• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 814579

پرسش

با عرض سلام و خسته نباشید نمی دانم از کجا شروع کنم . احساس پوچی و تنهایی و بیهودگی مرا به آخر خط رسانده.هیچ چیز در دنیا مطابق میلم نبود. آرزوهایم .خانواده ام. قیافه ظاهری. وحتی رشته تحصیلی ام هیچ کدام همونی نیستن که من دوست دارم. چندی پیش فقط برای این که چند روزی در خلا کامل باشم تعدادی قرص خوردم. که بر اثر آن دو روز در بیمارستان بیهوش بوده ام. از دنیا . آدماش همه و همه حتی از خدا دلم گرفته. نماز می خونم ولی اعتقادمو بهش از دست دادم راهی برای خودکشی هم ندارم تنها راهش خوردن قرص که اونم تا بخوای بمیری می برنت بیمارستان و نجاتت میدن دوباره برمیگردی به این دنیا نا امید تر از قبل. به نظر شما راهی وجود داره. برای مرگ یا زندگی با ارزش

پاسخ

با سلام.
ساحل خوبم زندگی گاهی سخت می شه اما نه به این میزان که شما ابراز می کنی . گاهی این احساسات ما هستن که باعث می شه از وقایع اطرافمون این طوری برداشت کنیم و همه چیز را انزجار آمیز تلقی کنیم . در این صورت انگار انصاف ما هم کمرنگ می شه و دیگه حتی توان دیدن خوبی ها و داشته ها رو هم نداریم .

دوست عزیز خود کشی پایان راه نیست بلکه ابتدای عذاب است .
به جای جستن راه های بهتر خود کشی به فکر دریافت مسیر های بهتر زندگی باش . برای بهتر شدن باید ابتدا بهتر دید . اطراف ما پر است از امیدواری و شیرینی و لذت . اما این ماییم که باید آن ها رو صید کنیم .

کافی است انتظار خود را کمی پایین بیاریم و فکر نکنیم همه چیز باید همونی باشه که ما می خواهیم . بلکه گاهی هست ها با باید ها متفاوته . پس باید کنار کشید ؟

نه باید خودمون رو برای سازگاری بسازیم و مهارتهاموت و بالا ببریم .
هیچ چیز نمی تونه صددرصد باشه . همه چیز نسبی است و خوب یا بد بودنش ا حدودی به خودما بستگی داره . ما می تونیم زیبا باشیم اگر بخواهیم خود رازیبا ببینیم . ما می تونیم رشته مون رو دوست داشته باشیم اگر بخواهیم مزایای آن را درک کنیم و...

بهتره بیشتر از خودت و زندگیت برام بگی تا بهتر کمکت کنم .

مشاور : خانم کهتري | پرسش : پنج شنبه 20/8/1389 | پاسخ : چهارشنبه 26/8/1389 | | ليسانس | 22 سال | اختلالات روانشناختی | تعداد مشاهده: 42 بار

تگ ها :

UserName