تبیان، دستیار زندگی
محمدرضا بایرامی در نشست نقد کتاب «لم یزرع» گفت: این اثر نه یک داستان سیاسی است نه تاریخی، بلکه موقعیت آدم ها را بیان می کند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

«لم یزرع» داستان سیاسی نیست، موقعیت‌ آدم‌ها را بیان می‌کند

محمدرضا بایرامی در نشست نقد کتاب «لم یزرع» گفت: این اثر نه یک داستان سیاسی است نه تاریخی، بلکه موقعیت آدم‌ها را بیان می‌کند.

بخش کتاب و کتاب خوانی تبیان

title

نشست نقد و بررسی کتاب «لم یزرع» نوشته محمدرضا بایرامی با حضور علیرضا مختارپور دبیرکل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، نویسنده کتاب و  فرحناز علیزاده منتقد در کتابخانه عمومی پیروزی برگزار شد.

محمدرضا بایرامی در سخنانی گفت: در کتاب «لم یزرع» با داستانی سر و کار داریم که یک وجه آن این است که بین تقدیر و تصادف، بین آن چه که باید انجام شود و انجام می‌شود و مقاومتی که شخصیت داستان در مقابل این مقدر دارد، نوعی تقابل وجود دارد. برای مثال اگر دقت کنید، می‌بینید که اتفاقی که برای شخصیت اصلی رخ می‌دهد، با آن چیزی که در داستان و از زبان شخصیت‌ها گفته می‌شود، همراه و همگام نیست. در همین بخش از کتاب که در ابتدای جلسه خواندم، شخصیت سعدون نه برمی‌گردد و نه اعدام می‌شود، بلکه به دست پدر کشته می‌شود. این موضوع انگار پایانی دیگر برای این داستان است و  شخص دیگری می‌خواهد آن را رقم بزند و تفاوت را ایجاد کند. در حقیقت باید بگویم که یک نوع اجتناب‌ناپذیری در داستان وجود دارد. وقتی یک آتشی بلند می‌شود، دود آن به چشم همه می‌رود، حتی اگر این افراد در روشن کردن این آتش نقشی نداشته باشند.

بایرامی در پاسخ به سوالی مبنی بر عدم وجود رابطه علت و معلولی در داستان گفت: شاید فکر می‌کنید که نگاه نویسنده این است که این دو گروه هیچ تعامل و همراهی با هم ندارند؛ در حالی که اینگونه نیست و کاملاً خلاف جهت صحبت‌های ایشان است. در این جا دو طرف اعتقاد دیگری دارند، اما اجبار آن‌ها را به سمت و سوی دیگری می‌برد. اساسا باید گفت که این داستان، یک داستان سیاسی و یا تاریخی نیست. در واقع باید گفت که این داستان موقعیت آدم‌ها را بیان می‌کند. باید گفت که این کتاب علیرغم این که اصلا سیاسی نیست، اما در مواردی این را بیان می‌کند که همکاری بین شیعه و سنی آن چیزی نیست که حکومت‌ها می‌گویند و به آن پافشاری می‌کنند؛ در حالی که این همکاری بر مبنای اصل هم‌زیستی است.

وی در بخش پایانی صحبت‌های خود گفت: نکته مهمی که برای من حائز اهمیت است این است که هر داستان جنسی از تخیل دارد. این جنس از تخیل را اگر به رسمیت نشناسیم، انگار هیچ ارتباطی با نویسنده برقرار نکرده‌ایم. به نظرم نوع یک کار باید شناخته شود و جنس آن را درک کنیم. من تجربه‌های مختلفی داشتم اما باید بگویم که این کتاب تصویری است. آقای باشه آهنگر در جلسه رونمایی این کتاب گفت که این کتاب یک دکوپاژ و میزانسن خاص دارد. البته من از این‌ها زیاد سر در نمی‌آورم. من می‌خواستم که کمترین توصیف را داشته باشم و بیش‌تر تصاویر را بیان کنم.

فرحناز علیزاده منتقد نیز در این نشست در سخنانی گفت: من می‌خواهم صحبت خود را از دیدگاه آنتونیو گرامشی آغاز کنم‌، او درباره هژمونی می‌گوید که در این تعریف، انسان‌ها تن به مسائل و کارهایی می‌دهند که خودشان از ته دل نمی‌خواهند که آن کار را انجام دهند، اما جبر محیطی و موقعیتی تحت شرایطی که برایشان وجود دارد، باعث می‌شود که آنها مجبور شده و به آن مسئله تن بدهند. این موضوع نه تنها که برای سعدون رخ می‌دهد، بلکه برای پدر سعدون و یا موهان نیز رخ می‌دهد. چرا پدر سعدون باید در انتها بیل را بردارد و در سر بچه‌ای بکوبد که سال‌ها مشتاق دیدن او بوده است؟ چرا موهان باید به خلیل، پدر سعدون کمک کند در حالی که خود او سنی است و خلیل شیعه است؟  همه این مسائل و این پرسش‌ها به مسئله هژمونی برمی‌گردد. آدم‌ها در یک شرایط و موقعیت، معمولا تن به کارهایی می‌دهند که شاید مایل به انجام آن نباشند اما جبر موقعیتی آن‌ها را وادار می‌کند تا این کار را انجام دهند.

وی ادامه داد: در این جا باید بگویم که هر متنی بر پایه دلالت‌مندی استوار است. وقتی یک چیزی بر مبنای دلالت‌مندی برای من ثابت نشده باشد و آن را نپذیرفته باشم،‌ در نتیجه خواه یا ناخواه نمی‌توانم به آن متن دل بدهم. در حقیقت متنی که با منطق من جور در نیاید، را نمی‌توانم بخوانم و ادامه بدهم. حال هر چه قدر این متن از درون مایه پر باشد و یا زیبا باشد، باز هم باورپذیر نیست. آقای بایرامی در این کتاب توانستند که به جای این که از درک گیتی خود به داستان نگاه کند، از سمت دیگر به آن نگاه کند. این که خود را در جایگاه دیگری قرار دادند و از سمت مقابل به داستان نگاه کردند بسیار حائز اهمیت است.

علیزاده ضمن اشاره به ویژگی‌های مثبت این کتاب گفت: نکته مهمی که در این کتاب بسیار جالب است، شروع آن می ‌باشد. اولین صحنه از این کتاب با حلق آویز کردن یک آدم و تمرکز کردن از نگاه او که حلق آویز شده و همه چیز را وارونه نگاه می‌کند، است. این شروع، بسیار شروع مثبت و خوبی است به این دلیل که وقتی می‌خواهیم یک رمانی را شروع کنیم، این که از زاویه دید دیگری به جهان نگاه شود را تاکنون نداشته‌ایم. به نظرم این شروع تعلیق برانگیز بوده و در همین ابتدای داستان با چند تعلیق دیگر نیز رو به رو می‌شویم.

علیرضا مختارپور مدیرکل نهاد کتابخانه‌های عمومی نیز در این نشست در سخنانی گفت: آقای بایرامی از دوستان قدیمی بنده است و سال‌های سال است که ما همدیگر را ندیدیم و یکی از دلایلی که من تصمیم گرفتم که حتماٌ در این جلسه حضور داشته باشم، دیدار مجدد وی بود. بایرامی ویژگی‌هایی دارد. افرادی که او  و آثارش را می‌شناسند، به این ویژگی‌ها اذعان می‌کنند. اول از همه این که او متولد روستا است و هم چنان آن صفا و صمیمیت روستا را با خود دارد. با طبقات مختلف مردم و مخصوصاً طبقات محروم و زحمتکش جامعه حشر و نشر دارد. بنابراین اگر از آن‌ها صحبت می‌کند، صحبت گوشه کافه نشستن و بعد از یک قهوه خوردن و یک پیپ کشیدن و سپس راجع به طبقات محروم صحبت کردن نیست. بلکه با آن‌ها بزرگ شده و این فضا را حس کرده است.

وی ادامه داد: او در صحنه‌های مهم عصر حاضر که برای ما عصر انقلاب و عصر دفاع مقدس بوده، مستقیماً حضور داشته و با تمام وجود آن‌ها را لمس کرده است. از سال 1367 که کارهایش شروع می‌شود، تداوم آثار یکی از ویژگی‌های بارزش در طول این سال‌ها بوده است. وی به طور متوسط هر سال آثاری را خلق کرده  و البته هر چه این آثار بیشترو مشهورتر  شده  و مورد استقبال قرار گرفتند، فاصله‌شان با مردم تغییری پیدا نکرده و از مردم فاصله‌ای نگرفتند. این نکات بسیار ارزشمند است چرا که ما افرادی را می‌بینیم که یک مقاله می‌نویسند و دیگر جواب سلام را نمی‌دهند و دیگر نمی‌توان آن‌ها را در زمین یافت. نکته مهم درباره بایرامی تداوم خلق اثر است. وی چه در داستان کوتاه و چه در رمان، از سال 1367 تاکنون آثار زیادی را نوشته است. صفت مهم دیگر که درباره او می‌توان بیان کرد و از نظر من کیمیاست، پرهیز از شهوت شهرت است. در آثار آقای بایرامی عطری وجود دارد که همین عطر وی را معرفی می‌کند. وی زیاد به دنبال خوشبو کننده‌های کاذب تبلیغاتی نیست. نویسندگانی را داریم چه در داخل و چه در خارج که بیش از آن که اثر و کارشان دیده شود، فضاسازی های آنها، حضور در صحنه‌های مختلف و جنجال درست کردن‌ها برای دیده شدن خود و اثرش دیده می‌شود. این موضوع در حالی است که بایرامی اصلا چنین روحیاتی ندارد. چه بسا که اگر عکسش پشت تعدادی از کتاب‌ها نباشد، اگر قبل از جلسه در این سالن قدم می‌زدند شاید بعضی از دوستان او را نمی‌شناختند. یعنی این گونه نیست که  هر جا می‌رود، همه او را با انگشت نشان دهند.

مختارپور در پایان صحبت‌های خود گفت: ویژگی آخر در مورد بایرامی این است که با انسان سر و کار دارد. آثارش آثاری است که به شدت با انسان رو به رو است. اگر انسان را موجودی خود آگاه و درد آگاه تعریف کنیم، این ویژگی‌ها در آثار آقای بایرامی دیده می‌شود. در حقیقت وی توجه با بصیرت و فطرت گونه‌ای به مسئله انسان دارد. برای مثال مرگ آگاه بودن یکی از ویژگی‌های اساسی انسان است که در آثار بایرامی نیز دیده می‌شود. در همین جا باید اشاره کنم که یکی از مهم‌ترین تفاوت‌هایی که فلسفه اسلامی با مکاتب و ادیان دیگر دارد، این است که در مکاتب دیگر مرگ وجود ندارد و اصلاً موضوع خاصی نیست. در مقابل حیات و زندگی وجود دارد و هر زمان که این حیات سلب شد، مرگ رخ می‌دهد. در حقیقت مرگ نبود حیات است. حال با این تعریف، زمانی که مرگ عدمی شد، لزومی به بیان آن نیست. حال شما این موضوع را با آیه قرآن که می‌‌فرماید «ان الله خلق الموت و الحیاه» مقایسه کنید. این به این معنی است که مرگ متعلق به آفریدن و خلق است. بنابراین مرگ یک موضوع بسیار مهم است که در آثار ایشان با وجهه‌های مختلف آن دیده می‌شود.


منبع: خبرگزاری تسنیم

این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .