تبیان، دستیار زندگی
بیشتر خانواده ها با مسائل و مشكلات مذهبی كودكان و تربیت آنان بر اساس آموزه های اسلامی  ، از این پس كاربران گرامی می توانند سلسله مطالبی را  در روزهای فرد دنبال نمایند . كودك و مذهب (1) از شگفتی های دنیای كودكان ، ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

كودك و مذهب (1)

از شگفتی های دنیای كودكان ، دنیای مذهب ، ایمانو اعتقادآنهاست .كودكفطرتی خدا آشنا دارد ومبانی بسیاری از باورهای مذهبی در اندرون اوهست كه با اندك تذكری از والدین و مربیان و با یافتن مصداقهاییدر جهان خارج می كوشد آن را بپذیرد و خود را با آن تطابق دهد .

شك نیست كه معنی و مفهوم مذهب و تعالیم آن بسیار،و در بر گیرندهیهمه جوانب حیات انسان است . ولی كودك از مذهب آن چیزی را می پذیرد كه متناسب با خواسته های او و مبتنی بر مشاهدات ، تجارب و یافته های شخصی اوست .

به تدریج كه رشد كودك بیشتر می شود و آگاهی هایی پیدا می كند دامنه ارتباط او با مذهب بیشتر شده و موجبات پیدایش حالاتی در كودك می شودكه می توان آن را حالات مذهبی خواند. حالاتی كه تجلیات آن حتی در سنینهفت یا هشت سالگیهم دیده می شود و در مواردی هم حتی در سنین كمتر .

آغاز پیدایش حس مذهبی

نوع برخورد والدین و مربیان با كودك در پیدایش تظاهرات مذهبی در كودك نقش دارد. در رابطه با پیدایش حس مذهبی بررسی های روانكاوان نشان می دهند كهپیدایش حس مذهبی مربوط به ماه های قبل از چهار سالگی است و حتی در برخی از كودكان از حدود سنیندو – سهسالگی هم دیده شده است . بههمراه رشد و افزایش سن ، این احساس علنی می شود آن چنان كه درشش سالگی می توان بهعیان،تظاهرات مذهبی و علاقه به انجام دادن رفتار را در كودك دید .

مذهب در سنین مختلف برای كودكان معانی مختلف دارد ولی دنیای آنها از حدودشش سالگی دنیای عشق و محبت ، احترام به خدا ، ستایش و نیایش او ، احساس شرمساری در صورت تخلف از دستور خداست و حتی این امر در قیافه او هم پیدا است . از حدودهشت سالگی به بعد شوق مذهبی او بیشتر ، به مسائل مذهبی علاقهمندتر و بهعبارت دیگر متدین تر می شود .

تلقی كودك از خدا

از حدود چهار سالگی كنجكاوی سراسر وجود كودك را فرا گرفته و سبب می شود كه با حقایقی درباره جهان آشنا شود . این آشنایی ها خود منجر به مبدأ جویی و قبول خدا خواهد شد و این مرحله،سن طبیعی برای پذیرش خداوند است . كودك در این سن این احساس را دارد كه هیچ چیز بدون علت پدید نمی آید و چنین احساس می تواند اساس همه داوری های او باشد .

كودك چهار ساله به والدین خود وصل است . پدر خود را بزرگ و مهم می داند و تلقی او از خدا این است كه او هم چون پدر او،ولی بزرگتر است . او حتی خداوند را چون عضوی از اعضای خانواده خود بهحساب می آورد و سؤالات او این طرز فكر را نشان می دهد . او ممكن است عكسی زیبا ولی عجیب و غریب را عكس خدا تصور كند و به آن صورت معبودی بدهد و البته چنین توصیفی غالب اوقات او را راضی می كند .

مفهوم خدا و صفات او تا حدودششسالگی هنوز امری  ریشه دار نیست ولی از حدودهفتسالگی خدا را مقامی قدرتمند می شناسد كه ارزشی بالاتر از ارزش والدین دارد و می خواهد با دستورات او آشنا شود . صفات خدا تا حدودی برای او آشناست لیكن جنبه هایی چون ازلی و ابدی بودن برای او نامفهوم است و هم باید دانست كه او هنوز با جنبه های محسوس آشناست نه با مسائل مجرد و ذهنی .

ارتباط كودك با خدا

بررسی ها نشان می دهندكهكودك از حدودسهسالگی علاقه ای بسیار به دعا و سرودهای مذهبی دارد و از تكرار آن بهویژه اگر همراه با آوازهای جمعی باشد بسیار لذت می برد . بهتدریج از حدودششسالگی ارتباطش با خدا بهصورت حرف زدن و درخواست كردن است و این نكته را هم بگوییم كه نوع درخواستهای او صورت مادی دارد ، مثل خوردنیها ، اسباب بازی ها ، لباس و ... هر چند كه سن او بیشتر می شود توقع او از خدا هم زیادتر خواهد شد .

آروزهای محال

از شگفتی های دنیای كودكان دعاهایی است كه در آن توقعات و درخواست های غیر قابل تحقق بهچشم می خورد.مثلاً یكی از آرزوهای او این است كه خدا را ببیند ، در كنار او بنشیند ، با او حرف بزند ، دوست او شود،با او به آسمانها پرواز كند و ....

تلقی او از مرگ

تصور كودك در باره خود این است كه همواره زنده خواهد بود.ذكر این نكته ضروری است كه عقاید و افكار كودك در زمینه مرگ بسیار محدود است و به زحمت می تواند از شنیدن خبر مرگ كسی در یابد كه بر سر او چه آمده است مگر آنكه خود صحنه مرگ و دفن او را ببیند .

كودكان سه ساله به زحمت می توانند معنی مردن را بفهمند.پیدایش عقاید خاص درباره مرگ مربوط می شود به حدود پس از پنج سالگی.در این سن است كه مثلاً در رابطه با مرگ پدر یا مادرخویش احساساتی از او بروز می كند . تصور مرگ معمولاً برای بزرگسالان است و او حساب می كند كه افراد باید پیر شوند و بمیرند . اندیشهیعمومیت مرگ و این كه گاهی كودكان و جوانان را شامل می شود برای او غم انگیز است .

تلقی از بهشت و جهنم

این كه بهشت چیست و جهنمكجاست،كودك از آن آگاهی ندارد . صرفاً بر اساس شنیده ها این تلقی وجود دارد كه مثلاً بهشت ، باغ زیبایی است و در آن انواع خوردنی ها از شكلات و میوه و اسباب بازی و كودكان خردسال وجود دارند . در آنجا می توان تاب بازی كرد ، دوچرخه و سه چرخه سوار شد ، می توان دوید ، جهید و حیاط آن وسیعو پر از درخت است . می توان در آنجا قایم باشك بازی كرد و حتی مخفی شد ، آن چنان كه نتوانند او را پیدا كنند !!!

از دوزخ و جهنم تصوری جز مقداری آتش بر روی هم انباشته ندارد . هرگز گمان نمی كند كه او هم روزی در این آتش خواهد افتاد . حتی این گمان را دارد كه می توان بهصورتی از آن طفره رفت ، می توان خود را از آن خلاص كرد ، و یا سوزش آن را به گونه ای متحمل شد و ... ..

در عین حال شوق لقای بهشت و زندگی در آن محیط باصفا و گریز از آتش دوزخ دقایقی از اوقات او را بهخود مشغول خواهد داشت . بهخاطر بهشت حاضر استكه حرف پدر و مادر را گوش كند. اگر دریابد كه عدم اطاعت از مادر سبب ورود به جهنم خواهد شد از آن می گریزد.

شما می توانید در قسمت بعدی مطالبی را درباره پرسش های مذهبی كودكان مشاهده نمایید.

ادامه دارد ...

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.