• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 1159359

پرسش

با عرض سلام /من خیلی ادم خجالتی و کم حرفی هستم و حتی در دانشگاه و محیط کار خیلی طول میکشه تا با کسی صحبت کنم و دوست بشم و این واقعا اعصابم رو خورد کرده مثلا وقتی در دانشگاه میخوام از دختری جزوه بگیرم تا چند هفته فکر میکنم چطوری برم جلو و صحبت کنم که اخرش هم نمیرم بگیرم یا اگر هم برم انقدر صورتم سرخ میشه و دست و پام رو گم میکنم و نفس کم میارم که دیگه از خودم بدم میاد نمیدونم اعتماد به نفسم پایینه یا ...
<div>خواهشا من رو راهنمایی کنید که چیکار کنم که به این احساس غلبه کنم؟؟؟</div>

پاسخ

با سلام به شما دوست بزرگوار
خجالتی بودن 2 منشا درونی و اکتسابی دارد که هیچ کدام از ایندو بر دیگری برتری و غلبه ندارد
یک انسان می تواند به لحاظ ژنتیکی درونگرا باشد اما از طریق تمرین و یادگیری روش های ارتباط موثر با دیگران را نیز کسب کند
بنابراین به نظر می رسد که اولین راهکار برای شما این باشد که دیدتان را نسبت به ویژگی های درونیتان کمی تلطیف کنید
قدم بعدی این است که دنبال کشف افکار پشت پرده ذهنتان باشید در زمانی که این حالت خجالت به شما دست میدهد
یعنی نگاه کنید در این زمان هایی که هول می شوید دست و پایتان را گم می کنید و احیانا تمام مطالبی که در نظر داشتید برای بیان کردن فراموشتان می شود دقیقا چه افکاری در ذهن شما می گذرد؟
مثل اینکه این افراد االان دارن راجع به من چه فکری می کنن؟نکنه لباس مناسبی نپوشیده باشم؟نکنه این مطالب که دارم میگن اشتباه و بی ربط باشن و الان تو ذهنشون دارن به من می خندن؟ و از اینجور افکار که غالب ادم ها ممکنه در یک جلسه سخنرانی یا مهمانی به ذهنشون برسه و نتونن خوب ارتباط برقرار کنن
راه حل این مشکل اینه که اولا ادمای دیگه را خیلی بزرگتر از خودمون و یا اگاه تر از خودمون ندونیم. وقتی این دیدگاه رو در مورد دیگران اون جمع داشته باشیم بطور خودکار اعتماد به نفسمون پایین میاد و ممکنه هول بشیم و استرس بگیریم و این استرس هم باز بیشتر روی ارتباط و صحبت کردن ما تاثیر منفی بذاره
بنابراین می بینید که دقیقا اون اتفاقی می افته که نباید یعنی می افتیم در یک سیکل معیوب که اولا این افکار مارو منزوی می کنن و برای ارتباط بهمون استرس می دن و از طرف دیگه این استرس باعث این افکار مایوس کننده میشن
راهکار بعدی این است که در جمع هایی که استرس کمتری دارید و نسبت به جمع شناختتون بیشتر و باهاشون راحت تر هستید این ارتباط گیری و ابراز وجود رو تمرین کنید و سعی کیند ازشون بازخورد بگیرید یعنی بخواهید نسبت به عملکردتان هربار نظر بدن و میزان پیشرفتتون رو مشخص کنن
و در نهایت می تونید در یکسری کلاس های مهارت های زندگی و ابراز وجود شرکت کنید تا بر آموخته هایتان در این زمینه بیافزایید
موفق باشید

مشاور : خانم ابوالحسنی | پرسش : سه شنبه 17/4/1393 | پاسخ : شنبه 21/4/1393 | ارتباط دختر و پسر | ليسانس | 27 سال | مهارت های ارتباطی | تعداد مشاهده: 1924 بار

تگ ها : خجالتی بودن درونگرایی مهارت ابراز وجود

مشاوره های مرتبط

با سلام و خدا قوت. خانوم دکتر من مشکلم اینه که از دورانی که مدرسه میرفتم تا الان که دانشگاه میرم سر کلاس خیلی کم رو هستم مثلا استاد میگه از رودرس بخون دچار استرس میشم و نفسم میگیره مخصوصا حالا که پسرم داریم تو کلاسمون، دوست دارم برم کنفرانس بدم و بلند بلند صحبت کنم اما اصلا نمیتونم خیلی واسم سخته همه نگام کنن ... درسمو تازه تموم کردم دیگه با این مشکلم انگیزه ندارم واسه ارشد شرکت کنم ...خواهشا کمکم کنید با تشکر....

سلام خانم ابوالحسنی.چند وقتی باشگاه و فوتبال چند وقت شروع کردم.هر وقت باشگاه میروم نمیتوانم اصلا با منشی روبرو شوم دو کلمه حرف می زنم رومو برمی گردونم که مبادا فکر بد در موردم بکند یا مثلا با مربی باشگاه درست و حسابی حرف بزنم که مبادا مثلا زل بزنم رو چشش و فکرش راجبم عوض بشه و منو دست و پا چلفتی از این به بعد به حساب بیاره یا مثلا فوتبال میروم چون از اول خجالتی بودم و چند وقت نرفتم و حالا شروع کردم نمیتونم خجالتی بودن خودم رو بشکنم همش نازک با بقیه حرف می زنم و اصلا با بعضی افراد خاص نمیتونم حرف بزنم و به هوا نگاه می کنم باشون حرف می زنم و اغلب با افراد پایین تر از خودم حرف می زنم.چه کار کنم هر روز افسرده تر و آروم تر می شوم.

با سلام . 19 سالمه .تهران زندگی می کنم .با پدر و مادر و خواهر که 4 سال ازم بزگتره زندگی می کنم .از نظر
وضعیت اقتصادی هم خانواده معمولی هستیم .من ادم بی احساسی نیستم ولی خوب احساساتی شدید هم نیستم .برام خیلی سخته که احساساتم رو نشون بدم ،کلا کم حرف هم هستم به همین خاطر تو برقراری ارتباط پیدا کردن دوست خیلی مشکل دارم ،تو خانواده ام (تو فامیل بیشتر )خیلی دیگران مسخره ام می کنن که بی احساسم و از این چیزا ،اصلا دوست ندارم با یه نفر عکس بگیرم همش احساس می کنم که خیلی زشت و چاق می افتم ، تو عروسی ها یا تولد هو منو بکشن نمی رقصم ،برام سخت و عذاب اوره همه هم مسخره ام می کنن و بهم می گن غیر ادمیزادی و انورمالی همش اخم و می کنی و....از این شرایط خیلز خسته شدم ،خیلی دوست دارم این وضع تغییر کنه ولی واقعا نمی دونم چجوری .یه چیز دیگه هم احساس می کنم هیچ کس به حرفم اهمیت نمی ده هر وقت(اغلب اوقات ) می خواهم یه حرف بزنم یکی می پر ه وسط حرفم .یه نکته ی دیگه این که خواهرم برعکس من ادم خیلی پر جنب و جوش و خوش سر و زبان و احساساتی هست که کلی دوست داره .لطفا کمکم کنید که من هم مثل اون بشم
با تشکر

سلام و خسته نباشید
یه پسر 25 ساله هستم. از کودکی متاسفانه در خانواده ای بزرگ شدم که ارتباطات فامیلی و رفت و آمدهای زیادی نداشتیم و فقط به دایی ها و خاله ها و مادربزرگ محدود میشد و به نظرم خیلی از روابط و مهارتهای اجتماعی رو به همین دلیل یاد نگرفتم. از همان زمان کلا در ارتباط با همسالانم مشکل داشتم. تو دبستان بیشتر زنگ تفریح ها تنها بودم. هر چند که الان به نظر خودم نسبت به اون زمان روابطم با همسن هام خیلی بهتر شده ولی هنوز حس خیلی خوبی ندارم نسبت به روابطم. به نظرم میاد خیلی کم حرفم با دوستانم و بیشتر اوقات فکر میکنم طرف مقابلم چه مذکر چه مونث از اینکه با من و هم صحبت من باشه زیاد خوشش نمیاد، منو به عنوان یه دوست صمیمی قبول نداره و به حرفام توجه نمیکنه و علاقه چندانی به شنیدن اونها نداره و اینکه در کل با من راحت نیست. چطور میتونم با دوستانم صمیمی باشم و همین حس رو به اونها هم منتقل کنم که با من راحت باشن؟ چطور میشه در عین حال که کم حرف نباشم، حرفهای بی مزه و مسخره نزنم؟ چرا خیلی اوقات طرف مقابل وقتی من حرف میزنم توجهی نداره ولی من وقتی اون حرف میزنه سروپا گوشم؟ و..... ممنون از راهنماییتون

با عرض سلام و ادب و احترام محضرشریفتان....
احساس می کنم که فردی کم رو وخجالتی هستم...
در ارتباط با افراد مختلف مشکل دارم.... مثلا با اینکه سوال مهمی دارم ولی نمی تونم از استاد بپرسم... اگر با یه نفری که زیاد با هم آشنا نیستیم یک ساعت هم پیش هم باشیم حرف زیادی نمی زنم... تا سوال نکنند جواب نمی دم...
خلاصه اذیت می شم...
ممنون میشم اگه راهنمایی ام کنید
با تشکر

UserName