اوج یا سقوط مدیری؟
دو نگاه متفاوت به «ساعت 5 عصر» اولین فیلم سینمایی مهران مدیری که از روز جمعه اکران عمومی شده است.
مهران مدیری سال ها متصرد ساخت فیلم سینمایی بود تا این که سال گذشته این اتفاق افتاد. نتیجه «ساعت 5 عصر» اما به مذاق همه خوش نیامده و در کنار تمجیدها ، تک انتقادهایی به گوش می رسد. فعلا فیلم در روزهای آغازین اکران است و حجم خبرهای حاشیه های مثل هیاهوی فروش و حضور کارگردان در سینماها بر تحلیل های فنی می چربد. همین قدر اشاره کافی است که در روزهای آینده نقدهای منفی «ساعت 5 عصر» بیشتر خواهد شد. فعلا دو نگاه متفاوت درباره اولین ساخته مدیری را بخوانید.
نگاه مثبت
امیر قادری در کافه سینما این طور نوشته:
با میزانسنهای جذاب و فیلمبرداری حساب شده، و استفاده درست و به اندازه از جلوههای ویژه بصری، و البته حضور درجه یک سیامک انصاری، "ساعت 5 عصر" مهران مدیری، فراتر از انتظارم بود. قصه یک شهروند (انصاری) که سر صبح؛ لحظهای نور خورشید، اثاثیه با دقت و سلیقه چیده شدهی خانه، گلدان گل دم پنجره و موسیقی در خلوتاش را تجربه میکند؛ و تمام روز تاوان این لحظه خوشای را میدهد. فیلمساز، به یک کابوس روزانه در سطح شهر شکل میدهد، و تماشاگر را در مرز میان زندگی روزمره و حوادث گاه فراواقعی، لرزان نگاه میدارد. این کمدی سیاه، (اگر بشود اسماش را کمدی گذاشت)، انرژی میگیرد و فرصت تنفس چندانی به تماشاگرش نمیدهد، به همین خاطر بعید میدانم اشتیاق تماشاگر برای تماشای آن به اندازه روزهای اول، پابرجا بماند. نکته اصلی اما این جاست که طرح داستانی محبوب مدیری: «برخورد فرد متمدن، با دنیایی که بلاهتاش، بیش و پیش از هر چیز، حریم شخصی فردی را که فقط میخواهد خوب زندگی کند، در هم میشکند» در سطح فراتری از سریالهای تلویزیونیاش مطرح میشود. به خصوص به خاطر فرمای که در ابتدا از آن یاد کردم. در سالهای اخیر، کمتر چنین اشتیاقای برای شکل دادن به میزانسنهای بیانگر و شلوغ را در میان فیلمسازان ایرانی، به یاد دارم. با وسواسای که از کارگردان خیل وسیعای از آثار تلویزیونای، که اغلب با دوربینهای با ضبط همزمان کار کرده، بعید مینمود. (مثالها پرشمارند، از جمله در جزییات، توجه کنید به صحنه مترو، و جهت نگاه چهرههای حاضر در قاب، یا حرکت کاغذها در آسمان، در سکانس تظاهرات و آشوب.) و همچنین فیلمبرداری بسیار حساب شده محمود کلاری، با حال و هوای یکدستای که به سکانسهای خارجی و اغلب شلوغ فیلم داده. بهترین کار سالهای اخیرش، در کنار "گذشته" اصغر فرهادی، که البته اتمسفر کاملا متفاوتای داشت.
اگر در انتظار سکانسهای خندهدار متمادی، از آن نوع که در کارهای دیگر مدیری با آن مواجه بودهاید، «ساعت 5 عصر» انتخاب مناسبای نیست. اما اگر میخواهید حاصل کار کمدینای را ببینید، که همیشه خواسته جدی گرفته شود و به شکل عمیقتری با جامعه و تماشاگرش ارتباط برقرار کند، این فیلم نمونه مناسبای است. طرح فیلمنامه، ساختاری پرسهوار و اپیزودیک دارد، و قابل انتظار است اگر در چنین مسیری، کیفیت سکانسهای مختلف، در یک سطح نباشد. اما بخش مربوط به پیکان جوانان با رانندگی امیر جعفری، زیادی ضعیف است. میشد حذفاش کرد، که در این صورت با فیلم موثرتر و جمع و جورتری طرف بودیم، طرح داستانی فیلمنامه، هم کمرنگ و کم جان است و ایده نهایی فیلم، اغنا کننده نیست. همه اینها باعث میشود "ساعت 5 عصر"، محصول کاملای نباشد. با این وجود اجرای فیلمساز و بازی کنترل شده انصاری، تماشاگر را پای فیلم مینشاند. بازی سیامک انصاری در سکانس بازجویی که اصلا، از بهترین نمونههای اجرای کمدی، در تاریخ سینمای ایران است.
از همه اینها که بگذریم، این فیلمای است با مرکزیت شخصیت اصلی تر و تمیزی از طبقه مرفه با اخلاقیات و وجدان شخصی قابل احترام، و کت و ساعت خوب، که میخواهد زندگی مناسبای در چارچوب اخلاق و قانون داشته باشد، و بدون مخالفخوانی و ادعای مبارزه، مسئولیت اجتماعیاش را هنگام مواجهه با انسانها (و نه تودهها)یی از اجتماع خودش، یک پیرزن و دو مجروح اغتشاش، به دوش بکشد. در چارچوب تنگ سینمای اجتماعی ما، با نگاه چپ تکراری حالا دیگر دمدهاش، و تصور اغلب مبتذلاش از مفاهیمی مثل "زندگی"، "مبارزه"، "تعهد داشتن"، "طبقه محروم"، "متروپلیس فاسد" و...، نمایندهای برای این نوع نگاه نداشتهایم، و حالا این فیلم غنیمت است. صاحب یک نگاه شهری و مدرن، با شخصیت اصلی که هیچ چیز نداشته باشد، حداقلاش این که خانهاش را با دقت و سلیقه و سطح بالا چیده است. "تعهد"ی اگر دارد، اول به خودش است. او یک میز خوشگل در خانهاش گذاشته است.
نگاه منفی
وحید سعیدی در هفته نامه همشهری جوان ابتدا نقبی به گذشته مهران مدیری زده و نتیجه گرفته «ساعت 5 عصر» شروع نومید کننده این کمدین محبوب در سینما است:
1. بعضی وقت آدم ها با تیشه به جان خودشان می افتند. حالا حكایت مهران مدیری است كه بعد از سال ها با ساخت اولین فیلم سینمایی اش دست به این خود تخریبی زده، فیلمی كه حالا نشان می دهد كه سلطان بی رقیب كمدی تلویزویون در عرصه سینما شیر بی یال و كوپالی است كه نه تنها حرف تازه ای كه اصلا هیچ حرفی برای گفتن ندارد كه ندارد.
2. مهران مدیری سال هات كه با خودش كلنجار می رود و به هر طریقی این در و آن در میزند كه از تك وتا نیفتد و به همه ثابت كند، خودش به تنهایی برای موفقیت یك پروژه كافی است و این برند اوست كه طی همه این سال ها توانسته مخاطبان را شیفته و پاگیر كارهایش بكند. مدیری با چنین تفكری به مصاف پروژه هایش در تلویزیون و شبكه نمایش خانگی رفت، اما ماحصل این مصاف برای او حاصلی جز شكست نداشت. مدیری بعد از موفقیت كم نظیر «مرد هزار چهره»، فصل دو این سریال را با اتكا به همین خودباوری ساخت كه ماحصلش یك شسكت تمام عیار بود، اما موفقیت مقطعی «قهوه تلخ» موجب شد تا او به این باور برسد كه شكست سریال قبلی یك اتفاق بوده و این برند اوست كه همچنان كار می كند. سیر نزولی مدیری دقیقا از همین نقطه استارت خود، سریال هایش یكی بعد از دیگری با مخ زمین خوردند، ضرر پشت ضرر او را مجبور كرد كه عطای كاركردن در شبكه نمایش خانگی را به لقایش ببخشد و دوباره به تلویزیون برگردد.
3. مدیری بعد از ناكامی مطلق در شبكه نمایش خانگی در بدترین شرایط به تلویزیون آمد. مسولین وقت در قامت یك فاتح از او استقبال كردند ، گویی او قرار بود معجزه كند و با ساخت سریالی برای آنها مخاطبان گریزان از رسانه را جذب كند. همین هیاهو برای بازگشت سردار شكست خورده، بازهم مدیری را به بیراهه برد و او را همچنان بر این باور مصر نگه داشت كه برندش همچنان به تنهایی كاركرد دارد. با همان تیم همیشگی «درحاشیه» را ساخت كه تولیدش بازهم ثابت كرد مدیری بدون داشتن یك نویسنده خوب و طنزشناس ، هیچ كاری از پیش نمی برد. شكست فصل دوم «درحاشیه» دیگر خود مهران مدیری را هم به این باور رساند و همین موجب شد تا دور كارگردانی را خط بكشد و به پیشنهاد مهراب قاسمخانی برای اجرای برنامه «دورهمی» پاسخ مثبت بدهد. او به عنوان مجری وارد برنامه شد، اما بعد از گذشت چند ماه ماجرای ممنوع الكاری مهراب قاسمخانی شرایطی را موجب شد تا مدیری علاوه بر اجرا ، كارگردانی پروژه را هم بپذیرد، پروژه ای كه احیای دوباره مدیری را به همراه داشت.
4. مهران مدیری با «دورهمی»دوباره احیا شد و محبوبیتش را به دست آورد، او بعد از مدتها توانست كه به تنهایی و با اتكا به خودش و توانایی هایش به اوج برگردد، شاید همین بازگشت موجب شد تا مدیری دوباره به این باور برسد كه خودش اگر سرحال باشد می تواند به تنهایی منجی یك پروژه باشد. او اینبار برای اثبات این فرضیه ، عرصه وسیع تری را انتخاب كرد و تصمیم گرفت بعد از سال ها به سینما ورود كند تا در اینجا به همگان ثابت كند كه مهران مدیری به تنهایی می تواند منجی یك كار باشد.
5. مدیری ریسك بزرگی كرد، به ظاهر با نوشته ای از خودش گام به سینما گذاشت ، اما سینما نه تلویزیون است نه شبكه نمایش خانگی كه او چند ده قسمتی برای آزمون و خطا فرصت داشته باشد. اینجا نهایت 100 دقیقه وقت داری ، بنابراین برای میخكوب كردن تماشاگرت در همین فرصت كم می بایست دستت پر باشد. دست پر هم یعنی داشتن یك متن قوی و مستحكم كه چفت و بستش درست باشد و عناصر داستانش لق نزد. اما مدیری برای ساخت نخستین فیلمش «ساعت 5 عصر» دستش پر كه نبود هیچ، خالی تر از هر زمان دیگری هم بود. در این مواقع كه دست خالی است حداقل یك كارگردان هوشمند به ویترین كارش رنگ و لعاب می دهد و جلوی دوربین اش را به یك بازیگر چهره و محبوب می سپارد. كاری كه مدیری نكرد و نقش اول فیلمش را به سیامك انصاری داد، بازیگری كه در سینماهیچ كارگردانی تا به حال نقش دوم فیلمش را هم به او نسپرده است. او با این بضاعت و فقط با اتكا به برند خودش «ساعت پنج عصر» را ساخت. فیلمی كه حالا سندی است تمام عیار برای خود مدیری كه متوجه شود كه به تنهایی كار به جایی نمی رسد و با این سبك و سیاق سینما خیلی زودتر از حد تصور او را پس می زند، صنعتی كه نشان داده به بزرگتر از مدیری هم رحم نمی كند و اگر او با همین دست فرمان به مسیرش ادامه دهد، سینما او را خیلی زودتر از حد تصور فید خواهد كرد.
منابع: کافه سینما ، همشهری جوان، تبیان