کد:
189151
پرسش
باسلام
1- چرا اینقدر در باره علمای دوره ظهور مهدی بد گفته شده؟ مثلا : باركش جهنمند- او را تكفیر میكنند (میپوشانند 0) -. بخاطر تردید راجع به او طوق اسلام را از گردن خارج میكنند؟- مردم از دور او پراكنده و بدور آنها كه از حقیقت اسلام تهی هستند حلقه زده اند؟
2- مهدی در اذا نقر فی الناقور متولد میشود . نقر معنی تهمت هم میدهد - آیه 28 سوره تكویر یعنی خنس را به مهدی نسبت داده اند . كه خداوند میفرماید من نیستم كه بدان سوگند میخورم و آن صبحها را میدمم . خنس به معنی زشت شده هاست . او را غیبتی است كه خانواده اش بخاطر آن او را نفی میكنند . مهدی را غیبتی است كه مردم زیادی در آن گمراه میشوند . آیا ممكن است غیبت او معنای پنهان شدن نباشد و همان غیبت خودمان باشد كه گاهی غیبت میكنیم ؟ منتهی چون آنحضرت سراج منیر و همه جهان با ایشان ارتباط شنوایی دركی دارند ظاله شوند؟ این روایت هم تایید كننده است : مهدی جوانی است مانند ماه بدر كه از او شعری جریان میابد كه در بهترین حالتش لباس یافت میشود بریده شده .؟ دجال هم كه برای مردم لباس میدوزد از آن استفاده كرده و لباسهای مختلف برای مردم میدوزد؟ میدانید كه در زمان مهدی همه پیرو دجالند ! و این همان حالتی از غیبت را میتواند داشته باشد؟ در دستان مهدی 7 شاخه خدع است هم موید است .
-
پاسخ
با سلام
دوست محترم
برای رسیدن به جواب مطلوب توجه به مطالب زیر لازم است:
یكى از عوامل عمدهاى كه باعث نقصان و تحریف سنت پیامبر(ص) و روایات اهل بیت(ع) گردید، جعل و دستبرد در احادیث به دست معاندان دین و جاعلان حدیث بود. آنان روایات بسیارى در موضوعات مختلف جعل و در احادیث نبوى و روایات اهل بیت(ع) وارد كردند. جاعلان حدیث حتى در معانى برخى از روایات صحیح نیز دست به تحریف و تغییر زدند؛ درست بر خلاف دستور رسول خدا(ص) كه مردم را از جعل و تحریف حدیث منع كرده بود.
امیرالمؤمنین(ع) نیز كه بعد از پیامبر(ص) حافظ سنت نبوى و احكام اسلام بود، به شدت با جعل و تحریف حدیث مخالفت مىكرد. آن حضرت در خطبه 210 نهجالبلاغه درباره اقسام راویان حدیث، بهترین راویان و همچنین راویان دروغپرداز زمان حضرت رسول(ص) ایراد سخن فرمودهاند و روش جرح و تعدیل احادیث و مجازات اخروى دروغپردازى در حدیث را بیان فرمودهاند.
اقسام احادیث رواج یافته
«إِن فِى أَیدِى الناسِ حَقا وَ بَاطِلا وَ صِدقا وَ كِذبا وَ ناسِخا وَ مَنْسُوخا وَ عَامّا وَ خَاصّا وَ مُحْكَما وَ مُتَشابِها وَ حِفظا وَ وَهما وَ لَقد كُذبَ عَلَى رَسولِ اللَّه(ص) عَلَى عَهْدِهِ حَتّى قَامِ خَطیبا فَقالَ مَنْ كَذَبَ عَلَى مُتَعَمدا فَلْیتبوا مَقْعَدَهُ مِنَ النّار»؛ نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتى، خطبه 210، (مؤسسه فرهنگى تحقیقاتى امیرالمؤمنین(ع)).در میان احادیثى كه در دسترس مردم قرار دارد، هم حق وجود دارد و هم باطل، هم راست و هم دروغ، هم ناسخ و هم منسوخ، هم عام و هم خاص، هم محكم و هم متشابه و هم احادیثى كه به درستى ضبط گردیده و هم احادیثى كه با ظن و گمان روایت شده است. در روزگار پیامبر اكرم(ص) آن قدر دروغ به آن حضرت نسبت داده شد كه ایشان ایستادند و خطابه ایراد فرمودند كه هر كس از روى عمد به من دروغ نسبت دهد، جایگاه او پر از آتش است.
اقسام راویان حدیث
«وَ إِنمَا أَتاكَ بِالحَدیثِ أَربَعَةُ رجال لَیْسَ لَهُمْ خَامِس...»؛ همان.افرادى كه حدیث نقل مىكنند، چهار دستهاند كه پنجمى ندارند:
دسته اول «المنافقون...»؛منافقان نفوذىاند كه تظاهر به ایمان مىكنند و نقاب اسلام بر چهره دارند، نه از گناه مىترسند و نه از آن دورى مىجویند و از روى عمد دروغ به پیامبر(ص) نسبت مىدهد.
اگر مردم مىدانستند كه او منافق دروغگوست، از او نمىپذیرفتند و گفتار دروغین او را تصدیق نمىكردند، اما از روى ناآگاهى مىگویند: او از اصحاب پیامبر است؛ رسول خدا را دیده و از او حدیث شنیده و از او گرفته است. پس حدیث دروغین او را قبول مىكنند. در صورتى كه خداوند تو را از منافقان آن گونه كه لازم بود، آگاه كرد و وصف آنان را براى تو بیان داشت.
آنان پس از پیامبر باقى ماندند و پیشوایان گمراهى و دعوت كنندگان به آتش نزدیك شدند. پس به آنان ولایت و حكومت بخشیدند و بر گردن مردم سوار گردیدند و به وسیله آنان به دنیا رسیدند. همانا مردم با سلاطین و دنیا هستند، مگر آن كس كه خدا او را حفظ كند.
دسته دوم؛ «مخطئون: رَجُلٌ سَمِعَ مِنْ رَسول اللَّه شَیئاً لَمْ یَحْفَظْهُ وَجههُ فَوَهِمَ فِیهِ وَ...»؛ همان. اهل خطا و اشتباه كه همان مردمىاند كه از پیامبر(ص) چیزى را شنیدهاند، اما سخن آن حضرت را درست حفظ نكرده و با توهم چیزى را فرا گرفتهاند. چنین شخصى از روى عمد دروغ نمىگوید؛ بلكه آنچه در اختیار دارد، روایت و به آن عمل مىكند و مىگوید: من از پیامبر(ص) آن را شنیدهام، اگر مسلمانان مىدانستند كه او اشتباه كرده و غیر واقعى پنداشته است، از او نمىپذیرفتند. خودش هم اگر آگاهى مىیافت كه اشتباه كرده است، آن را رها مىكرد.
دسته سوم؛ «الجاهلون بالحدیث: رَجُلٌ ثَالِثٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ شَیْئاً یَأمُرُ بِهِ ثُمَّ أَنَّهُ نَهَى عَنهُ وَ هُوَ لا یَعلَمُ أَو...»؛ ناآگاهانى كه حدیث شناس نیستند. كسى است كه شنیده پیامبر(ص) به چیزى امر فرمود و سپس از آن نهى كرد و او آن نهى را نمىداند، یا شنید چیزى را كه رسول خدا نهى كرد و بعد از آن امر كرده است و او این امر را نمىداند؛ یعنى نسخ شده را حفظ كرده است، ولى ناسخ را نمىداند. اگر بداند كه حدیث او منسوخ است، تركش مىكند و اگر مسلمانان هم مىدانستند كه منسوخ است، تركش مىكردند.
دسته چهارم؛ «الحُفاظُ الصادقون»؛ همان.حافظان صادقند كسى كه نه به خدا دروغ مىبندد و نه به پیامبرش دروغ نسبت مىدهد. او دروغ را از ترس خدا و حرمت نگه داشتن از رسول خدا(ص) دشمن مىدارد. در آنچه از پیامبر(ص) شنیده، اشتباه نكرده؛ بلكه آن را با تمام جوانبش حفظ كرده و آن چنان كه شنیده بدون كم و كاست نقل كرده است.
پس او ناسخ را دانسته و به آن عمل كرده است؛ منسوخ را نیز فهمیده و از آن دورى جسته است؛ خاص
مشاور :
موسسه وتر
| پرسش :
سه شنبه 26/7/1384
| پاسخ :
سه شنبه 17/8/1384
|
|
|
0
سال
|
مهدويت
| تعداد مشاهده:
42 بار