عروسک بازی مجبور شد با مردی که 20 سال از خودش بزرگتر بود به اجبار پدرش ازدواج کند. «من 5 برادر دارم و یک خواهر. پدرم نه تنها من، بلکه خواهرم را هم به اجبار به خانه بخت فرستاد. من چهار سال با مردی زندگی کردم که معتاد بود.»

بعد از ازدواج زیادط ول نکشید که پای سارا هم به پای بساط همسرش باز شد و شروع کرد به مصرف هروئین اما این زندگی مورد علاقه سارا نبود. به همین خاطر پس از چهار سال از خانه فرار کرد و به تهران آمد.

می خواستم پول موادم را جور کنم


سارا مشغول تعریف خاطرات گذشته است که علی هم به جمعمان اضافه می شود، برایم جالب است که هر دوی آنها از خانواده های فقیر و بی بضاعت نبودند اما باز کارشان به مواد و زندگی کارتن خوابی کشیده شد. در مدتی که سارا درگیر مواد بود علی به پاک شدن فکر می کرد، در آن زمان شاید تازه سارا اول راه بود اما در گوشه ای دیگر از شهر، علی به ته خط رسیده بود.

علی می گوید: «من در 25 سالگی یک معتاد بودم و فقط هروئین مصرف می کردم اما الان 7 سالی می شود که پاکم.»

علی به گفته خودش بچه اهواز است و از خانواده پرجمعیتی بوده. به گفته خودش او عاشق فوتبال بوده اما هر زمان که با ذوق و شوق از میدان فوتبال به خانه باز می گشته مورد سرزنش خانواده اش قرار می گرفته. او همیشه یک خلأ بزرگ را در زندگی اش احساس می کرده و کسی را نداشته که از او و باورهایش حمایت کند، این بود که در سن 19 سالگی به سمت مواد کشیده شد.

قبل از آن هم مواد می کشیدی؟


- بله، تفریحی می کشیدم اما بعدها دیگر یک معتاد کامل شدم.

پول موادت را از کجا می آوردی؟


- من از سن 14 سالگی کار می کردم. در کار تزئینات ساختمان بودم و برای خودم پس اندازی فراهم کردم. این کار، حرفه لذتبخشی برای من بود اما با وجود اینکه کار می کردم همیشه حس تنهایی داشتم.

به گفته علی او حتی مواد را هم در تنهایی و خلوت خود می کشید، «همیشه می دانستم اشتباه می کنم اما مواد دست از سرم برنمی داشت تا اینکه 15 سال پیش به تهران آمدم و در محله مختاری تهران برای خودم اتاقی اجاره کردم.»

اما زندگی آرام علی در تهران چندان دامی نداشت چرا که او از یک طرف باید پول موادش را جور می کردو از طرف دیگر کرایه خانه. «دو سال در آن خانه زندگی کردم. در این مدت توانستم کار پیدا کنم. راننده نیسان باری بودم اما پس از مدتی صاحبکارم به من شک کردو فهمید معتادم و در نهایت یک روز آمد و سوئیچ خود را از من گرفت.»

علی بار آهن می زد و گاهی برای اینکه پول موادش را تهیه کند به صورت پنهانی از نیسان استفاده می کردو گاهی برای خودش هم بار می گرفت. «کار درستی نمی کردم اما فقط پول موادم را می خواستم جور کنم. آدم وقتی معتاد است فکرش اصلا کار نمی کند که به درستی یا نادرستی کارهایش فکر کند.»

کسی دوست ندارد کارتن خواب شود


علی پس از اینکه کارش را از دست داد، مجبور شد با یک کوله پشتی و 5 هزار تومان پول، خانه اجاره ای را هم ترک کند. «حالا شده بودم کارتن خواب. شب های اول برایم خیلی سخت بود اما به مرور عادتم شد.»

در این زمان پول موادت را از کجا می آوردی؟


- در آن زمان پوستر می خریدم و آنها را با اکلیل، طلا و نقره کوب می کردم و می فروختم. به قیمت پایین می فروختم اما پول موادم جور می شد، برای علی بدترین کابوس، رسیدن زمستان بود. او در این مدت شاهد مرگ کارتن خواب های بسیاری بود. «یادم هست یک بار، حال یکی از کارتن خواب ها بد بود، می دانستم اگر خودم به اورژانس زنگ بزنم شاید اهمیتی ندهند، به همین خاطر در خانه ای را آنقدر زدم و اصرار کردم که صاحبخانه بالاخره مجاب شد به اورژانس زنگ بزند اما کاری از اورژانس برنمی آمد. آن کارتن خواب فوت شد و من تا مدت ها حالم بود بود، از سرنوشت شومی که دامنگیر همه کارتن خواب ها می شد ناراحت بودم، از خودم پرسیدم چرا باید وضعیتمان به جایی برسد که سر آخر جنازه مان را جمع کنند.»

علی با تجربه تلخی که دارد دوست دارد مردم با دید دیگری به کارتن خواب ها نگاه کنندو به جای ترحم، به آنها کمک کنند. مشابه این کمک به علی هم شد و او بالاخره توانست مسیر زندگی اش را تغییر بدهد. «یادم هست یک سال، دو سه کارتن خواب فوت شدند، این بود که شهرداری در پارک ها چادر زد اما پس از مدتی کارتن خواب ها را از آنجا به یک خانه منتقل کردند.»

از آنجا که علی در کارهای ساختمان سازی وارد بود، برقکاری آن خانه و کارهای دیگر آ« را برعهده گرفت، شاید همین خدمات او بد که باعث شد لقب «علی فرانسه» را به او بدهند. «مثل آچار فرانسه بودم. دیگر همه مرا می شناختند. شبانه روز در آن خانه کار می کردم و کم کم با آقای اکبر رجبی، مدیر موسسه طلوع بی نشان ها، آشنا شدم. در واقع او بود که کمک کرد من مواد را کنار بگذارم.»

چطور شد تصمیم به ترک گرفتی؟


آقای رجبی خیلی به من پیشنهاد می داد تا مواد را کنار بگذارم اما سماجت می کردم تا اینکه یک جشن برای کارتن خواب ها گرفتیم. من همه کارهای مربوط به آن جشن را انجام دادم. در پایان این مراسم، همه از من تشکر کردند، خیلی حس خوبی بود. پس از مدت ها دیده می شدم و کار مثبتی کرده بودم.

و بعد؟


آخر آن شب به خودم گفتم با مواد نمی شود به کسی کمک کرد. باید ترک کنم.

برای ترک به کمپ رفتی؟


بله، آقای رجبی فردای آن روز مرا به کمپی منتقل کرد که در هشتگرد بودو من در همانجا مواد را برای همیشه کنار گذاشتم و الان 7 سالی می شود که پاکم.

علی حالا مدت هاست که در موسسه طلوع بی نشان ها کار می کند. این موسسه پس از راه اندازی اش، تلاش بسیاری کرد تا کارتن خواب ها را حمایت کند، علی و خیلی های دیگر روزهای سه شنبه غذا می پزند و برای کارتن خواب ها می برند. حتی یکی از کارهای آنها دادن پتو در زمستان به کارتن خواب هاست.

خودکشی می کردم اما نمی مردم


آشنایی علی و سارا برمی گردد به همین موسسه، به جایی که سارا بارهاب رای ترک در این موسسه اقدام کرداما هر بار دچارت لغزش می شد.

سارا پس از اینکه از خانه شان فرار کرد و به تهران آمد، روزهای سختی را سپری کرد. محل زندگی او هم شوش، دروازه غار و مولوی بود. او دو سال بعد که کارتن خواب حرفه ای شده و به شهر خودشان بازگشت و طلاق خود را گرفت و بار دیگر به تهران بازگشت، حالا سارا هویت جدیدی پیدا کرده بود. او برای دوستانی که پیدا کرده بود همان سارا بود اما برای غریبه ها «قیصر».

چرا قیصر؟


مجبور بودم، برای اینکه کسی کاری به کارم نداشته باشد، تیپ پسرانه بزنم. صدایم را هم عوض کرده بودم، چه برسد به اسمم.

مواد مصرفی ات چه بود؟


هروئین اما کراک، شیشه و حشیش هم می کشیدم. من به آخر اعتیاد رسیده بودم.

البته سارا مواد هم می فروخت. او یک بار در طرح جمع آوری کارتن خواب ها به گرمخانه منتقل شد اما در بازجویی از او، ماموران متوجه شدند در حدود 7 گرم کراک و شیشه همراهش است، به همین خاطر سارا به اوین انتقال داده شد. «نزدیک یک سال آنجا بودم که پس از آن عفو خوردم.»

از این همه در به دری و زندان خسته نشده بودی؟


چرا، خیلی خسته شده بودم. حتی خودکشی کردم آن هم چند بار. دو بار مرگ موش خوردم اما هر بار مرا به بیمارستان منتقل کردند و نجات پیدا کردم. یک بار آمپول هوا به خودم تزریق کردم و یک بار هم با مواد مخدر دست به خودکشی زدم اما هر بار زنده ماندم، خودم هم آنجا نمی دانستم چرا نمی میرم.

جرقه یک اتفاق قشنگ


سارا سه سال پیش با دکتری که در موسسه طلوع کار می کرد آشنا شد. به پیشنهاد اوب رای ترک به طلوع آمد تا به کمپ فرستاده شود اما او هر بار دچار لغزش می شد. در همین مدت علی و سارا با یکدیگر آشنا شدند. علی دوران اعتیاد را پشت سر گذاشته بود و به خوبی می دانست که سارا احتیاج به یک حامی برای ترک دارد. او خسته تر از آن بود که خودش مواد را کنار بگذارد.

در این مدت علی و سارا از طرف موسسه به همایشی در برج میلاد رفتند تا دید مردم را نسبت به معتادها و کارتن خواب ها عوض کنند و به آنها اطلاعات بیشتری در این مورد بدهند.

علی می گوید: «سارا یک نفس برای مردم همه چیز را توضیح می داد. حتی خودش به عنوان یک بهبود یافته برای خانم هایی که از او سوال می کردند، گذشته اش را توضیح می داد. حتی یک خانم پا به پای حرف های سارا گریه کرد اما من خوشحال بودم که سارا این همه انرژی دارد و آن اتفاق خوبی که امروز شاهدش هستید در همان همایش رخ داد. من با خودم تصمیم گرفتم به سارا کمک کنم.»

در واقع همین تصمیم بود که زمینه ساز جشن باشکوه آنها در کنار دریاچه خلیج فارس شد. «ما آن شب لباس سنتی به تن کردیم و جشنمان را در میان مردم گرفتیم تا مردم باور کنند که یک کارتن خواب هم می تواند زندگی معمولی مثل دیگر افراد داشته باشد، یک معتاد یا کارتن خواب، نیازی به ترحمن ندارد بلکه آنها به یک حامی برای ترک و رسیدن به بهبودی و زندگی که به آن تعلق دارند، نیاز دارند پس باید به آنها کمک شود و دست آنها را گرفت.»

به گفته علی، به خاطر سوء سابقه ای که برای معتادان ثبت می شود، کسی به آنها کار نمی دهد یا آنها را باور ندارند. «شاید بهتر است سازمانی بزرگ ایجاد شود که این افراد را تحت حمایت و پوشش خودش قرار بدهد. برای آنها کاری در نظر بگیرد و بیمه شان کند. خیلی از این کارتن خواب ها و معتادها انگیزه ای برای ترک یا تغییر شرایط زندگی شان ندارند. اگر به آنها توجه شود به طور حتم خیلی هایشان ترک خواهند کرد، اتفاقی که برای من و سارا رخ داد.»
سه شنبه 2/7/1392 - 20:29
ورزش و تحرک
همشهری جوان: کریمی چرا به تبریز رفت؟ چطور به این شهر رسید؟ الان کجا زندگی می کند و حالش چطور است؟ کریمی در تراکتورسازی چه می خواهد و به کجا می رسد؟ او در این سن چطور زندگی می کند و چطور اینقدر آماده است؟ ... به این سوالات هر سوالی که دلتان می خواهد اضافه کنید.

 این یک گزارش همشهری جوانی از متن و حاشیه زندگی جادوگر فوتبال ایران در تبریز است. گزارشی که مطمئن باشید قسمت های زیادی از آن را تا به حال جایی نخوانده اید.

علی کریمی، جادوگر شهر آذر

گزارشی از همه اتفاقاتی که در روز اول حضور علی کریمی در تبریز افتاد و پیدا کردن جواب برای یک سوال؛ چرا تبریز؟

استقبال 3 هزار نفری از کاپرفیلد


برای علی کریمی که سال های متمادی زندگی در اروپاتو حاشیه خلیج فارس را تجربه کرده، حضور در تبریز رنگ دیگری داشت. مشکلات او با هواداران آذری باعث شک و دودلی او برای حضور در این شهر شده بود. همه هم تصور می کردند که کریمی روزهای خیلی خوبی با هواداران این تیم نداشته باشند. شاید به همین دلیل بود که بلیت ساعت 22:55 دقیقه برای حضور در جمع آذری ها را رزرو کرد تا کمتر با هواداران تبریزی رو در رو شود.

او البته دلایل خوب و محکمی برای انتخاب تبریز داشت اما به هر حال ترجیح می داد که در روز اول حضور در تبریز با جمعیت زیادی روبرو نشود. در کنارش هم جواد کاظمیان حضور داشت که با تجربه نیم فصل بازی در پیراهن تراکتورسازی کم و بیش با جو این شهر آشناست. کریمی حساب همه جای کار را کرده بود که شروعی خوب در تبریز داشته باشد و حاشیه ها سبب دردسرش نشود.

پرواز تهران – تبریز نیمه شب در دیار شهریار فرود آمد و جادوگر بعد از 10 دقیقه معطلی برای تحویل گرفتن چمدانش که وسایل ضروری را در آن جا داده، به خروجی فرودگاه رفت. کریمی همان جا کپ کرد. حدود 2500 هوادار آنجا منتظرش بودند و تشویقش می کردند. تراکتورسازی که به کمک کانون هواداران این تیم سازماندهی شده اند، منتظر ستاره سال های اخیر فوتبال ایران و مرد دوم آسیا در سال 2013 هستند.

تشویق های بی امان آذری زبان ها که با ته لهجه شیرینی هم همراه بود یخ کریمی را شکست و ناراحتی های چند روز اخیر و نامهربانی های ائتلاف علی دایی و محمد رویانیان برای حذفش را با هم فراموش کرد.

او خودش را میان هواداران تبریزی رها کرد و ساعت هم فراموش شد. گرفتن عکس یادگاری با هواداران و شال گردن تراکتورسازی وقت زیادی از کریمی گرفت و او بیشتر از یک ساعت وقتش را به هواداران سینه چاک تراکتورسازی و مسافرانی که حالا از حضور شماره 8 محبوب فوتبال ایران باخبر شده بودند اختصاص داد.

در میان بنرهایی که برای حمایت از کریمی به فرودگاه آورده شده، دو بنر جلب توجه می کند. اولین بنر که در آن کریمی را کامل کننده طوفان تراکتورسازی معرفی کرده بود و دومی که روی آن نوشته شده بود: «کریمی به دره مرگ خوش آمدی».

این بنر هنوز هم یک علامت سوال برای شماره 8 است. او می خواهد بداند که تهدیدش می کردند یا ... طرفداران یک لقب جدید هم برای کریمی دارند. آنها فریاد می زنند؛ «کریمی کاپرفیلد».

علی کریمی، جادوگر شهر آذر

ائل گلی نه، فقط ولیعصر

جواد کاظمیان صمیمی ترین دوست علی کریمی در سال های اخیر، میزبان او در روزهای اول حضورش در تبریز است؛ مخصوصا در روزهای اول که هنوز مکان خاصی برای ستاره در نظر گرفته نشده و علی کریمی هم شناختی از منطقه ندارد. کریمی در آن روزها ترجیح می داد چند روزی در ساختمان زیبای جواد کاظمیان بماند که مشرف به زیباترین پارک تبریز بود.

ائل گلی (استخر و گل) یکی از بناهای تاریخی تبریز به حساب می آید که روزانه هزاران تبریزی است که برای ورزش و تفریح به این منطقه می آیند اماکافی بود علی کریمی پنجره طبقه دوم منزل جواد کاظمیان را باز کند تا با یکی از زیباترین مناظر طبیعی تبریز روبرو شود.

ستاره اما از جاهای شلوغ فراری است و به همین دلیل پیشنهاد کاظمیان برای جایگزینی با او را رد می کند. شماره 8 بعد از کمی پرس و جو منطقه ولیعصر را برای اسکان انتخاب می کند؛ منزلی 6 طبقه با کاملترین امکانات.

همسر آذری علی آقا


چرا تبریز؟ در روزهای اول هنوز هیچ کس جواب این سوال را نمی دانست. علی کریمی در طول سال های بازیگری اش تیم ها و مناطق مختلفی را تجربه کرده اما در ایران هیچ وقت پیراهن تیمی شهرستانی را نپوشیده. برای خیلی ها این سوال مطرح بود که چرا علی کریمی به پیشنهاد فولاد حسین فرکی (یکی از مربیانی که واقعا برای او احترام قائل است)، ملوان انزلی (اصالت شمالی دارد و مازیار زارع و درودگر از دوستان نزدیک او به حساب می آیند)، نفت تهران (با توجه به تهرانی بودن نفت و حضور یحیی گل محمدی نزدیکترین گزینه به حساب می آمد) و سپاهان (تیمی که همیشه شانس قهرمانی است) جواب نداد و یکدفعه سر از تراکتورسازی درآورد. دوستان نزدیک علی کریمی از پافشاری های همسر او می گویند.

چرا همسر کریمی باید به حضور او در تبریز علاقه داشته باشد؟ آذری بودن همسر علی کریمی برای اصرارهای همیشگی او در تمام مدتی که روزنامه ها به دنبال راهی برای حضورش در پرسپولیس بودند کفایت می کرد. همسر کریمی از او خواست اگر قرار به پایان فوتبالش است، حداقل یک سال هم در تبریز توپ بزند.

آن تایم می شویم


اینطورکه خودش می گوید روزهای اول حضورش در تبریز به نوعی برایش تداعی کننده روزهای بایرن مونیخ بود. روهای بی کسی و فراموشی. کریمی همیشه بی اعتنا به تیترهای روزنامه بود و همچنان هم هست، مگر اینکه هدف خاصی را دنبال کند!

کریمی در روزهای اول حضورش در تبریز، کاظمیان را مامور خرید روزنامه ها کرد. او به دنبال این بود که متوجه شود رویانیانو حتی دایی درباره او چه اظهارنظری کرده اند. به هر حال کریمی در روزهای اول حضورش با توجه به مشکلاتی که پشت سر گذاشته بود، در تمرینات سرد و بی روح حاضر می شد و برخلاف دورانش در پرسپولیس که عادت داشت یکی دو ساعت زودتر بیاید و دیرتر از همه هم درفشی فر (محل تمرین پرسپولیس) را ترک کند، با سوت جلالی تمرین را ترک می کرد و به سمت رختکن می رفت.

اگر هواداران سینه چاک تراکتور نبودند، او بعد از کمی رسیدن به سر و وضعش به سمت خانه اش حرکت می کرد اما عکس گرفتن و امضای یادگاری به طرفدارانش در هر تمرین حدود نیم ساعت از وقت جادوگر را می گرفت و همچنان می گیرد.

اما داستان تمرینات او این روزها بسیار تغییر کرده و همینطور است که مدام مجید جلالی از حرفه ای بودن و تمرین کردنش حرف می زند. اوحالا کاملا در تبریز جا افتاده و به همان ستاره ای که لازم است برای تراکتورسازی تبدیل شده.

علی کریمی، جادوگر شهر آذر



همسایه های کریمی در تبریز درباره او چه می گویند؟


بچه شیر پاک خورده ای است


در خیابان ولی عصر تبریز دیگر هیچ جنبده ای نیست که آمار خانه کریمی را نداشته باشد. گزارشی که می بینیدمصاحبه با این افراد در مورد جادوگر است.

خوشحالم همسایه مان شده


آقا محمد درست در روبروی ساختمان علی کریمی کیوسک مطبوعاتی دارد. کریمی روزنامه می خواند؟ «خودش برای خرید روزنامه نیامده اما یکی دو بار جواد کاظمیان برای خرید روزنامه آمده. از آمدن کریمی به تبریز خیلی خوشحالم و از اینکه همسایه او هستم، بیشتر خوشحالم. در این مدت خیلی ها به بهانه خرید یا خواندن روزنامه کنار دکه می آیند و گاهی ساعت ها منتظر می مانند تا کریمی را ببینند.»

خیلی خاکی است، خوشم اومد


میوه فروش محله می گوید یک بار کریمی برای خرید میوه به مغازه اش آمده. «میوه زیادی نخرید. به نظرم تنها زندگی می کند و برای اینکه میوه خراب نشود از هر نوع که دوست داشت یک مقدار خرید. نگذاشت به او تعارف بزنم و خیلی ریلکس پول آن را حساب کرد و رفت. خیلی خاکی است.ما آذری ها همه تراکتوری هستیم. هر بازیکنی هم که به موفقیت تراکتورسازی کمک کند، دوست داریم از او حمایت کنیم.»

شیر پاک خورده، مشکلی از او ندیدم

معلوم بود که حواسش به همه چیز است. پرسید برای چه می خواهید عکس بگیرید؟ اصلا چرا از علی کریمی می پرسید. گفت که معتمد محل است و همه را می شناسد: «کدخدای اینجا هستم و سعی می کنم به همه کمک کنم. متوجه شده ام که علی کریمی به اینجا آمده و حواسم به او هم هست. جلوی منزلش خیلی شلوغ است و خیلی ها منتظر می مانند تا تمرینات یا بازیش تمام شود تا او را ببینند. الحق هم بچه شیر پاک خورده ای است و در این مدت مشکلی از او ندیده ام. کریمی در این مدت خیلی خوب با این محیط اخت شده است و حتی یکی دو بار دیده ام پیاده روی می کرد.»

دست دراز کرد تا دست بدهیم


نگهبان محله، یک آقای خوش لهجه و خوش برخورد است: «روز اول که دیدمش باورم نمی شد. علی کریمی اینجا؟ خیلی خوب بود.جلو رفتم و سلام کردم. خیلی گرم برخورد کردو جوابم را داد و حتی خودش برای دست دادن پیشقدم شد. درباره تراکتور با او حرف نزدم. یعنی فرصت نشد که حرف بزنم. به نظرم برای خرید بیرون آمده بود.پای پیاده بود و حدود چند قدمی را با او همراه شدم. بعد از آن روز دیگر ندیدمش، البته پای پیاده ندیدمش، وگرنه هر شب بعد از اینکه از تمرینات برمی گردد، می بینمش که با اتومبیلش به خانه می رود.»

علی کریمی، جادوگر شهر آذر



گزارش مصاحبه ای از جزییات زندگی شخصی علی کریمی و همه خصوصیات رفتاری و علایق اسطوره


جادوگر فیلم باز، آقای سیاه پوش


دریبل ها، گل ها و پاس های استاد در همه این سال ها اینقدر جذاب بوده که کسی سراغ جزییات زندگی اش نرود. علی کریمی معمولا اجازه نمی دهد کسی اینقدر به او نزدیک شود که بتواند از جزییات زندگی اش سردربیاورد. هر از چندگاهی هم یک مصاحبه آتشین می کند و کل فوتبال ایران را به هم می زند. او همین امروز هم خصوصیاتش را حفظ کرده اما کیست که دوست نداشته باشد بداند کریمی طرفدارت کدام تیم اروپایی است؟ چطور غذا می خورد؟ چطور وقتش را می گذراند و سلیقه اش چطور است؟ چه ماشین هایی داشته و .... این یک گزارش مصاحبه است که در مورد بعضی از قسمت هایش با خود علی کریمی حرف زده ایم.

در سلیقه علی کریمی در چیدمان وسایل خانه اش نمی توان شک کرد. تکنیکی ترین بازیکن آسیا در چیدمان خانه هم تکنیک های خاص خودش را به کار می برد اما یکی از نکات قابل توجه در چیدمان خاص خانه اش در بریز به رنگبندی پرده ها و فرش هایش مربوط می شود. رنگ سیاه! در بیشتر لوازم خانه اش از این رنگ استفاده شده است. به هر حال به نظر می رسد با توجه به اینکه بیشتر رهگذرانی که از بازار سنگفرش خیابان ولیعصر عبور کردهاند، متوجه تازه وارد معروف شده باشند.

کمتر کسی است که هنگام عبور از چهار راه این خیابان با دست اشاره ای به ساختمان نمای کامبوزیت نکندو طبقه ششم را نشان ندهد. همین مساله و مکث چند ثانیه ای باعث شده تا گاهی در این چهار راه با ترافیک شدیدی روبرو باشیم. کریمی ترجیح داده پرده های خانه اش از مخمل مشکی دوخته شود و کمترین دیدی از بیرون داشته باشد تا از مزاحمت های احتمالی جلوگیری شود.

تا اینجای کار مشکلی وجود ندارد و حتی می توان با تماشای پرده های خوش دوخت به سلیقه اش نمره قبولی داد اما وقتی با فرش و تابلوهای مشکی او مواجه می شوید، کمی نگران می شوید. این را در کنارت ناراحتی هایش در روزهای اول حضورش در تبریز و شادی نکردن هایش بعد از گلزنی قرار بدهید تا نگرانی هایتان چند برابر شود. آیا او افسرده شده است؟

علی کریمی، جادوگر شهر آذر

عاشق رئال هوادار میلان

شاید خیلی ها ندانند که علی کریمی در فوتبال جهان طرفدار کدام تیم است اما دوستان نزدیکش که حرص و جوش خوردن های او در تماشای فوتبال دو تیم میلان ایتالیا و رئال مادرید مقابل حریفانشان را دیده اند می توانند گواهی دهندن که جادوگر سابق و کاپرفیلد کنونی از طرفداران دو آتیشه این دوتیم است.شاید همین مساله باعث شده او علی رغم مصدومیت و بدون اجازهاز مسوولاناستیل آذین نبرای دیدار مقابل آ ث میلان راهی دبی شود.

کریمی در لیگ قهرمان اروپای فصل گذشته هم طرفدار رئال بودو حرص و جوش زیادی بعد از پیروزی 2- صفر رئال مقابل دورتموند و درنهایت حذف این تیم به دلیل پشکت در وست فالن (استادیوم دورتموند) خورد. همین اتفاق هم باعث شد تا او قید تماشای فینال لیگ قهرمان فصل گذشته و بازی دو تیم دورتموند و بایرن مونیخی که در آن بازی کرده بود را بزند و مانند همیشه و سر وقت بخوابد! حضو ردر استادیوم سانتیاگو برنابئو به همراه شالکه در لیگ قهرمانان اروپا یکی از خاطرات خوب کریمیاست که از عکس های آن بازی در آلبومش به خوبی نگهداری می کند.

وقتی کریمی مراسم اسکاتر را دنبال کرد


او به فیلم های ایرانی بیش از فیلم های روز دنیا علاقه دارد. دیدن سریال های ایرانی چیزی است که معمولا اوقات او را پر می کند. یکی از بازیکنان همدروه کریمی از رلوزهای اردوی تیمملی اینطور تعریف می کند: «علاقه علی به فیلم های ایرانی واقعات غیرقابل باور است. زمانی که یک سریال پرطرفدار از تلویزیون پخش می شد، او زما نغذایش را طوری تنظیم میکردکه بتواند آن را تماشا کند! حتی بعضی از بازیکنان تیم ملی را هم تشویق به دیدن این فیلم می کرد.»

یکی از خبرنگاران که برای مصاحبه با کریمی به اردوی تیم ملی رفته بود، ماجرا را اینطور تعریف می کند: «حدود دو سال پیش برای مصاحبه با کریمی به اردوی تیم ملی در هتل اوین رفتم. کریمی به همراه جمعی از بازیکنان مانند مازیار زارع، پژمان منتظری، محمدرضا خلعتبری و پژماننوری در لابی هتل بودندو نوشیدنیمی خوردند.

کریمی بعد از دیدن من و با توجه به اینکه با قرار قبلی رفته بودم، به میزا دیگری آمد و برای مصاحبه آماده شدیم. همه چیز مهیا بود که ناگهان کریمی گفت بگذار اول این سریال را ببینم! ابتدا فکر کردم برخورد یا حرفی از طرف من او را ناراحت کرده و به این طریق می خواهد از زیر مصاحبه دربرود اما خلعتبری گفت که علی آقا هر شب باید این سریال را ببیند! شاید همین مساله باعث شد او در ساعات پایانی یکی از بهترین شب های تاریخ ایران منتظر اعلام نتیجه اسکار شود و بعد از برنده شدن اصغر فرهادی به عنوان برترین کارگردان جهان خیلی زودتر از برخی هنرمندان، پیام تبریک خود را تقدیم او کرد.

او درباره اصغر فرهادی اینطور می گوید: «می دانم او فیلم های زیادی ساخته اما با توصیه دوستانم دو اثر پرفروش و تاثیرگذار او در سینمای ایران را دیدم. «جدایی نادر از سیمین» فیلم زیبا و پرمعنایی بود. خیلی ساده و به شکل عالی به موضوع دروغ بین آدم بزرگ ها و توجیه آن بین خودشان پرداخته بود. از انتخاب ایشان واقعا خوشحال شدم و مراسم اسکار را دنبال می کردم. او باعث سربلندی ایرانی ها شد و کارش فوق العاده بود و توانست نام ایران و هنر ایرانی ها را در سراسر جهان سر زبان ها بیاورد. این کار کمی نیست و من به شخصه برای او و کارهایی که می کند، احترام قائلم. متاسفانه فعلا نتوانسته ام فیلم جدید ایشان (گذشته) را ببینم. دقیقا با بازی های پرفشار لیگ و تمرینات و جابجایی هایم همراه بود ولی با توجه به شناختی که از ایشان دارم، می دانم فیلم قابل اعتنایی است و آن را خواهم دید.»

آیا علی کریمی که خودش هنرمند بزرگی در زمین فوتبال است و طرفداران زیادی هم دارد، روزی روی بیلبورد سینماها خواهد رفت و بازیگری در سینما را هم تجربه خواهد کرد؟ یک نه خیلی طولانی اولین واکنش اوست: «نه، اصلا به این موضوع فکر نمی کنم. البته همانطور که می گویید، لطف خیلی ها باعث شده تا این پیشنهاد به من شده باشد. حتی چند بار به دعوت دوستانم به پشت صحنه یکی دو فیلم رفتم و دوستان خوبی هم در این عرصه دارم اما اینکه روزی بازیگر شوم را بعید می دانم. فکر نکنم بازیگری در خون من باشد. من کارم را در زمین فوتبال انجام می دهم و سینما هم متعلق به کسانی است که برای آن زحمت می کشند.»

البته همه کسانی که کریمی را می شناسند، می دانند که او علاقه خاصی به سورپرایز کردن طرفدارانش دارد و بعید نیست روزی به دعوت سینماگران پاسخ مثبت بدهد!

علی کریمی، جادوگر شهر آذر

از مجلات اتومبیل تا BMW

طرفدارانش هنوز روزهایی که با پژو RD اش به کارگران رفت و آمد می کرد را فراموش نکرده اند. پژویی که خیلی زود تبدیل به یک BMW شد. علی کریمی از همان کودکی به اتومبیل علاقه داشت و اطلاعات خودرویی اش از خیلی از بنگاه های فروش اتومبیل هم به روزتر است!

شماره 8 تراکتورسازی کلی مجله اتومبیل در خانه اش دارد و از کیفیت و نوع کارآیی اتومبیل سررشته خوبی دارد. اگر مجله در دسترس نباشد، باز کردن سایت های معرفی اتومبیل دیگر سرگرمی اوست. همین مساله باعث شده بین همبازیانش به یک اتومبیل باز حرفه ای معروف باشد و کیست که نداند همچنان BMW را به خاطر تحت کنترل بودن و مانور دلپذیرش بیشتر از همه خودروها دوست دارد.

دوست دارم کریمی باشم


کریمی بعد از آن دریبل معروفش در مسابقات جام رمضان در دل طرفداران جا گرفت و از همان شب القاب فراوانی دریافت کرد. از مارادونای آریایی تا جادوگر و این اواخر هم در تراکتورسازی، تبریزی ها به او لقب کاپرفیلد دادند تا شم بالای خود در رقابت با پایتخت نشینان را
به رخ بکشند.

کریمی از کدام لقبش بیشتر خوشش می آید؟ مارادونا می تواند لقبی باشد که هر کسی را از خود بیخود کند.به هر حال اسطوره آرژانتینی غولی در دنیای فوتبال بود که هنوز طرفدارانش معیار بهترین بازیکن این کشور را با قابلیت های او می سنجند.

کریمی اما دوست دارد «علی کریمی» باشد: «در این سال ها لقب های زیادی به من دادند. چه در آلمان و امارات و چه در ایران. از همه طرفدارانم ممنونم ودست تک تکشان را به محبت می فشارم. آنها باعث می شوند روحیه بگیرم و تمام توانم را برای آنها به کار بگیرم. یادم هست دربی تهران را به دلیل مصدومیت از دست داده بودم. تمام تلاشم را می کردم که در آن وضعیت، تیم را تنها نگذارم. برخی از طرفداران به محل تمرین می آمدند و می گفتند جادوگر ما از تو کمک می خواهیم، هر طور شده باید در کنار تیم باشی. همین انگیزه ام را افزایش داده بود تا از دکترها بخواهم کاری کنند که هر طور شده به دربی برسم. وقتی آنها از تو انتظار دارند، نمی توانی چشم در چشمشان نگاه کنی و کاری نکنی. اما در مورد لقب هایم باید بگویم از بابت روحیه ای که به من می دهند ممنونماما دوست دارم علی کریمی باشم.»

وقتی که بابا لنگ دراز شد


خیلی ها لحظه کمک کردن کریمی به امثال جوان چاق ایرانی، مرحوم بابک معصومی، گل فروشان چهار راه و حتی مجتبی محرمی را به خاطر دارند اما کریمی رازهای مگوی فراوانی دارد. رازهایی که فقط علی (دوست نزدیکش و کسی که ماموریت تحقیق درباره کسانی که برای یاری گرفتن به کریمی مراجعه کرده اند را برعهده دارد) باخبر است. روزانه بیش از 10 نامه از طرف کسانی که نیازمند هستند به دست کریمی می رسد اما بازخوردیکی از کمک هایش خاطره انگیز بود. کمک به جوانی بدون سرپرست برای ادامه تحصیل. او به تازگی فارغ التحصیلی اش در رشته پزشکی را دریافت کرده و در نامه ای که کمی شبیه به نامه جودی ابوت به بابا لنگ دراز است، از کریمی تشکر کرده و اشک جادوگر را درآورده بود.

آقای محبوب محبوب


جریان کمای مهدی کریمیان هافبک تراکتوری ها را که شنیده اید. می گویند علی کرمی درحالی که در راهروی بخش قدم می زد با صدای ضجه گاه و بیگاه همراه بیماران دیگر روبرو می شد و شاهدان از چهره مضطرب او خبر می دهند.

گفته می شود به نظر می رسید علی کریمی با این شرایط ناآشنا باشد و کاملا ترسیده بود اما یک خاطره جالب. یکی از شاهدان در آن روز تعریف می کرد که خانواده یکی از بیماران که بیمار خود را از دست داده بودند، در بیمارستان حاضر بودند. در این میان دختری که گریه و زاری می کرد بعد از دیدن علی کریمی در بیمارستان ناگهان مکث می کند و به سمت کریمی می آید و بعد از پاک کردن اشک هایش از کریمی می خواهد با او عکس یادگاری بیندازد!

کریمی که کاملا از این ماجرا شوکه شده بود، درخواست او را می پذیرد و با او عکس می اندازد و دختر بعد از گرفتن عکس می رود سراغ ادامه گریه و زاری اش.

علی کریمی، جادوگر شهر آذر



مصاحبه ای کوتاه با شماره 8 تراکتورسازی


هدفم قهرمانی است


کریمی به شرایط تبریز عادت کرده و همه تمرکزش روی نتیجه گرفتن تراکتورسازی است.او شرایط بسیار بهتری نسبت به تصوراتش دارد.از استقبال روز اول گرفته تا لقب هایی که به او می دهند. جادوگر امسال از تبریز قهرمانی می خواهد.

علی کریمی، جادوگر شهر آذر

علی آقا و تبریز؛ چرا تراکتورسازی را انتخاب کردید؟

- به هر حال شرایط به گونه ای بودکه تصمیم گرفتم از بین پیشنهاداتی که به من شده بود این تیم را انتخاب کنم. حضور در آسیا و طرفدار خونگرم و پرشورش می تواندیکی از مهمترین دلایلم برای پوشیدن پیراهن این تیم باشد.

اما جو بدی علیه تان در این شهر بودو حتی خودتان چندین بار برای سفر به تبریز منصرف شده بودید.


- اصلا اینطور نیست. من مصدوم بودم و به تبریز نیامدم وگرنه دلیل دیگری نداشت. تبریزی ها اینقدر با شخصیت هستندکه بارها دیده ام به تیم میهمان هم احترام می گذارند.قبل از اینکه بهتبریز بیایم شنیده بودم که امکان دارد مشکلات زیادی برایم به وجود بیاید اما با شناختی که داشتم به تراکتور آمدم. همینجا از طرفداران تراکتورسازی که در آن زمان که دیروقت هم بود برای استقبال از من به فرودگاه آمده بودند، تشکر ویژه ای می کنم. واقعا اصلا تصور این استقبال باشکوه را نداشتم. بنرها و شعارهای آنها همیشه در ذهنم باقی می ماند تا در این فصل بهترین بازی هایم را برایشان انجام دهم.

پس کمی ترس از استقبال بد را داشتید؟


- نه، گفتم که فقط خیلی ها به من می گفتند تبریز برایت حاشیه ساز می شود و اگر می ترسیدم با تراکتورسازی قرارداد نمی بستم. من مطمئن بودم طرفداران تبریزی اینقدر با محبت هستندکه من را بپذیرند. البته همانطورکه گفتم اصلا انتظار چنین استقبال باشکوهی را نداشتم.

علی کریمی، جادوگر شهر آذر

و لقب کاپرفیلد؟

- دست همه شان درد نکند. بنرهای زیادی بود که خیلی از آنها را موفق نشدمببینم و بعد از آن دوستانم برایم تعریف کردند. این لقب را بارها در تشویق هایشان به کار می بردند و از همه آنها تشکر می کنم. مهم موفقیت تیم است و تمام تمرکزم روی این مساله است.

علی آقا برای خرید خودتان می روید؟


- اوایل زیاد اینجا را بلد نبودم و دوستانم به من کمک می کردند. الان هم بیشتر وسایل و مایحتاج را به کمک آنها می گیرم اما وسایل دیگر را خودم می گیرم و مشکلی ندارم.

از شما هم پول می گیرند؟!


- مگر من چه فرقی با بقیه مردم دارم؟ من هم مثل آنها هستم.

گفته می شود هر وقت از خانه خارج می شوید دور و برتان پر می شود از طرفداران.


- به هر حال آنها دوستدار فوتبال و تراکتورسازی هستند. فوتبال با حضور همین ها معنا پیدا می کند. همه آنها لطف دارند و من مشکلی ندارم.

فکر می کنید تراکتور موفق شود؟


- خوشبختانه طلسم نبردنمان در تبریز هم شکسته شدو از آن فشار خارج شدیم. تراکتور کادر فنی و بازیکنان خوبی دارد که در کنار هواداران پرشوری که دارد، می تواند یکی از مدعیان قهرمانی لیگ برتر باشد.تمام هدفمان در این فصل همین است و امیدواریم به چیزی که استحقاق آن را داریم برسیم.
سه شنبه 2/7/1392 - 20:27
بیوگرافی و تصاویر بازیگران
مجله مهر: خواندن خاطرات دوران مدرسه چهره ها، شاید یک پیشنهاد مناسب برای اول مهر امسال باشد.

روز اول مهر، برای همه ما، یکی از خاطره انگیز ترین روزهای عمرمان است. خاطره اولین حضور در مدرسه و اتفاق هایی که در آن روز می افتد، خاطره مشترک همه ماست. چهره های مشهور هم  خاطرات جالبی از روزهای مدرسه و اولین روز تحصیل شان دارند.

 گزیده این حاطرات را بخوانید:



امیر حسین رستمی: روزی که از ناظم کتک خوردم

بازیگر نقش «بهروز» در سریال «دودکش»  دوران مدرسه را خیلی خوب یادش هست:«خانم علی‌مددی معلم كلاس اول مان بود. آقای حائری هم‌ كلاس دوم معلم‌مان بود كه خیلی ازش می‌ترسیدم و هنوز هم می‌ترسم. کلاس سوم را با خانم فاریابی خواندیم و ان قدر دوستش داشتیم که دعا کردیم سال بعد معلم مان باشد و البته این اتفاق هم افتاد. بچه بازیگوشی نبودم و در ردیف جلو می‌نشستم چون ریزه میزه بودم و یكدفعه رشد كردم.»

رستمی البته یک خاطره تلخ هم از تنبیه شدنش در مدرسه دارد:« یادم می‌آید یك‌بار ناظم كلاس اول توی پهلویم زد كه وقتی به خانه رفتم كلیه‌ام خونریزی كرد.»




کامبیز دیرباز:از مدرسه تا خانه استاد انتظامی

بازیگر سرشناس سینما و تلویزیون ، از مدارس زمان تحصیلش، خاطرات خوشی دارد. کامبیز دیرباز می گوید:«دوره ابتدایی من در مدرسه اسمیان قیطریه آغاز شد كه بعدها فهمیدم روبه‌روی منزل استاد انتظامی بوده؛ همان خانه‌ای كه حالا تبدیل به موزه شده است. معلم كلاس اول دبستانم كه خانم نكویی بود را خوب به خاطر دارم.خانم كوچكی، معلم چهارم دبستان هم خانم خوبی بود.»
دیرباز میان همه زنگ های مدرسه، دوزنگ را بیشتر از همه دوست داشت:« زنگ هنر را خیلی دوست داشتم و البته زنگ ورزش را به دلیل اینكه فوتبال بازی می‌كردیم.»

و البته این هم یک خاطره از شیطنت های دوران تحصیل کامبیز دیرباز:« یك بار سال سوم هنرستان كه بودم نزدیك چهارشنبه‌سوری یكی از دوستانم دو تا نارنجك درست كرده بود عین هم. اما یكی از آنها خالی بود و دیگری پر برای تركاندن در بعدازظهر. ما هم با نارنجك خالی بازی می‌كردیم و بچه‌ها را می‌ترساندیم. نفهمیدیم چه شد كه یک دفعه دیدم نارنجك پر دست من افتاده و من هم انداختم در كلاس اولی‌ها كه درست كنار صورت یكی از بچه‌ها منفجر شد. خدا خیلی به ما رحم كرد كه پرده گوش آن پسر پاره نشد. با این حال من یك هفته تحریم بودم و تنبیه می‌شدم. هر دبیری می‌آمد و از  جلوی من رد می‌شد می‌گفت: این بوده نارنجك انداخته؟ و ناگهان یك كشیده زیر گوشم می‌زد. یك هفته برای من به همین منوال گذشت و من مدام كتك می‌خوردم. »



ملیکا زارعی(خاله شادونه): روزی که مجری شدم

مجری و بازیگر مجموعه «شادونه» از همان اول ان قدر به اجرا علاقه داشته که مجری برنامه های مدرسه شان شده بود. زارعی  خاطره اولین روز مدرسه اش را این طور تعریف می کند:«روز اول مدرسه آنقدر خوشحال بودم که مانتو سرمه‌ای به تن داشتم و مقنعه سفید، وقتی که مقنعه می‌پوشیدم احساس می‌کردم که بزرگ شده، خانم دکتر شده‌ام و باید بروم مدرسه و با‌سواد شوم. آنقدر به فکر این بودم که چطوری می‌خواهم وارد مدرسه بشوم که وقتی خواستم در حیاط خانه را باز کنم از شدت شوق و ذوق در حیاط را محکم باز کردم و تیزی در به شدت به پیشانی‌ام خورد و پیشانی‌ام کبود شد و شروع به گریه کردم. »

زارعی از خاطره اولین روز مجری گری اش در مدرسه هم این طور یاد می کند:«بهترین خاطره از سال‌های مدرسه مربوط به جشن عبادت است که در آن همه دخترها لباس سفید پوشیده و در سالن مدرسه جمع شده بودیم. من مجری برنامه خودمان بودم. احساس خیلی خوبی داشتم، احساس می‌کردم که کار خیلی بزرگی انجام می‌دهم، همه بچه را به عبادت دعوت می‌کنم و اینکه بزرگ شده‌ام و می‌توانم خوب را از بد تشخیص بدهم و این حس خیلی خوبی بود.»



پروفسور پرویز کردوانی : سرویس مدرسه ما اسب بود

بیابان شناس برجسته، چهره ماندگارعلمی ایران در سال 84 واستاد خوش صحبت دانشگاه تهران، دوران تحصیلش را خیلی خوب یادش هست. «پروفسور پرویز کردوانی» که حالا دیگر 82 ساله شده است در این باره می گوید:« مدرسه را از مکتبخانه آقا‌سید‌علی آغاز کردم، در آن زمان هنوز مدرسه‌ای ساخته نشده بود اولین مدرسه را یک سال بعد از کلاس اول پدرم بنا نهاد، این مدرسه در روستای داراب گرمسار ساخته شد، یکی از مشکلات آن زمان این بود که مدرسه‌ای برای تحصیل در روستا وجود نداشت و گاهی مدرسه‌ای برای چندین روستا ساخته می‌شد و بدتر از آن اینکه علاقه‌ای در بین بچه‌ها و خانواده‌ها برای تحصیل وجود نداشت و خانواده‌ها بیشتر دوست داشتند که فرزندان آنها به کار کشاورزی بپردازند تا تحصیل علم. یادم می‌آید بعضی از روزها که من مریض می‌شدم خواهرم خیلی خوشحال بود، زیرا برای رفتن به مدرسه با اسب می‌رفتیم و خواهرم به عنوان آخرین نفر می‌نشست ترک اسب و من نفر جلو بودم، روزهایی که مریض بودم خواهرم جای من می‌نشست.»



سارا روستا‌پور (خاله سارا): روزی که معلم مان سر ذوقم آورد

«خاله سارا» را بچه ها بیشتر از هرکس دیگری می شناسند. «سارا روستاپور» که مجری و بازیگر برنامه های مختلف کودکان و نوجوانان از جمله برنامه «گل آموز» شبکه آموزش است هم خاطره اولین روز مدرسه اش را این طور بازگو می کند:«اولین مدرسه‌ای که می‌رفتم دبستان هویزه در منطقه ۲ تهران بود. روز اول مدرسه همراه مادرم به طرف دبستان هویزه حرکت کردیم، در حالی که ذوق زیادی برای مدرسه رفتن نداشتم اما وقتی وارد مدرسه شدم و شلوغ بودن صف کلاس‌ها و دوستی بچه‌ها را دیدم تا حدودی از این حالت بیرون آمدم و با وجود معلم مهربانی به نام خانم اعتمادزاده در سال اول دبستان و به خاطر مهربانی‌های ایشان به مدرسه علاقه‌مند شدم.»

روستاپور از یک ویژگی اول مهرهم خیلی خوشش می آمد:«از بهترین خاطره‌های من در روز اول مدرسه این است که بچه‌ها برای کلاس‌بندی می‌آمدند و هرکس دوست داشت در کلاسی باشد که دوستش در آن کلاس است و من همیشه دلهره داشتم که مبادا از دوستانم جدا شوم.»
سه شنبه 2/7/1392 - 20:25
اخبار
برترین ها: این ستاره ها از اول شیک و پیک و بااستعداد نبودند و در مدرسه بیشتر تیپ "شاگرد درسخوان" مدرسه را داشتند و این موضوع از عکس های دانش آموزی آنها کاملاً پیداست.

مایلی سایرس

سال 2013 برای او سال موی بسیار کوتاه و جنجال رسانه ها و مطبوعات در مورد نامزدی و قهر و آشتی اش با لیام همس ورث و انتخاب های ریسک دار او در مورد لباس و فشن بود که باعث او امسال زیر میکروسکوپ رسانه ها باشد و آیکون استایل باشد. تصویر او را وقتی کوچک بود می بینید، خودتان این دو تصویر را مقایسه کنید.

ش


آوریل لاوین

از آلبوم های متعدد گرفته تا تورهای کنسرت، ترانه های پرطرفدار، رنگ موهای مختلف و حتی یک ازدواج، این خواننده/ترانه سرا/کارآفرین جوان از شاگرد درسخوانی عینکی تبدیل به خواننده راک ان رول شد.




کانیه وست

این خواننده رپ که تصویر او را در کتاب سالانه مدرسه اش می بینید حالا دختری از کیم کارداشیان، ستاره دنیای تلویزیون دارد. او خودش می گوید که ترک تحصیل کرده و راهی طولانی را تا تولید تک آهنگ های پرطرفدار برای هنرمندان بزرگی همچون Common و آلیشیا کیز در شیکاگو پیموده است.




جان مه یر

جان که در تصویر او را در سال های مدرسه می بینید، حالا برای خودش آلبوم پشت آلبوم منتشر می کند و تورهای کنسرت هایش متوقف نمی شوند. البته باید یادآور شویم که دوباره با کیتی پری آشتی کرده است.




تیلور سوئیفت

تیلور بااستعداد که بخاطر ترانه های توصیفی اش مشهور است و آلبوم هایش بیشتر درباره عشق و شکست عشقی است، درس هایی از زندگی گرفته و از موسیقی کانتری به پاپ رو آورده است. همانطور که در آلبوم "قرمز" سال 2012 خود می گوید 22 سالگی این سن "فلاکت بار و جادویی" است و تک آهنگ پرطرفدار او به نام "می دونستم دردسری" اخیراً جایزه بهترین موزیک ویدئوی خواننده زن را در MTV VMA برده است.




جاستین تیمبرلیک

جاستین جوش های صورتش را درمان کرد و برای خودش همسری به زیبایی جسیکا بیل اختیار کرد و چندین و چند تک آهنگ منتشر کرد و البته پیشرفت حرفه بازیگری او را نباید فراموش کرد.

سه شنبه 2/7/1392 - 20:23
بیوگرافی و تصاویر بازیگران

برترین ها: امروزه به خصوص در ایالات متحده دونژادی بودن و حتی چندنژادی بودن بسیار رایج و عادی شده است. در بسیاری از موارد، به راحتی می توان از ظاهر فردی تشخیص داد که دونژاده است، ولی بعضی ها انگار نژاد مختلطی دارند و تشخیص نژاد اصلی آنها دشوار است. در اینجا ستاره هایی که چند نژاد دارند را معرفی می کنیم!

مادربزرگ پدری نائومی کمپبل چینی بود و بنابراین نائومی یک چهارم چینی است.




الکسیس بلدل چشم آبی، نیمی مکزیکی و نیمی آرژانتینی است.




پدر بیولوژیک غول اپل، یعنی استیو جابز، سوری بود.




کیانو ریوز یک چهارم چینی و یک چهارم اهل هاوایی است.




ونت ورث میلر، نیمی سیاهپوست و نیمی سفیدپوست است.




اولیویا مان، نیمه چینی است.




ونسا هاجنز، اصالتاً آمریکایی، ایرلندی، اسپانیایی، فیلیپینی و چینی است!

سه شنبه 2/7/1392 - 20:21
ورزش و تحرک
مجله تماشاگر:

1- «اخطار به موقع». سهراب بختیاری زاده با کارتی که هفته گذشته از داور دیدار تیم های استقلال صنعتی و فولاد خوزستان دریافت کرد، دیدار حساس این تیم مقابل استقلال تهران را از دست داد. دیداری که بسیاری آن را یک رویارویی مهم بین استقلالی های تهرانی و خوزستانی و البته صله رحمی میان آبی پوش های دیروز با آبی پوش های امروز تهرانی می دانستند.

فوتبال ایران؛ مدرسه پیرمردها!

یکی از اینها، سهراب بختیای زاده ای بود که سال ها با پیراهن استقلال تهران درمیادین حاضر شد و به واسطه همین حضور اثرگذار، به تیم ملی رفت و حتی افتخار زدن گل در مسابقات جام جهانی را هم به دست آورد.

سهراب بختیاری زاده ای که متولد شهریورماه 1351 است (آنطور که در شناسنامه المثنی وی درج شده است) و بر اساس این مستند مکتوب حالا نزدیک به 41 سال سن دارد. بختیاری زاده اما همچنان قبراق و سرحال است و و با 41 سال سن به عنوان بهترین بازیکن تیم استقلال صنعتی خوزستان معرفی شده است؛ سهرابی که حالا در جماعت پا به سن گذاشت های لیگ برتر قرار دارد، سهرابی که موهای سرش سفید شده، اما هنوز داخل زمین بدون نفس نفس زدن، می دود.

2- حامد آفاق: «به خدا حیف هست. من یکی اگر می توانستم دوباره به عقب برگردم؛ حتما از دوازده، سیزده سالگی، جوری تمرین می کردم که انگار قرار است بروم NBA. الان که فکر می کنم می بینم شاید با جدی گرفتن، می شد امیدوار بود به اینطور اتفاق ها. الان سنی از من گذشته. اینکه توانستیم قهرمان آسیا بشویم درست اما بالاخره بدن آدمیزاد حد و توانی دارد. من الان نمی توانم مثل قدیم، جنب و جوش داشته باشم. بهترین های دنیا هم نمی توانند همانطوری که در جوانی ورزش می کردند، ورزش کنند. عمر قهرمانی ما طولانی بود، یعنی نزدیک به یک دهه توانستیم در سطح اول بسکتبال حاضر باشیم اما خب بالاخره آخر ماجرا، آن چیزی که می ماند حسرت فرصت های طلایی است که می توانستیم به دست بیاوریم...»

فوتبال ایران؛ مدرسه پیرمردها!

3- دوره سنی قهرمانی بالا رفته است. توجه داشته باشید که این به معنای پیر شدن بازیکنان نیست. این نیست که جوانان در عرصه ورزش نقشی ایفا نکنند. اتفاقا در ورش هایی مانند والیبال شاهد خداحافظی های قریب الوقوعی همانند کنار رفتن علیرضا نادی از ترکیب تیم ملی بودیم.

اما واقعیت قضیه این است که دوره سنی قهرمانی در ورزش ایران تغییر کرده است و ورزشکاران، حالا مدت زیادی در مقام یک قهرمان به کارشان ادامه می دهند؛ بسکتبالیست هایی که چندین و چند سال در رده اول ورزش حرفه ای باقی می مانند و جانشین قدرتمندی در کنار خود نمی بینند. والیبالیست هایی که هر چند یک دهه ار تیم های ملی حاضر بوده انداما نبودشان باعث می شود که جوانان، سردرگم به کارشان ادامه دهند و فوتبالیست هایی که قدمتشان، مهر تاییدی شده بر توانمندی هایشان.

4- فرهاد مجیدی 20 سال دوره سنی قهرمانی اش ادامه پیدا کرد؛ از حدود 18 سالگی تا حدود 38 سالگی. بازیکنی که همین امروز هم ستاره بی چون و چرای استقلالی هاست و هنوز هم می تواند به اندازه یک بازیکن جوان، انگیزه برای گل زدن و موفقیت داشته باشد. دوره سنی قهرمانی ورزشکاران فوتبالی ما طولانی است. مجیدی همانقدر به پیروزی ها دست می اندازد که علی کریمی، که مهدی مهدوی کیا، که زمانی علی دایی. دوره سنی قهرمانی فوتبالی های موفق ما، طولانی بود و همه اینها حتما دلیل و برهانی دارد.

فوتبال ایران؛ مدرسه پیرمردها!

5- بزرگترهای ورزشی در مقابل جوانترها بهتر نتیجه می گیرند. ادعایی که در نگاه اول با مقایسه روال و شرایط فوتبال و عدالت ورزش جور درنمی آید. عدالت ورزش می گوید آنکه جوانتر است و چابکتر، می بایست بهتر نتیجه بگیرد؛ اگر هر دو گروه تمرینات و فرم زندگی شان یک شکل است.

واقعیت ورزش می گوید اگر فرهاد مجیدی همانقدر تمرین می کند که فردین عابدینی، اگر فرهاد مجیدی همانقدر حاشیه داردکه فردین عابدینی، پس عابدینی می تواند بازیکن بهتری باشد چون نزدیک به دو دهه کوچکتر از مجیدی است اما نتایج نظرسنجی ها نشان می دهد که مردم، مجیدی را بازیکن قابل تری می دانند تا عابدینی.

این نتایج نشان می دهد که بزرگترهای والیبال و بسکتبال بسیار بهتر از بازیکنان جوانتر بازی کرده اند. سوابق نشان می دهد که قدیمی های کشتی، بهتر از جوان ها روی تشک ظاهر شده اند. بزرگترهای تنیس، نتوانسته اند جانشین مناسبی از میان جوانان برای خود پیدا کنند و این قصه در بیش از 20 رشته ورزشی سر دراز دارد.

6- اگر تا دیروز مربیان خارجی، مشخصه اصلی شان حمایت از جوانان و بها دادن به اینها به جای آنها (پیشکسوتان) بود، حالا اما به واسطه همه اتفاقاتی که می تواند صندلی مدیریت یک سرمربی را لرزان کند، راه و روشی خاص به کار گرفته می شود. حالا مربی بزرگی مانند ولاسکو از کنار نام بزرگانی مثل نادی می گذرد اما تیمش را فقط و فقط به اعتبار چند جوان راهی مسابقات لیگ جهانی نمی کند.

حالا بچیروویچ، بزرگان پیشکسوت را کنار جوانترها به زمین می فرستد و اصرار دارد که با وجود هر دوی آنهاست که تیم ملی موفق می شود و نه فقط جوان ها.

کسی همانندکی روش هم پیدا می شودکه روی نام کریمی و رحیمی خط می کشد اما در همان تیم، بزرگترهایی دارد که سن و سالشان بالای 30 سال است. این رویه تازه و نو را در کنار اعتقاد راسخ مربیان ایرانی در سال های دور و نزدیک بگذارید تا متوجه شوید که این روزها تا چه حد خارجی ها و ایرانی ها به این نکته ایمان دارند که زندگی ورزشی پیشکسوتان همراه با موفقیت های بیشتری است به نسبت جوانترها.

به استقلال نگاه کنید. استقلال را اگر بنا به سابقه حضور در مسابقات لیگ حرفه ای بسنجیم، یک تفاوت اساسی با دیگر سال ها دارد و آن این است که در همین ابتدای فصل، به صدر جدول رسیده است اما آیا می دانید تیمی که امسال برخلاف دیگ رادوار لیگ، از همان ابتدا در میان تیم های اول جدول است چه تعداد از بازیکنانش پیشکسوت محسوب می شوند و چه تعداد جوان؟

شاید جالب باشد بدانید که در هفته پنجم و درست در روزهایی که استقلالی ها با چهار پیروزی و یک شکست در صدر جدول بودند، در دیدار این تیم با داماش گیلان، از 11 بازیکن حاضر در زمین، 9 تای آنها بالای 30 سال سن داشتند و براساس همه قواعد فوتبالی، این برای یک تیم یعنی خودکشی!

7- طول عمر قهرمانان ورزشی در ایران بالا رفته است. اگر تا پیش از این براساس مختصات کارشناسی، طول عمر یک فوتبالیست را بین 22 تا 32 سال فرض می کردند، اگر برای یک ژیمناست سن 14 تا 22 سال را سن مناسب قهرمانی می دانستند، اگر برای والیبالیست ها و بسکتبالیست ها طول عمر 10 ساله میان 16 تا 26 سال را مناسب می دانستند، حالا باید قبول کنیم که برای فوتبالی ها، 32 سالگی رسیدن به بلوغ فکری و توانمندی فوتبالی است و برای بسکتبالیست ها و والیبالیست ها سن 26 سال، ابتدای حضور در تیم های ملی است.

حالا ژیمناست های ما در سن 22 سالگی به بازی های برون مرزی می روند و همه اینها تابع یکسری اتفاقات پیچیده و خاص در ورزش است. پرونده ای که در این شماره مطالعه می کنید، مروری است بر همه دلایل افزایش این طول عمر.



پیر شدیم و سرحال ماندیم


تیم ملیِ پیرِ المثنی دار!

یک واقعیت بدیهی حکایت از این دارد که عرصه تیم های ملی ما رفته رفته از ورزشکاران مسن پر می شوند. این واقعیت نه تنها در فوتبال بلکه در همه تیم های دیگر ملی مان مصداق دارد. ما با کسانی قهرمان بسکتبال آسیا شدیم که اکثر آنها در مسابقات 4 سال و 8 سال قبل هم در صحنه حاضر بودند: حامد حدادی، مهدی کامرانی، صمد نیکخواه بهرامی و ... همگی بالای 30 سال سن دارند.

فوتبال ایران؛ مدرسه پیرمردها!

تیم ملی والیبال فرهاد ظریف را دارد که 35 ساله است. تازه این جوانترین تیم ملی ماست! فوتبال ملی ما بازیکن 33 ساله، 32 ساله، 31 ساله و 30 ساله بسیار دارد. در لیگ برتر هم بازیکنان زیادی از سنین مختلف داریم: 40 ساله (سهراب بختیاری زاده)، 39 ساله (مهدی ثابت)، 37 ساله (فرهاد مجیدی و عنایتی)، 35 ساله (علی کریمی و ابراهیم صادقی) و البته 34 ساله (کیانوش رحمتی).

دور مانده های شایسته از تیم ملی که خیلی ها دوست دارند برگردند هم چندان جوان نیستند؛ مهدی رحمتی 31 سال، هادی عقیلی 33 سال، علی کریمی 35 سال و پژمان نوری 33 سال دارند. سن قهرمانی در ورزش ما بسیار بالا رفته است. ورزش ما از درون تهی شده است. چند سال است در دوومیدانی، احسان حدادی دیگری متولد نمی شود! کدام یک از بسکتبالیست های ما به گرد پای 30 ساله ها می رسند؟ چرا در کشتی، هنوز «فردین معصومی» مدعی است؟

نکونام المثنی دارد


امروز قوی ترین مجموعه باشگاهی ما تیم فوتبال استقلال است. استقلالی که این روزها در لیگ قهرمانی آسیا از خوش شانسی، حریف ضعیف ترین تیم این مرحله یعنی نماینده تایلند شده است. ترکیب یاران اصلی استقلال نشان از میانگین سنی بالا دراین مجموعه دارد؛ 1- مهدی رحمتی (31 ساله)، 2- امیرحسین صادقی (32 ساله)، 3- پژمان منتظری (30 ساله)، 4- خسرو حیدری (30 ساله)، 5- حنیف عمران زاده (28 ساله)، 6- هاشم بیک زاده (30 ساله)، 7- جواد نکونام (33 ساله)، 8- آندرانیک تیموریان (31 ساله)، 9- علیرضا نیکبخت (33 ساله)، 10- احمد جمشیدیان (29 ساله)، 11- پژمان نوری (33 ساله)، 12- محمد مهدی نظری (26 ساله)، 13- سیاوش اکبرپور (30 ساله)، 14- فرهاد مجیدی (37 ساله)، 15- آرش برهانی (30 ساله) و 16- محمد قاضی (29 ساله). میانگین سنی این تیم 30.8 است. البته شایعه ای هم در مورد 4 مرد خاص - نکونام، سید مهدی رحمتی، سیاوش اکبرپور و آرش برهانی - وجود دارد که همگی شناسنامه المثنی دارند. گفته می شود سن اصلی نکونام 36، سید مهدی رحمتی 34، سیاوش اکبرپور 33 و آرش برهانی 33 است. اگر اینگونه باشد میانگین سنی استقلال به 31.25 می رسد. این قوی ترین مجموعه باشگاهی ما، نه تنها در فوتبال که در همه ورزش هاست.

فوتبال ایران؛ مدرسه پیرمردها!

یادگاری از تیم های جوان تاریخ فوتبال

این استقلال قدرتمند امروز در مجموعه تاریخی خودش هم مسن ترین است. اگر در هر سال 14، 15 بازیکن برتر این تیم را گزینش کنیم می بینیم که پیرترین استقلال های قدیمی هم از امروز جوانتر بوده اند. نگاهی به چند نمونه تاریخی فوتبال می اندازیم. در این عرصه سعی می کنیم 15 بازیکن برتر پرسپولیس، استقلال یا تیم ملی را در هر تورنمنت نام برده، سن آنها را بگوییم و میانگین آنها را هم مورد بررسی قرار دهیم. از سال 1342 به بعد یعنی طی 50 سال گذشته نمونه های برتر تیمی یعنی تیم ملی پرسپولیس و استقلال و حتی پاس را با یکدیگر مرور خواهیم کرد.

1342
تیم ملی فوتبال، صعود کننده به المپیک 1964


در مسابقات مقدماتی و مرحله نهایی المپیک 1964 توکیو، 24 بازیکن برای تیم ملی به میدان آمدند. بیشترین بازی ها را برای تیم ملی این نفرات انجام دادند؛ عزیز اصلی (26)، محراب شاهرخی (21)، حسن حبیبی (25)، محمد رنجبر (30)، منصور امیر آصفی (31)، حمید جاسمیان (27)، همایون بهزادی (23)، حمید شیرزادگان (24)، پرویز قلیچ (19)، کامبیز جمالی (26)، حمید برمکی (28)، جلال طالبی (23)، داریوش مصطفوی (21)، مصطفی عرب (25)، و عبداله ساعدی (27). تیم ملی فوتبال ما در این مقطع با میانگین 25.1، روزگار جوانی داشت. سرمربی تیم ملی یعنی حسین فکری هم در سال 1343، چهل و یک سال سن داشت.

1347
اولین قهرمانان جام ملت ها (1968)


در سال 1347 اولین قهرمانی را در عرصه مسابقات جام ملت ها به دست آوردیم. 15 ستاره برتر ما در این عرصه این نفرات بودند (یادآور می شویم که عدد داخل پرانتز سن این نفرات در سال مورد اشاره است)؛ عزیز اصلی (30)، محراب شاهرخی (25)، جعفر کاشانی (24)، حسن حبیبی (29)، مصطفی عرب (29)، علی جباری (22)، حسین فرزامی (23)، اکبر افتخاری (25)، حسین کلانی (24)، همایون بهزادی (28)، اصغر شرفی (24)، پرویز قلیچ (23)، غلام وفاخواه (22)، حمید امینی خواه (25) و فریبرز اسماعیلی (25).

ملاحظه می کنید که تیم ملی فوتبال ما در این مقطع، میانگین 25.2 سال را داشت. این میانگین سنی برای قهرمانی ایران میانگین شایسته ای بود.

فوتبال ایران؛ مدرسه پیرمردها!

1349
قهرمانی تاج در آسیا


آبی پوشان پایتخت در سال 49 با قدرت، قهرمان آسیا شدند.استقلالی ها این عنوان قهرمانی را در تهران با پیروزی برابر تیم فوتبال هاپوئل تل آویو به دست آوردند. هاپوئل، نماینده کشور رژیم اشغالگر قدس بود. 15 بازیکن برتر تیم فوتبال استقلال در این رقابت ها عبارت بودند از: ناصر حجازی (21)، مسعود معینی (21)، اکبر کارگر جم (24)، قلیچ (25)، مهدی لواسانی (24)، کارو حق وردیان (24)، حسین فرزامی (24)، غلامحسین مظلومی (21)، جلال طالبی (29)، مهدی حاج محمد (20)، علیرضا حاج قاسم (24)، مسعود مژدهی (19)، عباس مژدهی (24)، غلام وفاخواه (24) و منصور پورحیدری (25).

23.2، میانگین سنی تیم بسیار جوان استقلال بود؛ زمانی که این تیم قهرمان آسیا شد. تاج سابق یکی از جوانترین قهرمان های تاریخ فوتبال باشگاهی در ایران بود. این تیم فقط جلال طالبی را بالاتر از 25 سال داشت.

1352
قهرمانان بزرگ تخت جمشید


پرسپولیس در لیگ اول تخت جمشید یک تیم رویایی و بزرگ بود. آنها قهرمان لیگ 51 و 52 شدند. 14 بازی با تیم های درجه اول حرفه ای اروپا و آمریکای جنوبی انجام دادند و طی 4 بازی از لیگ برابر آبی پوشان - رقیب بزرگ خود - 3 برد، یک مساوی، 13 گل زده و 2 گل خورده داشتند. 15 بازیکن برتر پرسپولیس در این مقطع یعنی سال 52، زمانی کهس رخ ها 6- صفر تاج سابق را بردند، عبارت بودند از: بهرام مودت (22)، جعفر کاشانی (29)، ابراهیم آشتیانی (28)، محراب شاهرخی (29)، مسیح مسیح نیا (21)، علی پروین رضا وطن خواه (27)، فریدون مکعینی (27)، اصغر ادیبی (27)، همایون بهزادی (32)، حسین کلانی (29)، محمددستجردی (22)، اسماعیل حاج رحیمی پور (22)، صفر ایرانپاک (26) و محمود خوردبین (25). البته پرسپولیس 52 ازت تاج 49 مسن تر بود. «26.2»، میانگین سنی تیم پرقدرت پرسپولیس سال 52 بود.

1351
قهرمانان آسیا، صعودکنندگان به المپیک


در سال 1972، ایران به المپیک مونیخ صعود کرد. در المپیک مونیخ یک - صفر برزیل را برد اما به مجارستان و دانمارک باخت. ایران در جام ملت های 1972 که در تایلند انجام شد هم کامبوج، عراق، تایند و کره جنوبی را برد و با قدرت قهرمان آسیا شد. در این 2 دوره موفقیت تاریخی که در فاصله 4، 5 ماه انجام شد. این 15 نفر مهمترین یاران تیم ملی بودند؛ ناصر حجازی (23)، ابراهیم آشتیانی (27)، جعفر کاشانی (28)، پرویز قلیچ (27)، علی پروین (26)، علی جباری (26)، غلامحسین مظلومی (23)، مهدی مناجاتی (26) و جواد قراب (23). میانگین سنی این تیم قهرمان، 25.7 بود و با بهره مندی از شرایطی جوان، قهرمان مسابقات مورد اشاره شد.

1355
موفق مثل 4 سال قبل


سال 1355 برای فوتبال ما سال خوبی بود؛ سالی که قهرمان جام ملت ها شدیم، سالی که در المپیک 1976 مونترال به دور دوم رقابت ها صعود کردیم، سالی که مسابقات مقدماتی جام جهانی 1978 را با 2 برد شروع کردیم و ... در سالی که جام ملت ها را بدون حتی یک گل خورده فتح کردیم، در المپیک کوبا را بردیم و لهستان تیم سوم جهان 1974 را تا یک قدمی باخت پیش بردیم، این نفرات تیم ملی را همراهی می کردند؛ ناصر حجازی (27)، منصور رشیدی (28)، حسن نظری (20)، محمد صادقی (25)، نصراله عبداللهی (26)، حسین گازرانی (28)، علی پروین (30)، ابراهیم قاسمپور (20)، محمد صادقی (25)، حسن نایب آقا (26)، حسن روشن (21)، غلامحسین مظلومی (27)، ناصر نورایی (24)، علیرضا عزیزی (27) و بیژن ذوالفقارنسب (28). این تیم موفق، صاحب میانگین سنی شایسته 25.4 بود.

1367
استارت تیم بزرگ دهه


از سال 1365 تا سال 1371 پرسپولیس طی 6 سال یک قهرمانی در آسیا، 5 قهرمانی در تهران، 2 قهرمانی در جام حذفی کشور و قهرمانی در حذفی تهران را به دست آورد. در سال 67، پرسپولیس 3، 4 ستاره برتر و قدیمی خود را از دست داده و چند جوان گرفته بود. پروین، شاهرخ، درخشان و ناصر محمدخانی ستارگان جدا مانده بودند. سن 15 ستاره برتر پرسپولیس 68-67 اینگونه بود؛ بهروز سلطانی (30)، کاظم سیدعلیخانی (34)، مرتضی فنونی زاده (28)، نعیم آبادی (25)، فریبرز مرادی (24)، محسن عاشوری (24)، مجتبی محرمی (24)، مرتضی کرمانی (23)، محمد مایلی کهن (34)، ضیاء عربشاهی (29)، کریم باوی (25)، فرشاد پیوس (27)، محمدحسن انصاری فرد (27)، حسین عبدی (21) و حسین شیرمحمدی (20).

1370
پرستاره ترین استقلال تاریخ


آنها در این سال قهرمان آسیا شدند. استقلال 70 به ظمن ما، بهترین استقلال تاریخ بود؛ احمدرضا عابدزاده (25)، شاهین بیانی (30)، رضا حسن زاده (23)، مهدی فنونی زاده (26)، صادق ورمزیار (25)، شاهرخ بیانی (31)، رضا احدی (29)، جعفر مختاری فر (33)، مجید نامجو مطلق (25)، عبدالعلی چنگیز (34)، فرشاد فلاحت زاده (24) و امیر موسوی نیا (24). استقلال نسبت به مقطع گذشته مسن تر بود. البته آنها در این سال بابازاده، نعلچگر، ایمان عالمی، میرشاد ماجدی و ... را هم داشتند. با این حال با 27.2، میانگین سنی نسبتا بالایی داشتند.

فوتبال ایران؛ مدرسه پیرمردها!

1376
مسیر صعود به جام جهانی


در راه صعود به جام جهانی 1998 تیم جوانی داشتیم اما در مرحله نهایی جام جهانی 1998 تیم مان پیر شد. به هر حال آنچه بدیهی است این که در راه صعود به جام جهانی 98، 15 بازیکن اصلی ما، احمدرضا عابدزاده (31)، نیما نکیسا (22)، افشین پیروانی (28)، اکبر استاد اسدی (32)، رضا شاهرودی (25)، مهرداد میناوند (22)، مهدی مهدوی کیا (20)، یحیی گل محمدی (27)، حمید استیلی (30)، محمد خاکپور (29)، کریم باقری (24)، علیرضا منصوریان (26)، علی دایی (28)، خداداد عزیزی (26) و اصغر مدیرروستا (30) بودند که میانگین سنی در آ« روزگار 26.6 بود. بعدها با افزوده شدن نادر محمدخانی و جواد زرینچه به این عرصه میانگین سنی تیم ملی به نحو عجیبی بالا رفت.

1380
مسیر ناکام


تیم ایران در مقدماتی جام جهانی 2002 از تیم سال 1998 قوی تر بود چرا که تعداد تیم های صعود کننده به جام جهانی کمتر از دوره گذشته بود. تیم ما در سال 1380 تیم سوم آسیا شد اما به جام جهانی نرسید. 15 ستاره اصلی فوتبال ما در مسابقات مقدماتی جام جهانی 2002 این ها بودند: ابراهیم میرزاپور (23)، رحمان رضایی(27)، یحیی گل محمدی (31)،افشین پیروانی (32)، کریم باقری (28)، مهدی مهدوی کیا (24)، مهرداد میناوند (26)، علیرضا نیکبخت (21)، جواد نکونام (21)، سیروس دین محمدی (31)، علی دایی (32)، علی کریمی (23)، حامد کاویانپور (23)، مجاهد خذیراوی (21) و مهدی هاشمی نسب (28). میانگین سنی تیم ملی فوتبال ما در این مقطع 26.6 بود.

فوتبال ایران؛ مدرسه پیرمردها!

1384
تیم دادکان


در مسابقات مقدماتی جام جهانی 2006 حضوری شایسته داشتیم و به آسانی مسیر مسابقات مقدماتی جام جهانی را طی کردیم. 15 بازیکن اصلی ما در سال 1383 و 1384 اینها بودند: ابراهیم میرزاپور (27)، حسین کعبی (20)، مهدی مهدوی کیا (28)، ستار زارع (24)، رحمان رضایی (31)، یحیی گل محمدی (35)، محمد محمد نصرتی (24)، جواد نکونام (25)، علی کریمی (27)، وحید هاشمیان (29)، علی دایی (26)، فریدون زندی (26)، علیرضا نیکبخت (25)، سید محمد علوی (24) و ایمان مبعلی (23). «26.9 سال»، میانگین سنی تیمی است که به جام جهانی 2006 صعود کرد.

1388
با دایی لنگ زدیم


پرافتخارترین مرد فوتبال ما سرمربی تیمی بود که عامل اصلی ناکامی اش خودش بود. ستاره های فوتبال ما در این سال این 15 نفر بودند: سید مهدی رحمتی (27)، هادی عقیلی (29)، جلال حسینی (28)، حسن اشجاری (30)، حسین کعبی (24)، پژمان نوری (29)، جواد نکونام (29)، مسعود شجاعی (25)، غلامرضا رضایی (25)، محمدرضا خلعتبری (36)، مهدی مهدوی کیا (32)، علی کریمی (31)، وحید هاشمیان (33)، حسین کاظمی (29) و محمد نصرتی (28).

میانگین سنی تیم ملی در این عرصه به 28.33 رسیده بود. در این زمان به نسبت گذشته حسابی مسن شده بودیم اما نمی دانستیم 4 سال بعد چه تیم پیرتری خواهیم داشت.

فوتبال ایران؛ مدرسه پیرمردها!

1392
پیرترین تیم


تیم متوسط فوتبال ما که با هدایت کارلوس کی روش به جام جهانی صعود کرد تیمی بود که پیرترین، در تاریخ فوتبال ما لقب گرفت؛ رحمان احمدی (33)، پژمان منتظری (30)، جلال حسینی (32)، محمدرضا خلعتبری (30)، مسعود شجاعی (29)، رضا قوچان نژاد (26)، آندرانیک تیموریان (31)، مجتبی جباری (30)، هاشم بیک زاده (30)، غلامرضا رضایی (29)، اشکان دژاگه (27)، علی کریمی (35)، احسان حاج صفی (23)، مهرداد پولادی (27)، حسین ماهینی (27)، کریم انصاری فرد (23)، محمد قاضی (29)، هادی عقیلی (33)، مهدی رحمتی (31)، محمد نصرتی (32)، محمد نوری (31)، امید ابراهیمی (26) و پژمان نوری (33). این 25 نفر در راه جام جهانی، بیشترین بازی ها را برای تیم ملی انجام دادند. میانگین سنی این تیم 29.69 سال بود. این پیرترین تیم ملی فوتبال ما در مسیر جام جهانی بود.
سه شنبه 2/7/1392 - 20:17
مد و لباس

مجله ایده آل: اگر این روزها سری به فروشگاه‌های مختلف یا حتی سایت‌های اختصاصی طراحان بنام دنیا بزنید شاهد یک اتفاق تازه در طراحی اغلب کفش‌ها هستید. کفش‌ها دوباره روی لژهای قدیمی‌شان سوار شده‌اند اما این بار در شکل و شمایلی نسبتا تازه و اتفاقا خیلی هم متنوع! بنابراین باید به خانم‌ها و دخترخانم‌هایی که به هر دلیلی نتوانسته‌اند با راه رفتن روی پاشنه‌های باریک و بلند کنار بیایند تبریک بگوییم چون راه رفتن روی  این لژها که اتفاقا هر روز بلند و بلندتر می‌شوند به مراتب ساده‌تر از کنار آمدن با کفش‌های پاشنه بلند قبلی است!



هم زیبایی هم راحتی!

توصیه همه متخصصان ارتوپد به شما خانم‌ها این است که هنگام انتخاب کفش همانقدر که به زیبایی فکر می‌کنید به راحتی کفش هم فکر کنید. برای اینکه ببینید کفش انتخابی شما راحت است یا نه باید  آن را بپوشید و روی پایتان بایستید. در این حالت هم باید همانقدر احساس راحتی کنید که وقتی نشسته‌اید! نکته مهم‌تر اینکه فارغ از ماجرای لژ و داستان‌هایی از این قبیل  همیشه این نکته را در نظر بگیرید که درون کفش‌ فضای کافی برای حرکت انگشتان داشته باشید!

یک تغییر زیرکانه!

لژدارها پیش از این هم روی بورس بودند اما در شکل و شمایلی دیگر. اتفاقا کفش‌های لژدار قدیمی به مذاق خیلی‌ها خوش نیامده بود و حتی خانم‌هایی که برای راحتی بیشتر سراغ این مدل‌ها می‌رفتند سعی می‌کردند چندان درگیر ظاهر و زیبایی کفشی‌ که انتخاب می‌کنند، نباشند. اما این دفعه لژدارها قدرتمندتر از گذشته برگشته‌اند و باید اعتراف کرد که هم راحت هستند و هم به قدر کفایت زیبا، ولی خب ظرافت کفش‌های پاشنه بلند کجا و لژدارها کجا! به هر ترتیب طراحان مد، این بار حال و هوای کفش‌های لژدار را تغییر داده‌اند و شما هم اگر می‌خواهید به روز بپوشید باید حواستان به این تغییرات باشد.  دقت کنید  به صرف لژدار بودن، مدل‌های قدیمی را صاحب نشوید. هر چند مدل‌های جدید اغلب همان مدل‌های قدیمی‌اند با یک تغییر جزئی اما کاملا زیرکانه!



جای پای محکم

جدیدترین نوع طراحی کفش‌های لژدار که شکل و شمایلی متفاوت از همه لژدارهایی دارند که تا به حال دیده‌اید، این مدل است. در این مدل لژ و پاشنه کفش یکی می‌شوند و به جای پر کردن زیر پاشنه، درست زیر سینه پا قرار می‌گیرند.  این مدل کفش‌ها بر خلاف ظاهرشان خیلی راحت تولید شده‌اند. وقتی آنها را پا می‌کنید حتی با بلندترین پاشنه‌ها هم با اطمینان بیشتری قدم‌ بر می‌دارید چون احساس می‌کنید زیر پایتان کاملا پر است. بماند که طراح این مدل چطور به خلق چنین ایده‌‌ای رسیده، اما  ایده این  طرح  درست مصداق همان ضرب‌المثل قدیمی ماست که می‌گوید:«پایتان را جای محکم بگذارید»!



فقط چند میلی‌متر اختلاف!

یکی از کفش‌های لژدار جدیدی که این روزها زیاد به چشم‌تان می‌خورد  همین مدلی است که الان در حال مشاهده آن هستید. در این مدل برخلاف کفش‌های لژدار قدیمی، لژ تمام سطح کفش را نمی‌پوشاند. این بار لژ یا همان زیره یک تکه کفش،  چند میلی‌متری کوتاه‌تر از کفه اصلی است. حتما شما هم با ما هم عقیده‌اید که اتفاق طراحی چندان تازه‌ای در این کفش نیفتاده مگر همان چند میلی‌متر اختلاف ناقابل!



لژی در کار نیست!

و بالاخره آخرین مدل که زیرکانه‌ترین طرحی است که به ذهن طراح خلاقش رسیده! در این مدل شما هیچ سطح اضافه‌ای که بشود به آن گفت لژ نمی‌بینید چون همه چیز زیر رویه کفش پنهان شده است. در این مدل رویه کفش هر چندسانتی‌متر لژ را که شما لازم داشته باشید زیر خودش پنهان می‌کند. حالا بین خودمان باشد که پیش از این  ایده اصلی این کفش( البته در شکل و شمایلی کاملا متفاوت) در همان کفش‌های جادویی استفاده شده بود که قد را بلند می‌کردند!

کمی‌تا قسمتی بهتر

به نظر می‌رسد این بار طراحان غیر از یکه‌تازی در دنیای مد کمی هم به فکر سلامت پای خانم‌ها بوده‌اند! این را به این دلیل می‌گوییم که   اغلب متخصصان ارتوپد معتقدند پوشیدن کفش‌های لژدار کمی تا قسمتی بهتر از کفش‌های پاشنه بلند است. دقت کنید کمی تا قسمتی بهتر! برای این بهتر بودن نسبی هم چند دلیل دارند؛

اول اینکه ارتفاع لژ باعث می‌شود پای شما در حالت مناسب‌تری قرار بگیرد و فشار کمتری به پنجه پا وارد شود. در کفش‌های پاشنه بلند بدن برای جبران حالت سر پایین انگشت‌ها و فشار زیادی که به آنها وارد می‌شود عضله‌های چهارسر و عضله پشت لگن را درگیر می‌کند بنابراین وقتی شما با کفش پاشنه بلند راه می‌روید این  عضله‌ها به شدت فعالیت می‌کنند و کاملا درگیرند تا فشار را از روی نوک انگشتان و زانوی خم شده بردارند اما اینکه چقدر در این کار موفق باشند بستگی به قدرت عضلانی شما دارد.

دلیل دوم هم اینکه در این شرایط چون کف پا روی زمین قرار نمی‌گیرد ضربات ناشی از قدم برداشتن، به طور مستقیم به پا وارد نمی‌شود. در نتیجه آسیب کمتری به پنجه، پاشنه و حتی گودی کف پای شما وارد می‌شود.

و بالاخره  این‌که این نوع کفش‌ها، از  ثبات بیشتری نسبت به کفش‌هایی که پاشنه بلند و باریک دارند برخوردارند بنابراین احتمال پیچ خوردن مچ پا در آنها به مراتب کمتر است.
سه شنبه 2/7/1392 - 20:13
کامپیوتر و اینترنت

 

اگر شما نیز از آن دسته از افرادی هستید که برنامه ها و بازی های فلش در وب سایت ها را دنبال می کنند حتما می دانید که در برخی وب سایت ها امکان تغییر سایز فایل های فلش نیست و مجبورید با همین فایل ها و برنامه ها و پنجره های کوچک سر کنید! به هر حال امروز یک افزونه فایرفاکسی برای شما داریم که می تواند به شما کمک کند بدون اینکه برنامه ها و قالب وب سایت را به هم بریزید این پنجره ها را تغییر اندازه دهید! و آن را ثابت کنید!

برای این کار مرورگر فایرفاکس را نصب کنید و بعد افزونه ای موسوم به FlashResizer که در انتهای همین مقاله لینک دانلود آن را قرار داده ایم در این مرورگر باز کنید ( کافیست همین پست را در مرورگر فایرفاکس مشاهده کرده و روی لینک افزودن FlashResizer به فایرفاکس کلیک کنید ) بعد از این شما دارای یک مرورگر با قابلیت FlashResizer هستید!

حالا وارد یک سایت بشوید که بازی فلش و یا …. در آن برای بازی آنلاین قرار داده شده است. در انتهای مرورگر باید یک گزینه قرمز رنگ با نام f مشاهده کنید با زدن این دکمه می توانید فایل فلش را بزرگ کنید

FlashResizer

بعد از زدن این دکمه فایل فلش شما از حالت کوچک به صورت عکس دوم تغییر می کند و شما می توانید آن را در پنجره ای جدا بزرگ کنید و یا کوچک!

قبل از زدن دکمه f!

FlashResizer2

 

بعد از زدن دکمه f :FlashResizer1

برای افزودن FlashResizer به مرورگر فایرفاکس روی این لینک کلیک کنید!

بنظر می رسد این افزونه پر طرفدار مشکل بسیاری از بازی دوستان و فیلم پسندان را حل می کند و موجب می شود کاربران محدودیتی در اجرای فایل های فلش کوچک نداشته باشند. گفتنیست این افزونه با نام FlashResizer برای بزرگ کردن پلیرهای تحت فلش نیز مناسب است و مشکلات را برطرف می کند.

اگر این پست را پسندیدید و از آن در مرورگرخود استفاده کردید و منتظر مطالب اینچنینی هستید حتما ایمیل خود را در خبرنامه سایت ثبت کنید تا از اطلاعات جدید خبرتان کنیم.

سه شنبه 2/7/1392 - 0:50
کامپیوتر و اینترنت
بازدید : 4

 

1

افراد خلاق همیشه به دنبال این هستند تا ویرایشگر های خلاقانه ی متون را که می توانند زندگی شان را درست شبیه به زندگی نویسندگان و حتی آسان تر کنند ، هستند.ما هم خواستیم کمی از آن دسته افراد باشیم برای همین سری زده ایم به عده ای ویرایشگر های رایگان تن مانند Quabel و WriteeApp . آخرین سرویسی که توانسته خودش را در عرصه ی رقابت نشان دهد Gingko است . این سرویس نسبتا جدید و منحصر به فرد می تواند تنها کلید مورد نیاز شما برای تغییر  روش نوشتن تان باشد. با استفاده از این سرویس شما موثر تر خواهید بود و در انجام کار ها و پروژه هایتان راحتی و آسانی را احساس خواهید کرد.

به جای اینکه همان فرمت صفحات سنتی را مد نظر قرار بدهیم، یک سند گینگکو به سه ستون تقسیم بندی شده است . در این سه ستون ، شا قادر خواهید بود تا کارت های منحصر به فردی را ایجاد کنید – یا همان چیزی که آن ها roots می نامند. در ابتدا نگاهی خواهیم داشت بر قابلیت های اصلی ای که این سرویس پیشنهاد می دهد و بعد با هم درباره ی نحوه ی استفاده ی بجا از این مزایا صحبت خواهیم کرد.

قابلیت های اصلی

وقتی که شما برای اولین بار به حساب کاربری خود وارد می شوید از شما با یک مثال از یک درخت که همان شجره ی گینگکو است پذیرایی می شود  ! فکر خوبی است که کمی با این راهنما دست و پنجه نرم کنید تا بیشتر با نحوه ی فعالیت این سرویس آشنا شوید تا بعدا گیج نشوید.2

صفحه به سه ستون تقسیم شده است  و هر ستون می تواند به تعداد دلخواهی root تقسیم شود. شما می توانید به راحتی با استفاده از موس خود و یا دکمه های نشانگر کیبورد بین قسمت های مختلف درخت گینگکو جابجا شوید و دریایی از اطلاعات را یکجا در اختیار داشته باشید.

پردازشگر متن به شما اجازه ی دسترسی به قابلیت های اصلی ویرایش را می دهد اما متاسفانه  حتی یک منوی ساده برای ویرایش وجود ندارد. گینگکو از markdown استفاده می کند اما یک راهنمای جامع وجود دارد که شما را راهنمایی می کند تا نحوه ی استفاده از آن را در تنظیمات گینکگو یاد بگیرید. یاد گیری دستور استفاده ی Markdown  تنها چند دقیقه وقت شما را خواهد گرفت.

Capture

قابلیت کلیدی دیگری که گینکگو در چنته دارد “همکاری” است ، بدین صورت که شما می توانید نویسندگان دیگر را دعوت کنید تا نوشته ی ش را مشاهده کنند و در صورت نیاز ویرایش کنند که این قابلیت به تیم ها این امکان را می دهد تا به راحتی بتوانند به صورت گروهی بر روی اسناد و نوشته های خود کار کنند که همه این کار ها به صورت آنلاین و با استفاده از یک لینک منحصر به فرد انجام می شود. شما همچنین قادر هستید تا با اضافه کردن تصاویر به سند یا نوشته ی خود آن را به صورت بصری نیز جذاب و مطلوب سازید.

به عنوان یک کاربر رایگان ، شما تنها به ۳ نوشته (درخت) محدود هستنید اما می توانید با پرداخت ۹ دلار در ماه درخت های نامحدودی را به کار گیرید. در حالی که شما می توانید “درخت” هایتان را در قالب فایل های متنی ذخیره کنید ، این به این معنا نیز هست که این فایل ها  با فرت های Markdown ذخیره می شوند.اگر باید از این فایل ها در جایی استفاده کنید که از امکان Markdown پشتیبانی نمی کند باید به هنگام بیرون آوردن آن از سرویس فرمت آن را تغییر دهید. برای آن دسته از کاربرانی که از یک بلاگ قدرتمند دراپ باکس استفاده می کنند این می تواند راه بسیار خوبی برای ایجاد پست های پیش نویس باشد و برای دیگر کاربران ، آن ها می توانند همیشه از یک اپلیکیشن که از Markdown پشتیبانی می کند استفاده کنند و یا حتی به راحتی متون خودشان را در Gmail با استفاده از افزونه ی کروم ،Markdown Here رندر کنند.

ایجاد یک سند جدید

حالا که از پس قابلیت های اصلی گینکگو برآمده ایم ، وقت آن فرا رسیده است تا بفهیم چگونه باید یک سند جدید در این سرویس ایجاد کنیم و همینطور چگونه به بهترین نحو از این مزایا و امکانات بهره ببریم. وقتی که شما یک درخت جدید ایجاد می کنید تنظیمات کمی وجود دارند که شما می توانید انتخاب کنید  – شما می توانید یک عنوان انتخاب کنید؛ آن را عمومی و یا خصوصی کنید ؛ و یا حتی این محدودیت را فراه سازید تا تنها با افرادی به اشتراک گذاشته شود که دارای لینک مربوطه باشند.

Capture

وقتی که درخت جددی خود را ایجاد کردید می توانید یک Root اضافه کنید – اساسا یک کارت کوچک در اولین ستون. اینجاست که می توانید یادداشت های خود،نماهای کلی،نقشه و یا هر چیز دیگری که خواستید را اضفه کنید.

Capture

وقتی که آن را در قسمت مربوطه قرار دادید می توانید کارت های بیشتری را به همان ستون و به سادگی اضافه کنید به این صورت که نشانگر موس را بر روی لبه ی بالایی یا پایینی آن برده تا دکمه ی “+” ظاهر شود که به شما این امکان را می دهد تا کارت های جدید را اضفه کنید.همچنین می توانید با انتخاب Command/Control و سپس نشانگر پایین کارت های جدید دلخواه را اضافه نمایید.

Capture

با Gingko ، شما می توانید کارت هایی را ایجاد کنید که از بالا به پایین یا از چپ به راست ردیف می شوند. به طور مثال اگر بخواهیم یک بحث جدید را در ستون بعدی ایجاد کنیم باید Control/Command را انتخاب کنیم و سپس نشانگر سمت راست را بزنیم تا یک کارت جدید که در ارتباط با کارت اصلی که باز بود ، ایجاد شود.

این یعنی این که شما می توانید کارت های متعددی را بسازید  که یا در یک ستون قرار داشته باشند،یکی پس از دیگری، یا یک کارت اصلی ایجاد کنید که به صورت افقی به دیگر بحث ها خط می دهد.همچنین به راحتی قادر خواهید بود این کارت های جدا از هم را با کشیدن و رها کردن از نقطه ای به نقطه ی دیگر انتقال دهید که این کار باعث می شود بتوانید در صورت نیاز بحث ها و تفکراتتان را مجددا سازمان دهی کنید.

با Gingko خلاق شوید.

حالا که با اصول ایجاد کارت های منحصر به فرد داخل یک سند گینگکو یا “درخت” آشنا شده اید تنها چیزی که مانده است این است که تصمیم بگیرید چگونه از آن استفاده کنید. توسعه دهندگان Gingko یک لیست طولانی از مواردی که شما می توانید از این سرویس برای آن ها استفاده کنید تهیه کرده اند : نوشتن یک رمان ، نمایشنامه یا تز ، سازمان دهی یک پروژه ، ایده ها و یادداشت های مطالعه، و کار کردن به صورت گروهی بر روی تمام موارد ذکر شده .

اگر در حال نوشتن یک داستان هستید می توانید از ستون سمت چپ برای نمای کلی پلات داستان استفاده کنید،ستون دوم برای نای کلی شخصیت ها ، و ستون سوم برای داستان اصلی و دیالوگ های داستان.در غیر این صورت ، می توانید از امکانات آن برای برنامه ریزی قسمت ها و فصل های مختلف داستان استفاده کنید. اگر مایلید که از آن به عنوان ابزار مطالعه استفاده کنید ، می توانید تقریبا به همان روش استفاده از کارت ها از آن استفاده کنید – وارد کردن یادداشت ها بر روی موضوعات خاص بر روی هر کارت.

گینگکو با تغییر دادن محیط کار و پروسه فعالیت شما ، نحوه ی نوشتن شما را تغییر می دهد. تمام محتوایی که شما می خواهید بنویسید در صفحه قرار دارد ، ولی شما تنها می توانید بر روی یک قسمت تمرکز کنید و در صورت نیاز بر دیگر بخش ها نیز دسترسی داشته باشید.در واقع هیچ محدودیتی در خلاق شدن با گینگکو وجود ندارد!

منبع : Makeuseof

سه شنبه 2/7/1392 - 0:50
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته