کد:
248165
پرسش
به نام خدا باسلام
خواهشمندم عادل بودن خدارا اثبات نمایید
- دیپلم
پاسخ
با سلام
دوست محترم
خداى متعال، بالاترین مراتب قدرت و اختیار را دارد و هر كار ممكنى را مىتواند انجام دهد یا ندهد؛ بدون این كه تحت تأثیر هیچ نیروى مجبوركننده و مقهوركنندهاى قرار بگیرد. البته همه آنچه را مىتواند انجام نمىدهد؛ بلكه آنچه را مىخواهد و اراده مىكند، انجام مىدهد.
و نیز مىدانیم كه اراده او گزاف و بىحساب نیست؛ بلكه آنچه را كه مقتضاى صفات كمالیّهاش باشد، اراده مىكند. اگر صفات كمالیّه او، اقتضاى كارى را نداشته باشد؛ هرگز آن را انجام نخواهد داد. از آنجایى خداى متعال، كمال محض است، اراده او اصالةً به جهت كمال و خیر مخلوقات، تعلّق مىگیرد و اگر لازمه وجود مخلوقى، پیدایش شرور و نقایصى در جهان باشد، جهت شرّ آن، مقصود بالتَبَع خواهد بود؛ یعنى، چون لازمه انفكاكناپذیر خیر بیشترى است؛ به تبَع آن خیر غالب، مورد اراده الهى واقع مىشود.
پس مقتضاى صفات كمالیّه الهى، این است كه جهان به گونهاى آفریده شود كه مجموعاً داراى بیشترین كمال و خیر ممكنالحصول باشد و از اینجا، صفت حكمت براى خداى متعال، ثابت مىگردد.
بر همین اساس، اراده الهى به آفرینش انسان - در شرایطى كه امكان وجود داشته باشد و وجود او منشأ بیشترین خیرات باشد - تعلّق گرفته است و یكى از امتیازات اصلى انسان، اختیار و اراده آزاد است و بىشك، داشتن نیروى اختیار امتیازات اصلى انسان، اختیار و اراده آزاد است و داشتن نیروى اختیار و انتخاب، یكى از كمالات وجودى به شمار مىرود. موجودى كه واجد آن باشد، كاملتر از موجود فاقد آن، محسوب مىشود. امّا لازمه مختار بودن انسان، این است كه هم بتواند كارهاى خوب و شایسته انجام دهد و به سوى كمال نهایى و ابدى، گام بردارد و هم بتواند، مرتكب كارهاى زشت و ناپسند گردد و به سوى خسران و شقاوت جاودانى، سقوط كند. البتّه آنچه اصالةً مورد اراده الهى قرار مىگیرد، همان تكامل او است؛ ولى چون لازمه تكامل اختیار انسان، امكان تنزّل و سقوط هم هست - كه در اثر پیروى از هواهاى نفسانى و انگیزههاى شیطانى حاصل مىشود - چنین سقوط اختیارى هم به تَبَع مورد اراده الهى واقع خواهد شد.
انتخاب آگاهانه، نیازمند به شناخت صحیح راههاى خیر و شرّ است؛ از این رو خداى متعال، انسان را به آنچه موجب خیر و مصلحت او است، امر فرموده و از آنچه موجب فساد و سقوط او است، نهى كرده است تا وسیله حركت تكاملى او فراهم گردد و چون تكالیف الهى به منظور رسیدن انسان به نتایج عمل به آنها وضع شده و نفعى براى خداى متعال در برندارد؛ از این رو، حكمت الهى اقتضا دارد كه این تكالیف، متناسب با توانایىهاى مكلّفان باشد؛ زیرا تكلیفى كه امكان اطاعت نداشته باشد، لغو و بیهوده خواهد بود.
بدین ترتیب، نخستین مرحله عدل (عدالت در مقام تكلیف) به این دلیل ثابت مىشود كه اگر خداى متعال، تكلیفى فوق طاعت بندگان، تعیین كند، امكان عمل نخواهد داشت و كار بیهودهاى خواهد بود.
عدالت در مقام قضاوت بین بندگان، با توجّه به این نكته ثابت مىشود كه این كار، به منظور مشخص شدن استحقاق افراد براى انواع پاداش و كیفر، انجام مىگیرد و اگر بر خلاف قسط و عدل باشد، نقض غرض خواهد شد.
سرانجام عدالت در مقام دادن پاداش و كیفر با توجه به هدف نهایى آفرینش، ثابت مىگردد؛ زیرا كسى كه انسان را براى رسیدن به نتایج كارهاى خوب و بدش آفریده است، اگر او را بر خلاف اقتضاى آنها، پاداش یا كیفر دهد، به هدف خودش نخواهد رسید. پس دلیل عدل الهى - به معانى صحیح و در همه مظاهرش - این است كه صفات ذاتیّه او، موجب رفتار حكیمانه و عادلانه مىباشد و هیچ صفتى كه اقتضاى ظلم و ستم یا لغو و عبث را داشته باشد، در او وجود ندارد. آموزش عقائد، ج 1، صص 162 - 164.
توفیق رفیقتان.
مشاور :
موسسه وتر
| پرسش :
پنج شنبه 18/12/1384
| پاسخ :
شنبه 20/12/1384
|
|
ديپلم
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
19 بار