کد:
430013
پرسش
با سلام
من معنی كامل و روان شعر (ایوان مدائن) سرودهی خاقانی رو می خواستم به صورت بیت به بیت و اگه میشه آرایه ها رو هم مشخص كنید .
خواهشا كامل
با تشكر
پاسخ
با عرض سلام خدمت شما دوست عزیز :
حكیم خاقانى شروانى شاعر معروف قرن ششم همراه كاروان حج ، هنگام مراجعت از كعبه به شروان ، وقت عبور از مدائن این قصیده را در وقت مشاهده این ایوان سروده است :
هان اى دل عبرت بین از دیده عبر كن هان / ایوان مدائن را آئینه عبرت دان
هان از اصوات است برای تنبیه :بیدار باش
عبرت بین :پند گیر
عبر :جمع عبرت ،پند ها
ای دل عبرت بیننده و عبرت گیرنده ، از آنچه می بینی عبرت گیر
مداین : شهر ها . از هفت شهر تشكیل شده كه تیسفون مهم ترین آن ها و پایتخت معروف ساسانیان بوده است .
ایوان مداین :به نام ایوان كسری وطاق كسری معروف شده است و بانی آن را شاپور اول ساسانی دانسته اند .
آیینه عبرت: اضافه استعاری آینه پند گیری .
یك ره ز لب دجله منزل به مداین كن / وز دیده دوم دجله بر خاك مداین ران
بك ره : یك بار
دیده :چشم
دوم دجله :مقصود رودی از اشك است .
خود دجله چنان گرید صد دجله خون گویی /كز گرمی خونابش آتش چكد از مژگان
مصرع دوم : پنداری كه از گرمی خوناب آتش از مژگان می چكد.
بینی كه لب دجله چون كف به دهان آرد / گویی ز تف آهش لب آبله زد چندان
مصرع دوم : پنداری از تف و گرمی آه لب دجله چندان آبله زد .
از آتش حسرت بین بریان جگر دجله / خود آب شنیدستی كاتش كندش بریان
آتش حسرت :اضافه استعاری ،آتش غم واندوه
بریان :برشته و كباب شده
بر دجله گری نونو و ز دیده زكاتش ده / گر چه لب دریا هست از دجله زكات استان
گری :گریه كن
نونو : تازه به تازه
زكات استان :زكات گیر چون رودخانه به دریا می ریزد ، دریا را" زكات استان "خوانده است .
گردجله در آموزد باد لب و سوز دل/نیمی شود افسرده و نیمی شود آتشدان
در آموزد :اگر دجله بیاموزد آه سرد از دهان و لب و سوز دل داشته باشد ، نیمی یخ می زند و فسده می شود و نیمی به صورت آتشدان در می آید .
تا سلسله ایوان بگسست مداین را / در سلسله شد دجله ، چون سلسله شد پیچان
سلسله ایوان : گفته اند انوشیروان در داخل كاخ زنجیری آویخته بود كه دادخواهان با تكان دادن آن شاه را خبر كرده و به دادرسی می خواندند .
مصرع اول : از هنگامی كه سلسله ایوان مداین گسسته و پاره شده .
مصرع دوم : در زنجیر افتاد و دیوانه شد و مانند سلسله به خود می پیچید
گه گه به زبان اشك آواز ده ایوان را / تا بو كه به گوش دل پاسخ شنوی ز ایوان
زبان اشك : اضافه استعاری
تا بو كه : باشد كه
گوش دل : اضافه استعاری ، گوش با طن ، گوش درون
دندانه هر قصری پندی دهدت نونو / پند سر دندانه بشنو ز بن دندان
دندانه قصر : گنگره های قصر
ز بن دندان : از صمیم دل
گویدكه تو ازخاكی و ماخاك تواییم اكنون/گامی دو سه برما نه واشكی دو سه هم بفشان
از نوحه جغد الحق ماییم به درد سر /از دیده گلابی كن ، درد سر ما بنشان
الحق : (قید ) راستی
نوحه : گریه و زاری به آواز بلند ( نوحه جغد : ناله بوم )
از دیده گلابی كن : از دیده اشكی مانند گلاب بریز و درد سر ما را شفا بخش (قذما گلاب را دافع درد سر می دانستند .
آری چه عجب داری كاندر چمن گیتی / جغد است پی بلبل ، نوحه است پی الحان
چمن گیتی : اضافه تشبیهی
الحان : آواز های خوش
ما بارگه دادیم ، این رفت ستم بر ما/ بر قصر ستمكاران گویی چه رسد خذلان
بارگه : جای بار دادن و به حضور پذیرفتن
خذلان : خواری
گویی كه نگون كرده است ایوان فلك وش را / حكم فلك گردان یا حكم فلك گردان
فلك وش : مانند فلك ، به بزرگی فلك و عظمت و بلندی فلك
فلك گردان ( صفت و موصوف ) فلك و چرخ گردننده
فلك گردان :(صفت فاعلی مركب ) فلك گرداننده ، گرداننده فلك و حركت دهنده فلك ( خداوند بزرگ )
نی زال مداین كم از پیر زن كوفه / نی حجره تنگ این كمتر ز تنور آن
زال مداین : پیرزنی كه در كنار كاخ خانه داشت و حاضر نشد آن را بفروشد و همچنان باقی ماند .
پیرزن كوفه : پیرزنی در كوفه كه طوفان نوح از تنور او برخاست .
این هست همان ایوان كز نقش رخ مردم / خاك در او بودی دیوار نگارستان
نگارستان : نگارستان چین ، نقاش خانه معروف چین
این هست همان درگه كو را ز شهان بودی /دیلم ملك بابل ، هندو شه تركستان
این همان درگاهی است كه ملك و شاه بابل غلام و شاه تركستان دربان آن بود .
دیلم : غلام
هندو :دربان
این هست همان صفه كز هیبت او بردی / بر شیر فلك حمله شیر تن شادروان
صفه : ایوان سقف دار
هیبت : سهمناكی
شیر فلك : برج اسد ، صورت فلكی اسد ( ششمین برج از بروج دوازده گانه
شادروان : پرده ای كه جلوی كاخ شاهان می آویختند و بر روی آن صورت
مشاور :
خانم آفرين کيا
| پرسش :
چهارشنبه 2/8/1386
| پاسخ :
يکشنبه 6/8/1386
|
|
ليسانس
|
22
سال
|
ادبي
| تعداد مشاهده:
16485 بار