• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
  • تو را ز كنگره عرش مي زنند صفير
  • ندانمت كه در اين دامگه چه تواضع'>افتاده است
واژه نامه
  • افتاده : فروتـــن ، مـــتواضع
  • تو : از ضماير سمبليك حافظ است كه گاه فقط با يك معشوق زنده و زيـبا از نوع انسان ، وگاه با خداي عرفاني ــ اصل وحدت وجود ــ قـابل انطباق است ، و گاه مستعار بديع و گسترده اي است كه هردو مفهوم را در بر مي گيرد
  • دامگه : جائي كه دام مي گذارند، كنايه از جهان
  • صفير : بـانـــگ و آواز مرغـــان ، ســـوت ، هشتـــك
  • عرش : تخـت پادشـــاهـــي ، در قـــرآن اين كلمه گاهي به معني تخت و تخت شاهي استــعمال شده و گاهي به معنـــي جايگـاه خـــداي تعالــي كه بر آب نهاده شده است ، و گاه عرش به تخت و مقــام الهي اطـــلاق گرديـــده كه هشـــت ملك مقرب آن را حمل مي كنند
  • كنگره : دنــــدانه هاي بالاي ديــوار قصر و قــــلعه
English Translation :
" From highest heaven's pinnacle, they utter a cry for thee:"
First Mesra Translation:
" In this snare-place (the World), I know not what (Fortune) hath befallen thee " (that with it, thou art fascinated).
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- ترا از اوج عرش دعوت مي كنند; نمي دانم كه در اين دام زندگي براي تو چه اتفاقي افتاده ،كنگره : دندانه هاي بالاي ديوار قصر و حصار قلعه ، و مجازاً نقطه بالاي هر بنا،عرش : تخت پادشاهي ، در زبان شرعي فلك الافلاك را گويند، در قرآن اين كلمه گاهي به معني تخت و تخت شاهي استعمال شده و گاهي هم به معني جايگاه خداي تعالي كه بر آن نهاده شده است ، و گاه عرش به تخت و مقام الهي اطلاق گرديده كه هشت مَلَك مقرب آنرا حمل مي كنند،صفير: بانگ و فرياد، بانگ و فرياد مرغان خصوصاً; و صفير زدن ، فرياد كردن و به سوي خود خواندن است ،دنباله بيت پيشين و پيام سروش عالم غيب است كه گفت تو شاهباز سدره نشيني و در اين بيت مي گويد تو را از اوج عرش الهي به سوي خود دعوت مي كنند، نمي دانم چه چيز در زندگي ترا اسير خود كرده است ، **