تبیان، دستیار زندگی
امروز شهادت فرمانده ای است که بیشترین سال های جنگ را فرماندهی کرد، سرلشکر شهید، منصور ستاری که با اهدای ماسک خود به راننده لودر شیمیایی شده بود دردها و زخم های آن را تا ۱۵ دی ماه ۷۳ در نزدیکی فرودگاه با خود پنهان کرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سالگرد معمار پدافند هوایی

امروز شهادت فرمانده ای است که بیشترین سال‌های جنگ را فرماندهی کرد، سرلشکر شهید، منصور ستاری که با اهدای ماسک خود به راننده لودر شیمیایی شده بود دردها و زخم‌های آن را تا ۱۵ دی‌ماه ۷۳ در نزدیکی فرودگاه با خود پنهان کرد.

فرآوری-بخش فرهنگ پایداری تبیان
سالگرد معمار پدافند هوایی

معماری از پرستو تا آذرخش

شهیدستاری که به واقع معماری آینده نگر برای سیستم پدافند هوایی کشور بود با راه اندازی تأسیسات و امکانات جدید تعمیر و نگهداری و نیز اجرای پروژه‌هایی نظیر پروژه اوج و نیز راه اندازی مرکز پژوهش، تحقیقات و آموزش (پتا) توان نگهداری نیرو را تقویت و به چندین برابر قدرت قبلی ارتقا داد

تیمسار ستاری به علت فعالیت‌های بیش‌ازحدی که در اجرای طرح‌های جنگی از خود نشان داد، در سال ۶۲ به سمت معاون عملیات فرماندهی پدافند نیروی هوایی منصوب شد. طرح‌ها و برنامه‌هایی که شهید ستاری ارائه می‌داد بسیار منطقی، عملی، کاربردی و مؤثر بود. از این رو در سال ۶۴ به عنوان معاونت طرح و برنامه نیروی هوایی برگزیده شد و به علت لیاقت و کاردانی و شایستگی که از خود نشان داد، در بهمن ماه سال ۶۵ با درجه سرهنگی به سمت فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد و تا هنگام شهادت عهده‌دار این مسئولیت بود.

شهیدستاری که به واقع معماری آینده نگر برای سیستم پدافند هوایی کشور بود با راه اندازی تأسیسات و امکانات جدید تعمیر و نگهداری و نیز اجرای پروژه‌هایی نظیر پروژه اوج و نیز راه اندازی مرکز پژوهش، تحقیقات و آموزش (پتا) توان نگهداری نیرو را تقویت و به چندین برابر قدرت قبلی ارتقا داد.

این مهم برای کشوری که پایه‌های صنعتی‌اش تقریباً ضعیف بود کاری شگرف است. ایجاد مؤسسات فنی و صنعتی پیشرفته برای آموزش پروازی مرحله مقدماتی دانشجویان خلبانی با کمک مهندسین و متخصصین نهاجا با ساخت هواپیمای پرستو.

این هواپیما ازنظر امکانات عملیاتی تقریباً شبیه هواپیمای بونانزای ساخت آمریکا است.

شهیدستاری با کمک فرماندهان و پرسنل عزیز نیروی هوایی پروژه‌های بلندمدت را طراحی کرد که یکی پس از دیگری جامه عمل می‌پوشد. یکی از این پروژه‌ها بعد از شهادت ایشان هواپیمای جنگی آذرخش بود که با حضور رهبر انقلاب در سال ۱۳۷۶ به پرواز درآمد.

از اسکورت ناوگان تا خودکفایی پدافند

یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های سرلشگر شهید منصور ستاری طی سال‌های ۶۶ الی پایان جنگ تحمیلی اسکورت ناوگان تجاری کشتی‌های نفت‌کش ایران در خلیج‌فارس و دریای عمان تا خروج آن‌ها بود. انجام عملیات اسکورت با توجه به حجم عملیات جنگی و مضافاً حجم عملیات عادی و روزانه نهاجا کاری بس عظیم بود.

شهیدستاری منطقی‌ترین راه را برای کاهش اثرات محدودیت اعتباری و روبرویی با شرایط پس از جنگ انتخاب کرد و آن خودکفایی هرچه بیشتر نیروی هوایی بود. بدین‌وسیله علاوه بر آنکه از خروج اعتبارات نیروی هوایی جلوگیری می‌کرد توان تولیدی و خدماتی را افزایش داده و درآمدهای حاصل از این قبیل فعالیت‌ها را همواره تحت کنترل و نظارت دقیق قرارداد که به عنوان پشتوانه‌ای برای اجرای برنامه‌های سازندگی مورد بهره‌برداری قرار گرفت.

سخنرانی یا وصیت‌نامه

پنج‌شنبه ۱۵ دی‌ماه جلسه شورای فرماندهان پدافند هوایی به مدت سه روز در کیش برگزارشده بود، تیمسار ستاری قرار بود برای مراسم اختتامیه سخنرانی کند.

هواپیمای تیمسار در باند نشست و او به همراه معاونت‌های خود از آن پایین آمد و به سمت سالن برگزاری جلسه به راه افتاد.

تیمسار در جلسه دو ساعت سخنرانی کرد و چنان حرف می‌زد که همه از حالت حرف زدنش متعجب شده بودند. نکاتی را درباره آینده نیرو به فرماندهان متذکر شد که انگار وصیت‌نامه می‌خواند. تیمسار و همراهان او پس از صرف ناهار به مقصد اصفهان پرواز کردند.

سالگرد معمار پدافند هوایی

هواپیمای «جت استار» غرش کنان در آسمان پایگاه اصفهان ظاهر شد و اندکی بعد روی باند ایستاد و تیمسار و همراهانش از پلکان هواپیما پایین آمدند. فرمانده پایگاه به استقبال آمده بود. احترام نظامی گذاشت و با عرض خیرمقدم، اعلام کرد که پایگاه برای بازدید تیمسار فرماندهی آماده است. تیمسار از همان‌جا بازدید را آغاز کرد. ابتدا به گردان نگهداری رفت و مرحله کار «اورهال» کردن یکی از هواپیماها را مشاهده کرد و گفت:

تلاش‌هایتان دارد به نتیجه می‌رسد.

سپس به انبارهای تدارکاتی رفت، تیمسار یک به یک قطعات موجود در انبارها را بازدید کرد. این کار سه ساعت به طول انجامید.

برای ادامه بازدید به انبار قطعات هواپیما رفتند.

تیمسار وقتی قطعات را دید با خوشحالی غیرقابل وصفی گفت:

بحمدالله برای اورهال کردن هواپیماهای موجود کمبود قطعه نداریم.

در چهره تیمسار خوشحالی زائدالوصفی دیده می‌شد که برای سایرین جای تعجب بود.

تیمسار رزاقی از میر عشق‌الله پرسید:

شما چه کارکرده‌اید که تیمسار این‌قدر خوشحال هستند؟

میر عشق‌الله گفت:

نمی‌دانم، ولی فکر کنم ایشان خوشحالی‌اش از بازدید خوبی است که داشته‌اند.

ولی کسی نمی‌دانست که خوشحالی او از الهامی است که از شوق وصل به او داده‌اند.

کم‌کم خورشید بساط خودش را از دیوار انبارها برمی‌چید و با رفتنش سوز گزنده‌ای را به‌جا می‌گذاشت.

تیمسار لحظه‌ای احساس سردی کرد، زیپ کاپشنش را بالا کشید و نگاهی به خورشید در غروب نشسته انداخت. این آخرین نگاه تیمسار به خورشید روز پانزدهم دی‌ماه بود.

وقت اذان شده بود. در گوشه یکی از انبارها تیمسار و همراهانش به نماز ایستادند و بعد از نماز دوباره بازدید را تا آخرین انبار ادامه دادند.

از آن‌ها خداحافظی کردند و در هواپیما نشستند.

جت استار پر پرواز معمار شد

خلبان، هواپیما را برای پرواز آماده کرد…

ساعت حدوداً ۸ شب بود. خلبان به همراه کمک خود سرهنگ دوم جت استار را برای پرواز به سمت تهران آماده می‌کردند. تیمسار ستاری به همراه تیمسار اردستانی، شجاعی، یاسینی و دیگر همراهان به پای هواپیما آمده و پس از خداحافظی سوار بر هواپیما شدند.

هواپیما آرام آرام و بدون هیچ گونه مشکلی مشغول تاکسی کردن هست. تیمسار و همراهان مشغول صحبت و گفتگو با یکدیگر هستند. بعد از رسیدن به اول باند، برج هواپیما را برای تیک آف مجاز کرده و پرواز خوبی برای آن‌ها آرزو می‌کند.

خود شهید هم معتقد به ضرب‌المثل طلا که پاک است چه منتش به خاک است بود و به همین دلیل خیلی از مسائل را پیگیری نمی‌کرد، من هم سعی کردم بعد از شهادت منصور فرزندانم را به آن مقاصد و هدفی که من و همسرم برایشان در نظر داشتیم، برسانم و به تبعیت از او موضوع را پیگیری نکردم و گفتم راضی هستم به رضای خدا

حدوداً ساعت ۲۰ و ۳۰ دقیقه مهندس سنایی و خلبان مشغول انجام چک لیست‌های بعد از تیک آف و ارتفاع گرفتن هستند. ناگهان متوجه می‌شوند که چراغ هشدار درب هواپیما روشن شده و نشان می‌دهد که اشکالی در درست بسته شدن آن است. (قبلاً نیز گویا این در مشکل داشته و کامل سیف نمی‌شده است) با مشاهده این وضعیت خلبان با اعلام وضعیت اضطراری به واحد مراقبت اصفهان درخواست بازگشت به اصفهان و رفع مشکل را می‌کند.

واحد مراقبت با انجام اقدامات لازم هواپیما را راهنمایی می‌کند تا مجدداً به فرودگاه اصفهان برگردد.

خلبان کم کم شروع به کاستن ارتفاع می‌کند. لازم به ذکر است ارتفاع فرودگاه اصفهان از سطح دریا ۵۰۵۹ پا است. (خلبان به گمان اینکه در مهرآباد خواهد نشست ارتفاع را تا حدود ۵۰۰۰ پا کاهش می‌دهد (ارتفاع تهران از سطح دریا ۳۷۹۴ پا است))

ساعت ۲۰و ۴۲ در آخرین تماس؛ موقعیت هواپیما خواسته می‌شود. این‌گونه جواب می‌آید: در حال گردش برای فاینال هستیم و ناگهان ارتباط با برج مراقبت قطع می‌شود.

هواپیمای جت استار نیروی هوایی به شماره ثبت ۹۰۰۱-۵ در فاصله ۶۴ کیلومتری فرودگاه در جاده نائین – یزد سقوط کرده بود و فرمانده نیروی هوایی و جمعی از فرماندهان نیرو و همراهانشان به شهادت رسیده بودند.

چند کلام از همسر این معمار

بعدها که شهید شد متوجه شدم در یک عملیاتی برای اولین بار ماسک را از صورتشان برداشته و به یک راننده لودر داده بود و بعدها هم در جنگ به کسانی که ماسک نداشتند ماسک خودش را می‌داده و در این حین شیمیایی شده بود. بعضی وقت‌ها که از جبهه می‌آمد، می‌دیدم لباسش را درمی‌آورد و داخل یک کیسه‌ای نایلونی کرده و می‌انداخت داخل سطل زباله

همسر شهید ستاری می‌گوید: من معتقدم عمر دست خداست؛ آگه خدا نخواهد برگی از درخت نمی‌افتد و اگر خدا نخواهد پاییز و زمستان و بهار نمی‌شود. گفتم عمر دست خداست و پیگیری هم نکردم.

همسر من به‌قدری صادق و باایمان بود که کسی کاری به کارش نداشت. خود شهید هم معتقد به ضرب‌المثل طلا که پاک است چه منتش به خاک است بود و به همین دلیل خیلی از مسائل را پیگیری نمی‌کرد، من هم سعی کردم بعد از شهادت منصور فرزندانم را به آن مقاصد و هدفی که من و همسرم برایشان در نظر داشتیم، برسانم و به تبعیت از او موضوع را پیگیری نکردم و گفتم راضی هستم به رضای خدا.

بعدها که شهید شد متوجه شدم در یک عملیاتی برای اولین بار ماسک را از صورتشان برداشته و به یک راننده لودر داده بود و بعدها هم در جنگ به کسانی که ماسک نداشتند ماسک خودش را می‌داده و در این حین شیمیایی شده بود. بعضی وقت‌ها که از جبهه می‌آمد، می‌دیدم لباسش را درمی‌آورد و داخل یک کیسه‌ای نایلونی کرده و می‌انداخت داخل سطل زباله. وقتی به او می‌گفتم تمام این لباس‌ها که سالم است! می‌گفت: نه شما به این لباس‌ها دست نزنید، هیچ‌وقت نمی‌گفت این لباس‌ها شیمیایی است و ما هم اطلاع نداشتیم.

هیچ‌وقت به زبان نمی‌آورد، پاهایش همه زخم بود بدون اینکه من بفهمم؛ به‌طور اتفاقی دیدم که لای همه انگشتان پاهایش زخم است. پنبه و مرهمی می‌گذاشت لای انگشتان و به ما هم نمی‌گفت که این‌ها چیست.


منابع: سایت: ساجد/ایروسنتر، خبرگزاری مهر