آسیه و معبود واقعى
ملاّ فتح الله كاشانى در تفسیر خود چنین مىگوید: آسیه به جهت خلوص ایمان رستگار شد و وصلت او با فرعون به او ضررى نرسانید و نقصى در قرب و منزلت او در نزد حضرت حق پیدا نشد .
نقل است وقتى كه ساحران سحر خود را نمایش دادند و موسى (علیه السلام) عصایش را انداخت و اژدها شد و سحر ساحران را باطل كرد آسیه ایمان آورد. و مدّتى ایمان خود را از فرعون پنهان مىداشت چون فرعون بر آن مطلّع شد، به او گفت: از دین موسى (علیه السلام) برگرد، امّا او برنگشت بنابر این فرعون امر كرد تا او را چار میخ كرده و در آفتاب بینداختند ... آنگاه فرعون دستور داد: تا سنگى آوردند تا بر سینه وى نهند، آسیه چون آن سنگ را دید؛ نجات از فرعون و دخول در جنّت را از خداى متعال درخواست كرد:
" إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَكَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ."
خداى بزرگ دعاى وى را مستجاب كرد و حجاب از پیش وى برداشت. پیش از آن كه سنگ بر او واقع شود خانه وى بر او آشکار شد كه از یك درّ سپید بود، وى خوشحال شد بعد از آن خداوند روح وى را قبض كرد و آن سنگ بر جسد بیجان آمد و عذاب فرعون را نچشید.
راستى این گونه ایمانها در میان این گونه انسانها از عجایب است، انسانى كه مقام دوم مادى و ریاستى مملكتى است، زنى كه به انواع زیور و آرایش دنیا آراسته است، فردى كه همه گونه وسایل عیش و نوش مادى برایش فراهم است؛ پس از درك حقیقت، و یافتن محبوب واقعى او را بر هر چیزى ترجیح دهد و به آن چه وابسته است و تعلّق قلبى دارد در راه او از آن بگذرد و انواع رنجها و مشقتها را تحمل كرده و حتّى جان شیرین خود را در شیرینترین دوران زندگى یعنى جوانى نثار محبوب خود كند، آرى:
"وَ دَلیلُ الحُبّ إیثارُ الْمَحْبُوبِ عَلى ما سِواهُ."
منبع:
عرفان اسلامی(شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)، جلد 2 ، حسین انصاریان .