تبیان، دستیار زندگی
روز هفتم اسفندماه سال 1348 اشرف پهلوی به ریاست كمیسیون حقوق بشر ایران انتخاب شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شیطانی به نام اشرف

روز هفتم اسفندماه سال 1348 اشرف پهلوی به ریاست كمیسیون حقوق بشر ایران انتخاب شد، همو که فردوست از او به عنوان شیطان یاد می کند در دهه پنجاه مافیای مواد مخدر خاورمیانه به نام او ثبت شد .

فرآوری: فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

همزادی به نام اشرف

روز چهارم آبان 1298 در بیمارستان احمدیه تهران زنى به نام تاج الملوك (دختر تیمورخان آیرملو) هنگامى كه همسرش در مأموریت بود در یك وضع حمل دو فرزند به دنیا آورد. یك پسر به نام محمدرضا و یك دختر كه اشرف خوانده شد.

رضاخان یك عامل انگلیس بود و در این تردیدى نیست. كودتاى 1299، در ملاقات ژنرال آیرون ساید انگلیسى با رضا، با حضور سید ضیاءالدین طباطبائى، برنامه‏ریزى شد و پس از كودتا هم قریب پنج سال طول كشید تا رضاخان به سلطنت رسید.

دوران كودكى اشرف در تنهایى سپرى شد زیرا هر گاه رضا خان هواى محبت كردن و سروكله زدن با بچه‏ها به سرش مى‏زد اول شمس كه دختر ارشد او بود و بعد محمدرضا كه پسر بود در آغوش او جاى مى‏گرفتند و تنها كسى كه به حساب نمى‏آمد، اشرف بود.

رضاخان از مقام میرپنجى و ریاست كل قزاقخانه به مقام با اهمیت وزارت جنگ و فرماندهى كل قشون بعد از كودتایى كه در سوم اسفند 1299 توسط او صورت گرفت، رسید. دو سال بعد، در نیمه دوم سال 1302 به كمك دوستانى كه در مجلس و مطبوعات و به ویژه قشون نظامى داشت، پست ریاست وزراء را به خود اختصاص داد و دو سال پس از آن، پست فرماندهى و ریاست عالیه كل قوا را هم از شاه منتزع كرد و به مشاغل خود افزود. سرانجام در آبان ماه 1304 مجلس شوراى ملى احمد شاه قاجار را از سلطنت خلع كرد و رضا خان را با عنوان والاحضرت پهلوى در رأس دولت موقت گماشت تا اینكه یك مجلس مؤسسان تشكیل شود و تكلیف رژیم بعدى كشور را روشن سازد. در آن مجلس مؤسسان كه اكثر اعضاى منتخبش زیر فشار سر نیزه قشون رضا خان از صندوقها سر در آورده بودند، سلطنت ایران به رضا خان تخصیص یافت و وى به عنوان اعلیحضرت رضا شاه پهلوى سر دودمان سلسله پهلوى رژیم جدید ایران را پایه گذارى كرد و طبیعى بود كه به محمدرضا به عنوان ولیعهد توجه بیشترى مى‏شد.

رضاخان علاوه بر مادر اشرف سه زن دیگر هم داشت. یكى قبل از تاج الملوك به اسم صفیه خانم (همدانى) كه دخترى به نام همدم‏السلطنه از او داشت و دو زن بعد از مادر اشرف اولى توران امیر سلیمانى دختر مجدالسلطنه امیر سلیمانى بود كه ثمره این ازدواج پسرى به نام غلامرضا شد. اما این ازدواج بیش از یكسال دوام نیاورد و رضا خان به دلیلى نامعلوم توران را طلاق داد و یكى دو سال بعد با عصمت الملوك دولتشاهى ازدواج نمود كه وى چهار فرزند به نامهاى عبدالرضا، احمدرضا، محمودرضا و فاطمه براى رضاخان به دنیا آورد.

اشرف در مدرسه زرتشتیها درس خواند و زبان فرانسه را توسط مادام ارفع در خانه آموخت. وى به مطالعه داستانها و رمانهاى عاشقانه فرانسوى علاقه زیادى داشت. وى از نظر اخلاقى شباهت زیادى به پدرش داشت و خصوصیات سلطه‏گرى، فرمانروایى و سر سختى او شبیه رضاخان بود و كلاً خصلتى مردانه داشت. جسارت، قساوت و تهور در او به وفور یافت مى‏شد درست برعكس محمدرضا، كه فاقد چنین صفاتى بود. از طرفى تند خویى و بد زبانى را نیز از مادرش به ارث برده بود.

در دوران نوجوانى و بلوغ با مهرپور تیمورتاش (پسر وزیر دربار) رابطه عشق و دوستى برقرار كرد و به او علاقه شدیدى پیدا نمود. اشرف در ذهن خود آرزوهاى بزرگى را مى‏پرورانید و براى خود نقشه‏ها مى‏كشید اما سرنوشت طور دیگرى رقم زده شد. پدر مهرپور متهم به شركت در توطئه‏اى سیاسى علیه رضاشاه شده بود. تیمور تاش به دام افتاد و خانواده او دیگر موقعیت اولیه خود را از دست دادند در واقع موقعیتى پیش آمده بود كه اشرف اگر هم مى‏خواست جرأت طرح موضوع ارتباط با پسر وزیر دربار خائن را كه متهم به جاسوسى براى شوروى بود، نداشت. این اولین ضربه روحى بود كه در زندگى به او وارد شد. اشرف در سالهاى زیر بیست سالگى و قبل از ازدواج خواستهاى بسیارى داشت كه به خاطر شرایط زندگى در كاخ سركوب مى‏شد. و در مقابل این سركوبها كه قوانین اجتماعى و جنسیت براى او رقم زده بود [با بى‏پروایى به یك میل خود كه همان كنار گذاردن قوانین و شرایط سنتى زن بودن و به كارهاى مردانه پرداختن بود، میدان مى‏داد. ]او همیشه به مادرش در جواب اینكه چرا تو هم مثل شمس نمى‏خواهى خانم خانه بشوى جواب مى‏داد دوست دارم كه پیش محمدرضا باشم. پیش محمدرضا و دوستانش. با مردها حرف بزنم. ورزشهایى مثل اسب سوارى، اتومبیل رانى و ورزشهاى پسرانه انجام دهم.....

در سال 1317 رضا شاه تصمیم مى‏گیرد كه دو دخترش اشرف و شمس را به خانه بخت بفرستد و یكى از حوادث تلخ و دردناك این دوره از زندگى اشرف ماجراى ازدواج اوست. ازدواجى كه به دستور پدرش انجام گرفت و به غرور و شخصیت او لطمه زیادى وارد كرد و سبب پیچیدگى شخصیت او شد.

ازدواج اجباری

فردوست جریان ازدواج اشرف را از زبان خود او این چنین نقل مى‏كند: «پدرم ما را صدا كرد و گفت موقع ازدواجتان است و دو نفر براى شما در نظر گرفته شده است. اما چون شمس خواهر بزرگتر است انتخاب اول با اوست و دومى هم نصیب تو خواهد شد.» چنین شد و چون فریدون جم خوش تیپ‏تر و جوان‏تر بود شمس او را انتخاب كرد و على قوام  كه چه از نظر قیافه و چه از نظر شخصیت با جم تفاوت زیادى داشت سهم اشرف گردید. پس از مراسم عقد و ازدواج هر دو به دانشكده افسرى اعزام شدند.

شمس و اشرف در زمان رضاخان جرأت نداشتند حرف طلاق را بزنند ولى بعد از تبعید او هر دو از همسران خود جدا شدند.

اشرف درباره على قوام در خاطراتش مى‏گوید: «....من از همان اول از على قوام بدم مى‏آمد. نمى‏دانم علتش این بود كه او به اندازه فریدون جم جذاب نبود یا این كه چون او را به من تحمیل كرده بودند از او بدم مى‏آمد. یك هفته تمام از اتاقم بیرون نیامدم و گریه كردم.... و این حقیقت را نیز خوب مى‏دانستم كه پدرم هیچ گونه مقاومتى یا مخالفتى را از سوى هیچ یك از فرزندانش تحمل نخواهد كرد.»

مسافرتهاى فراوان او نشان دهنده همین سرشكستگى روحى و نا آرامى وى بود و حتى به خرده‏گیرى‏هاى برادرش نیز توجه نداشت كه از علم (وزیر دربار) خواسته بود به خواهرش بگوید آن همه مسافرتها و خرج تراشیدنها چه فایده دارد، كه نتایج آن سفرها به صورت صدور تصویبنامه‏هاى محرمانه هیأت وزیران و پرداخت چكهاى چند صد هزارى و چند میلیونى به اشرف ظاهر مى‏شد....

ادامه دارد


منابع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، کتاب اشرف پهلوى به روایت اسناد ساواك