تبیان، دستیار زندگی
. استادان دانشگاه جز به تدریس نمی پردازند و کمتر فرصت تحقیق و پژوهش دارند. محققان و نویسندگان ما هم آنچنان درگیر گرفتاریهای پیچیده مادی و گذران معاشند که امکان پژوهش ندارند. در این زمانه عسرت اگر هم نویسنده ای به پرکاری و کثرت آثار شهره شده، کارش ....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بهاءالدین خرمشاهی

بهاءالدین خرمشاهی، متولد ۱۳۲۴، قزوین

  1. بهاءالدین خرمشاهی
  2. - انصراف از رشته پزشکی دانشگاه ملی (شهید بهشتی) 1342
  3. - اخذ مدرک لیسانس ادبیات از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران 1347
  4. - دکترای کتابداری از دانشگاه تهران
  5. - نویسنده بیش از 50 کتاب و هزار مقاله
  6. - سردبیر نشریه فرهنگ از 1366الی1370
  7. - تألیف بیش از 12 جلد کتاب درباره حافظ و حافظ شناسی
  8. - ترجمه قرآن کریم با 4 هزار یادداشت در ذیل صفحات و واژه نامه ای با 12 هزار لغت
  9. - تألیف فرهنگ شش جلدی انگلیسی - فارسی «واژه پژوهی»
  10. - برخی از تألیفات او عبارتند از: هنری میلر (ترجمه)، شیطان در بهشت (ترجمه)، علم در تاریخ (ترجمه)، هابیل و چند داستان دیگر (ترجمه)، عرفان و فلسفه (ترجمه)، علم و دین (ترجمه)، تاریخ فلسفه (ترجمه)، کتیبه ای بر باد، پوزیتیویسم منطقی، ذهن و زبان حافظ، فرهنگ موضوعی قرآن مجید، حافظ نامه، چهارده روایت، سیربی سلوک، دایره المعارف تشیع.

دوازده فروردین 1324 در قزوین به دنیا آمد. پدر و اجداد او اهل خرمشاه یزد بودند. سالها نزد پدر که به علوم دینی و زبان عربی مسلط بود درس معقول و منقول خواند. در سال 1342 دیپلم طبیعی گرفت و برای ادامه‌ی تحصیل به تهران آمد. ابتدا وارد دانشکده‌ی پزشکی شد، اما خیلی زود انصراف داد و در امتحان ورودی رشته‌ی ادبیات فارسی شرکت کرد. در سال 1347 لیسانس ادبیات فارسی گرفت در حالی که محضر استادانی چون سیدجعفر شهیدی، آیت‌الله شعرانی، ناتل خانلری و ذبیح‌الله صفا را درک کرده بود. مدتی را در لغتنامه‌ی دهخدا کار کرد. در سال 1352 از مقطع فوق لیسانس کتابداری فارغ‌التحصیل شد و یک سال بعد به عضویت هیئت علمی مرکز خدمات کتابداری درآمد. ده سال بعد، از کتابداری درآمد و به انجمن فلسفه رفت. در تأسیس دایرة‌المعارف تشیع حضور داشت و یکی از دو ویراستار ارشد این مجموعه است. این دایرةالمعارف احتمالاً اولین دایرة‌المعارفی است که در ایران حرف «ی» در آن دیده می‌شود، زیرا از 14جلدِ آن تاکنون 10 جلد منتشر شده است. عضو مؤسس و مدیرمسئول نشر فرزان روز است. در سال 1369 به عضویت فرهنگستان زبان و ادب فارسی درآمد.

بهاءالدین خرمشاهی

او بیش از 50 کتاب تألیف یا ترجمه و هزار مقاله در مطبوعات منتشر کرده است. از این تعداد 320 مقاله، نقد علمی بوده که از این نظر پیشکسوت نقدنویسی در ایران است. اما عمده‌ی شهرت خرمشاهی پژوهشهای قرآنی، ترجمه‌ی قرآن و نیز کتابهایی است که در مورد حافظ نوشته است. 15 جایزه‌ی علمی گرفته که چهار مورد آن مربوط به کتابهایی است که برگزیده‌ی کتاب سال شده‌اند. ترجمه‌ای دقیق و فنی از قرآن کریم، ترجمه‌ی «دین‌پژوهیِ» میرچا الیاده، ترجمه‌ی «عرفان و فلسفه‌»ی استیس، تألیف «چارده روایت» درباره‌ی شعر و شخصیت حافظ، تألیف «جهانِ غیب و غیبِ جهان»، تألیف «تفسیر و تفاسیر جدید»، ترجمه‌ی «خدا در فلسفه» و چند ده کتاب دیگر از جمله‌ آثار خرمشاهی است. او در سال ؟138 به عنوان یکی از چهره‌های ماندگار ایران معرفی شد.

تعبیری را درباره بهاءالدین خرمشاهی بپذیریم که می گوید: «خرمشاهی در میان نسلی که در سالهای دهه بیست متولد شدند، در سالهای دهه چهل به دانشگاه رفتند و در دهه پنجاه به کار تألیف و تحقیق و ترجمه پرداختند، بی شک بی نظیرترین و برجسته ترین چهره شناخته شده است. کارنامه پر بار و پربرگ او شگفت انگیز است. بیش از50کتاب و هزار مقاله زاییده پویش و پژوهش بی وقفه و عاشقانه اوست. آن هم در زمانه ای که کار تحقیق و تألیف با ناکامی و نابسامانی بسیار همراه است. استادان دانشگاه جز به تدریس نمی پردازند و کمتر فرصت تحقیق و پژوهش دارند. محققان و نویسندگان ما هم آنچنان درگیر گرفتاریهای پیچیده مادی و گذران معاشند که امکان پژوهش ندارند. در این زمانه عسرت اگر هم نویسنده ای به پرکاری و کثرت آثار شهره شده، کارش را نازل و قدرش را ناچیز می دانند و شعار «کوچک زیباست» را سر می دهند...» بسیارند نویسندگانی که دقت و سرعت را در هم آمیخته اند و هم کمیت و هم کیفیت کارشان درخشان است. خرمشاهی در زمره همین نویسندگان است. آثارش گسترده سرشار از تنوع است، نکته یاب و باریک بین است، کوشا و کوشنده و جستجوگر است. لطف بیان دارد و زبانش جذاب و شیرین و دلنشین است. پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی است، شاعر و مترجم و مصحح و منتقد و ویراستار و دایره المعارف نویس است. و هر چند یکبار خود را «مؤلف و مترجمی پراکنده کار» نامیده، اما متفنن نیست. بی شک در دو حوزه تخصصی قرآن پژوهی و حافظ پژوهی کم نظیر است. بهاءالدین خرمشاهی  در آستانه 60 سالگی می گوید: «من به چند روایت و اختلاف در روز دوازدهم فروردین 1324 دیده به جهان گشودم. سالهای ابتدایی عمر و تحصیلم را در دبستان رزبان و دو دبیرستان دیگر سپری کردم. رشته طبیعی خواندم. ولی همه عشقم به ادبیات فارسی و علوم قرآنی و علوم اسلامی معطوف بوده و هست.» پدرش اولین معلم علم و ادب و شیوه زندگانی اوست. و اگر عربیتی آموخته باشد از فضل پدر بوده است. درباره اش می گوید: «اولین معلم قرآنی و عربی من پدرم بود. گاهی در ایام تحصیل در دانشگاه بین من و پدرم نامه های عربی رد و بدل می شد که ایشان از این کار بسیار به وجد می آمدند. هر چند که عربی هر دوی ما عجمی بود.» خرمشاهی در سال 1342 ایام دبیرستان را به پایان می رساند و با شرکت در اولین دوره کنکور رد می شود. چرا؟ می گوید: «من می بایست امتحان ادبی می دادم در حالی که دانش آموز رشته طبیعی بودم. اما با خواندن کتابهای ادبی در سال بعد موفق شدم در دانشگاه تهران و دانشگاه شیراز، در رشته ادبیات فارسی قبول شوم. در ضمن در حد فاصل ردی اول و قبولی دوم یک سال فاصله زمانی وجود داشت که من در همان خلال به دانشگاه ملی (آن روزگار) که در همان سال تأسیس شده بود رفتم (1342).

بهاءالدین خرمشاهی

وجه تسمیه ملی برای این دانشگاه بیشتر به علت پرداخت شهریه اش بود. لاجرم پدرم از یکی از نزدیکان وام گرفت تا من بتوانم وارد دانشکده پزشکی شوم و شهریه سنگی 5  هزار تومانی اش را پرداخت نمایم. اما این رشته دانشگاهی برای من چندان دوامی نداشت چرا که من دلی درگیر ادبیات و سری در سودای عربیت داشتم و لاجرم از رشته پزشکی انصراف داده و سال بعد با قبولی در کنکور وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شدم.» او در دانشگاه تهران، نزد اساتیدی چون دکتر پرویز ناتل خانلری، دکتر ذبیح الله صفا، دکتر فره وشی، استاد پورداوود، استاد عبدالحمید بدیع الزمانی کردستانی، دکتر سید صادق گوهرین، دکتر مهدی محقق، دکتر سید جعفر شهیدی و... تلمذ می کند. با این همه خودش دکتر عبدالحمید بدیع الزمانی را دومین معلم قرآنی خود می داند و می گوید: «هر هفته در محضر و کلاس او سؤالاتی که در حین قرائت قرآن برایم موضوعیت می یافت مطرح می کردم.» بهاءالدین خرمشاهی در سال 1347از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران فارغ التحصیل می شود و پس از گرفتن لیسانس ادبیات، رشته کتابداری را انتخاب می کند و پس از آن به انجمن حکمت و فلسفه می رود. از مهمترین علایق زندگی بهاءالدین خرمشاهی قرآن است و قرآن پژوهی. درباره اش می گوید «اصلاً بدین صورت نیست که هر کسی تحصیلکرده باشد بتواند قرآن را بفهمد و گاهی حتی از عهده روخوانی قرآن نیز برنمی آیند تا چه رسد به فهم عبارات و تفسیر قرآن، که در حقیقت این روند روخوانی و فهم عبارات و تفسیر مستلزم یک عمر جهد و ممارست و عشق و علاقه است که عمری پنجاه ساله می طلبد تا شخص از عهده آن برآید. بنده شاید به تقریب حدود چهل سال از عمرم را صرف این کار کرده ام و فعالیتهای مستمری در حوزه قرآن پژوهی و حافظ پژوهی نمودم و با یک نگاه اجمالی در می یابم که حتی همین مدت طولانی نیز هنوز چندان کافی نیست و عمر بیشتری می طلبد تا به فهم دقایق و رموزات قرآن و حافظ، توأمان، پی ببریم. و با آن که ده کتاب قرآنی و پانصد مقاله قرآن پژوهانه نوشته ام هنوز فکر می کنم که از آن آب و گل اولیه بیرون نیامده ام. از خداوند بزرگ مسألت دارم تا ما قرآن را مهجور نگیریم. چرا که مهجور گرفتن قرآن چنین نیست که ما قرآن را نخوانیم یا که کم بخوانیم، بلکه مهجوریت قرآن زمانی آغاز می شود که به مفاد قرآن توجه نکنیم و در آن تدبر ننماییم.»

اگر اولین عشق خرمشاهی قرآن است، دومین عشق او دیوان حافظ است. درباره حافظ می گوید: «من در نه سالگی با دیوان حافظ و شعر فارسی، توأمان آشنا شدم و تکان شدیدی در درونم احساس کردم و اصلاً فکر نمی کردم که موسیقی بتواند در کلام هم موج بزند و تا این اندازه بتوان در عرصه کلام زیبایی آفرینی کرد.» بهاءالدین خرمشاهی کار تألیف خود را با ترجمه آغاز کرد: با کار کوچک و کوتاهی درباره هنری میلر، نویسنده برجسته آمریکایی. هنری میلر یکی از غریبترین نویسندگان آمریکاست. نویسنده ای بی پروا و عصیانگر و سنت شکن. از آمریکا و زادگاهش نیویورک نفرت داشت و در عوض به اروپا و پاریس عشق می ورزید. خرمشاهی شیفته ذهن و زبان میلر بود و تقریباً تمام آثار این داستان نویس غرابت پرداز را خوانده بود. مهمترین کاری که او از میلر ترجمه کردشیطان در بهشت نام دارد که یکی از دل گدازترین آثار ادبی است. خود میلر درباره این داستان می گوید: در دنیا افرادی هستند که انسان خیلی زود جذب آنها می شود، البته نه به خاطر اینکه دوستشان داریم، بلکه به این دلیل که از آنها بیزاریم. آنچنان از ته دل به آنها نفرت می ورزیم که حس کنجکاویمان برای شناخت بیشتر آنها برانگیخته می شود.

قرآن کریم

محبتهای بی شمار ما به این افراد از احساس همدردی سرچشمه نمی گیرد، محبتهای ما بیشتر بدان خاطر است که رنج و عذاب آنها برایمان غیرقابل درک است. همین احساس رنج و عذاب و همین حس تراژیک حیات بود که خرمشاهی را به «میگل دوانامونو» نویسنده و فیلسوف ژرف اندیش اسپانیایی دلبسته کرد و بیشترین تأثیر را براو گذاشت و باعث شد کتاب «درد جاودانگی» او را به فارسی درآورد، این کتاب فریادی است در برهوت از اعماق وجود انسانی که «چو بید بر سر ایمان خویش می لرزد.» درد جاودانگی یکی از زیباترین و شیواترین آثاری است که تاکنون به فارسی ترجمه شده است. ترجمه های دیگر او از جمله عرفان، فلسفه، تاریخ فلسفه کاپلستون، علم در تاریخ و غیره همه نشانه آشنایی و انس او با فرهنگ غرب و تمدن آن است. بدون این آشنایی هرگز آثاری که او درباره فرهنگ و معارف گذشته ما نوشته این همه سرشار از لطف و ذوق و نوآوری و نواندیشی نمی شد. اینکه تحقیقات ما درباره معارف قدیم این همه خشک و بی جاذبه است اغلب ناشی از همین ناآشنایی است. خرمشاهی دانش قدیم و جدید را خوب می داند. اما در پرتو دانش جدید است که نگاه او و نگرشش به معارف قدیمی این همه لطافت و تازگی می یابد. دومین حوزه کار خرمشاهی نقد کتاب است. نخستین نقد او بر رمان «کریستین و کید» نوشته زنده یاد هوشنگ گلشیری بود، نقدی دقیق و عالمانه با زبانی سرشار از ذوق و ظرافت اما تند و تیز. نقدهای او از شعر و رمان تا فلسفه و کلام و حتی سینما را در برمی گیرد و سرشار از نکته یابی و سنجش گری و آمیخته با طنز و بازیگوشی است و هرقدر به زمان حاضر نزدیکتر می شویم، لحن آرامتری به خود می گیرد. امروزه بیشتر نقد و نقادیهای او درباره قرآن و علوم قرآنی و البته حافظ پژوهی است. حافظ پژوهی حوزه تخصصی کار پژوهشی خرمشاهی است. آثار حافظانه او همواره با اقبال عام و استقبال خوانندگان اهل نظر مواجه بوده است. نخستین کار خرمشاهی درباره حافظ نقد مفصل و جانانه او بود بر «حافظ شاملو» که نمونه درخشانی است از تتبع و تحقیق و نقد بنیان افکن. خرمشاهی تاکنون بیش از دوازده کتاب درباره حافظ نوشته که در آن میان کتاب «حافظ نامه» که شرح الفاظ و اعلام و مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ است، بیش از همه شهرت دارد. با این همه در میان این آثار دهگانه، کتاب «ذهن و زبان حافظ» که در ضمن نخستین اثر مستقل تألیف او درباره حافظ است، لطف و گیرایی دیگری دارد. این کتاب نگاه و نگرشی تازه بر حافظ می افکند و با جرأت و جسارت نظرات بدیع و ناگفته ای را طرح می کند که در پرتو آن اندیشه حافظ و شعر او تابناکتر می شود. کتاب «ذهن و زبان حافظ» از روی همدلی و با آرزوی همدلی با حافظ نوشته شده است. به گفته خود خرمشاهی: حافظ حافظه ماست و در ذهن و زبان همه فارسی زبانان تا همیشه ای که زبان فارسی و فرهنگ ایرانی پایدار است، حضور دارد. در همین کتاب است که خرمشاهی برای نخستین بار «پاشانی» غزلیات حافظ را نشان می دهد و ساختار غزلیات حافظ را متأثر از ساختمان سوره ها و آیات قرآن می داند که به ظاهر ناپیوسته اند و انسجام ندارند، اما در پس این ناپیوستگی ظاهری، سبک و اسلوبی هنرمندانه نهفته است که در آن زیبایی و زندگی، صرافت طبع و فیضان روح موج می زند و به آن همواره تنوع و تازگی می بخشد. باز در همین کتاب است که از گناه و میل حافظ به گناه سخن می رود و به حیات طربناک. حافظ اهل زهد نیست، می داند که زاهد با کناره گیری از خوشیهای دنیوی به بیراهه می رود و به تنگنای نخوت و خودخواهی فرو می افتد. حافظ مظهر روح اعتدال ایرانی است و زهد و ریاضت با این روح اعتدال سازگار نیست.

حافظ

کتاب ذهن و زبان حافظ به قلم نویسنده نغز اندیش و شیرین گفتاری است که سالها بندگی صاحب دیوان کرده است. دیوان حافظ. حوزه تخصصی مهم دیگر خرمشاهی که سالهای اخیر یکسره ذهن و زبان و دست و قلم او را به خدمت گرفته، قرآن پژوهی است. خرمشاهی بی تردید در حوزه شناخت قرآن و علوم قرآنی صاحبنظری کم نظیر است و پیگیرانه سالهاست که در این باره کتاب و مقاله می نویسد. شاهکار او در زمینه قرآن پژوهی البته ترجمه قرآن مجید است که در نهایت دقت و صحت و با زبانی شیوا و رسا کاملاً مفهوم و بی آنکه به تکلف و تصنع بگذرد، به فارسی درآمده است. اهمیت مهم دیگر این ترجمه افزودن4 هزار فقره یادداشت در ذیل صفحات ترجمه و واژه نامه ای با 12 هزار لغت است که فایده آن را عام کرده است. آثار دیگر قرآن پژوهی خرمشاهی همه خواندنی و آموزنده است و به واقع طراوتی به جهان «قرآن پژوهی» بخشیده است. کوشایی خرمشاهی امر نقد ترجمه های قرآن دیگران و ویرایش و پیرایش آنها نیز بحق ستودنی است. حوزه سوم کار تخصصی خرمشاهی «واژه پژوهی» است. حوزه زبان و لغت. زبان آگاهی آثار او یکی از مهمترین عوامل اقبال عام و خاص به نوشته هایش است. زبانی شیرین و شیوا با چاشنی ای از طنز و طنازی که همچون زمزمه جویباری زلال بر دل می نشیند. در این زمینه مهمترین کار او فرهنگ مفصل شش جلدی انگلیسی - فارسی است که سالهاست در دست تألیف و تدوین دارد و هنوز ناتمام مانده است.


تهیه برای تبیان : مریم امامی ، تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی