تلخی بدون سیاه نمایی
معرفی فیلم «کارگر ساده نیازمندیم» که این روزها روی پرده است.
«کارگر ساده نیازمندیم» پنجمین فیلم منوچهر هادی است که از مدتی پیش اکران عمومی شده. فیلمی که می توان آن را دید، سرگرم شد و با دغدغه های آن به فکر فرو رفت.
فیلم جدید منوچهر هادی به لحاظ خطوط داستانی با دو فیلم اولش متفاوت است و اینجا با داستانی روبهرو هستیم که شخصیتهای زیادی را در بر میگیرد. شخصیتهایی که هرکدام گره ای متفاوت را با خود به متن آوردهاند و تعدد آنها باعث شده با فیلمی خوش ریتم مواجه شویم. داستان از دو نقطه شروع میشود. نقطه اول شرح زندگی خانوادهای جنوبی است که برای کار به تهران مهاجرت کردهاند. رحمت (مهران احمدی) که پدر خانواده است فلافل فروشی کوچکی در جنوب شهر دارد و بهسختی اقتصاد خانوادهاش را تأمین میکند. او برای گسترش کسبوکار مقداری پول نزول کرده تا مغازه کناری را بخرد اما با بالا کشیدن قیمت زمین صاحب مغازه زیر قول و قرارهای خود زده است. بخش دیگر قصه از شخصیت جهان با بازی آتیلا پسیانی آغاز میشود که میفهمیم همان نزولخور درگیر در ماجرای رحمت است. گذشته از این دو نفر، سه جوان مهاجر که از کارگرهای جهان و رحمت هستند در جریان کشمکشهای این دو نفر وارد قصه میشوند و هرکدام گرههایی را ایجاد میکنند که بر پیشروی داستان تأثیر میگذارند.
فیلم ظاهر سرحالی دارد و داستانهایی که همراه با هر شخصیت وارد ماجرا میشوند هرچند دقیقه هیجان را به فیلم تزریق میکنند. سبکی که در داستانگویی فیلم مشاهده میشود باعث شده با یک پیرنگ اصلی و محوری مشخص سروکار نداشته باشیم. فیلم ابتدا بر کشمکش رحمت و جهان تکیه میکند. پس از آن رابطه عاشقانه قدم و دختر رحمت محوریت پیدا میکند. در انتها پسر عموی قدم که ارشد نام دارد هم وارد ماجرا میشود تا گره ای دیگر به فیلم اضافه کند. این سبک قصهگویی اگرچه باعث شده فیلم ریتمی تند پیدا کند و به شکل پیوسته شخصیتها را در التهاب نگه دارد اما فرصت شخصیتپردازی و تأمل بر روی روابط به کل از بین رفته است. همه تلاش فیلم در ایجاد حادثهها و حفظ ریتم کوبنده در راستای آنها خلاصه شده است. به همین دلیل شخصیتپردازی جهان کاملاً شبیه نمونههای سطحی تکرار شده در سینمای ما است و هیچ نکته تازهای در بر ندارد. خانواده رحمت هم غیر از چند سکانس اول که تقریباً قدرتمندانه و تأثیرگذار پرداخت میشوند، در فیلم کمرنگ شده و در ذهن مخاطب باقی نمیمانند. توجه به شخصیتهای دیگر و ماجراهای پیش آمده به واسطه ورود آنها باعث میشود پیرنگ رابطه عاطفی بین قدم و دختر رحمت هم در حاشیه بماند و در انتها پیرنگ مرتبط با نورسته (سحر قریشی) و ارشد که میتوان آن را از میان برداشت بدون اینکه اتفاق جدیای رخ دهد.
نظر مخاطبان
مفهوم فیلم ارزشمند است و اشاره به مشکلاتی دارد که در جامعه شاهدیم. اگر پرداخت قوت و قدرت بیشتری می داشت با فیلمی سرحال و دلپذیرتر روبرو می شدیم. در همین حد هم می توان از «کارگر ساده نیازمندیم» لذت برد. نکته خاص دیگر بازی متفاوت سحر قریشی است که شمایل همیشگی را شکسته و البته یکتا ناصر که بار دیگر در نقش زنی از طبقه فرودست جامعه بازی کرده.
نظر مخاطبان بعد از تماشای «کارگر ساده نیازمندیم» متفاوت است. برخی دوست دارند و عده ای نه. یکی از هموطنان گفته:« ازدیدن این فیلم بدلیل نشان دادن تصویر واقعی از مشکلات ،دغدغه ها وتنگناهای قشر آسیب پذیر وفقیر و مهاجرین ازروستاها وشهرستانهای کوچک و چگونگی بهره کشی وبرخورد طبقه ثروتمند نوکیسه وبی اصالت با ایشان لذت بردم. تلاش وکار نویسنده وکارگردان وبازیگران بابت خلق این اثر که در طول تاریخ و به ویژه در روزگار فعلی حیطه وگستره داستان آن مصادیق زیادی دارد، بسیار ارزشمند وقابل تقدیر بود.» دیگری گفته:« آقای هادی به نظر علاقه ای زیاد به ساخت فیلمها با پرداخت دست مالی شده و سطحی دارند. واقعا فیلم بدی بود شخصیت پردازی نداشت همه کارکترهای به شدت تیپیکال بودند با شعارهای گل درشت اجتماعی، کنشها اکثرا بدون تعمق بود چون فرآیند شکل گیری این کنش ها اغلب پرداخت نشده بود ...»
روایت عوامل
منوچهر هادی : پدرام کریمی طرح اولیه فیلمنامه را سه یا چهار سال پیش به من داد و من پذیرفتم اما کسی حاضر به سرمایهگذاری برای آن نشد تا اینکه «من سالوادور نیستم» را ساختم و به خوبی فروخت و بعدش خواستم فیلم اجتماعی بسازم که از کارهای قبلیام دغدغهاش را داشتم. همه بچهها در این فیلم با یک سوم قیمت حضور پیدا کردند و به خاطر فیلمنامه دلی آمدند و کار کردند. آقای عامریان به عنوان تهیهکننده بخش خصوصی که سالها در برزیل بود و دو سال است به ایران آمده است، در ساخت این فیلم کمک زیادی کرد.
پدرام کریمی: ایده اولیه به سالها قبل و خبر زورگیری در خیابان خردمند جنوبی برمیگردد. ابتدا فیلمنامه را برای تله فیلم شدن نوشته بودم اما منوچهر هادی گفت حیف است و بهتر است یک فیلم سینمایی از آن بسازیم، در نتیجه سکانس به سکانس با هم در تدوین فیلمنامه جلو رفتیم. جالب است که ده مورد اصلاحیه هم به آن خورد.
یکتا ناصر: همه بازیها را در این فیلم دوست داشتم و هم بازی شدن با همه اساتید و همکاران دراین فیلم برایم لذتبخش بود. معتقدم منوچهر انتخابهای خوبی دارد و نکات ظریفی را به بازیگرانش میگوید که به درد میخورد. البته دورخوانیهای زیادی داشتیم و همه صبور بودند و عاشقانه نسبت به کار رفتار میکردند. برای همین است که اکنون نتیجه فیلم دلچسب است.
مهران احمدی: همه ماها درگیر تهران و مصائب آن هستیم و میدانیم که تهران جای همشهری بازی نیست و در آن اتفاقات عجیبی میافتد. اولین ویژگی که مرا برای بازی در این فیلم اقناع کرد، خود متن بود و همچنین نقش که برایم متفاوت بود. تفاوتی که همیشه در نقشهایم بر آن تاکید دارم. با حس داش مشتی منوچهر و حس پائین شهریاش عشق کردم و تا پایان کار ایستادم.
بهرام افشاری: تئاتری داشتم به نام «جوجه تیغی» که در آن با منوچهر هادی آشنا شدیم. او به من میگفت که قدت خیلی بلند است و به درد سینما نمیخوری، اما بعدها نظرش تغییر کرد.وی ادامه داد: ابتدا نقشم در این فیلم کوتاه بود و قبول نکردم اما بعد دیدم جغرافیای خاصی دارد و تفاوتی دارد با تصویرم در فیلم «لانتوری» و مرا به ورطه تکرار نمیکشاند.
شناسنامه فیلم
کارگردان : منوچهر هادی
نویسنده : پدرام کریمی
بازیگران : آتیلا پسیانی، سیامک صفری، بهرام افشاری، یکتا ناصر، سحر قریشی، روژین رحیمی، مهران احمدی، سیروس همتی، مجید اصغری
خلاصه داستان: قدم در مغازه رحمت شاگردی می کند و عاشق مونس دختر رحمت است. پس از مرگ رحمت جهان از موقعیت استفاده می کند و دختر 16 ساله رحمت در ازای طلبش از مادرش خواستگاری می کند، قدم از این بابت عصبانی می شود و .....
منابع: نقد فارسی، ایسنا، سینما تیکت، تبیان