تبیان، دستیار زندگی
واقعه ای که برای همه ما یا تقریبا همه ما مهم است و برای عده ای از ما حیاتی به نظر می رسد، سالی یک بار با تمام احساس با آن مواجه می شویم وسعی در اجرای هرچه باشکوه تر آن داریم تا بدین گونه، خیر دنیا و آخرت و رفع مشکلات این جهانی نصیب مان شود،این همان شاه ک
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رابطه خانواده شما با خدا چگونه است؟

واقعه ای که برای همه ما یا تقریبا همه ما مهم است و برای عده ای از ما حیاتی به نظر می رسد، سالی یک بار با تمام احساس با آن مواجه می شویم وسعی در اجرای هرچه  باشکوه تر آن داریم تا بدین گونه، خیر دنیا و آخرت و رفع مشکلات این جهانی نصیب مان شود،این همان شاه کلید زندگی شیعیان است.

لیلاحاجی سیدتقیاتقوی -بخش خانواده ایرانی تبیان
یا حسین

درگذشته با چند مقاله با عناوین متفاوت، باشما بوده ام. به عنوان پدیدآورنده آنها رویکرد من، احترام به خردمندی و اصالت الهی تان است، برای نگارش تک تک آنها از دانش ارائه شده توسط مولانا بهره گرفتم و با اشتیاق شما را در آن سهیم نمودم.
روز عاشورا نمی دانی که هست            ماتم جانی که از قرنی به است
پیش مومن ماتم آن پاک روح          شهره تر باشد زصد طوفان نوح
مطمئنم که درست حدس زدید، بله درمورد محرم و قیام کربلا صحبت می کنیم، از آنجا که یادآوری واقعه کربلا و پیامدهای آن، غالبا باعث غم و اندوه مامی شود، در این مقاله شما را به شادی و لبخند دعوت نمی کنم، اما چون مطالبی که مطرح می شود نگاهمان را به این ماجرا ارتقا می بخشد.

تمام آنچه در واقعه کربلاروی داد، در واقع تمام آن چیزی بود که در آن روز انسانیت به آن نیاز داشت، با بعثت پیامبراکرم صلی الله علیه واله به انسان هدیه شده بود، و بعدازرحلت ایشان، به تدریج فراموش شده و درحال نابودی بود

تمام مراحلی که در زیر می آید با تصویرسازی ذهنی طی می شود، تغییرات و ارتقاء احساسات و بینش ما به این شکل روی می دهد: در کودکی رویدادها را در قالب مصیبت می شنیدیم و احساسات انسانی دلسوزی و ترحم، منجر به همدردی، همدلی و همکاری ما می شدند،کمی که بزرگتر شدیم و بیشتر آموختیم جنبه حماسی، پایمردی، شجاعت و زنده بودن آنچه روزی رخ داده است، موجب غرور وسرفرازیمان می شد و حالا سالها گذشته و جریان ابراز این احساسات تبدیل به وظیفه و آیین شده است، و به مرور با سوالاتی نظیر این که کربلا چرا اتفاق افتاد؟ یا نتیجه آن چه بود؟ مواجه می شویم. حالا  در ادامه به این پرسش ها از بعد عرفانی پاسخ می دهم.
برای آنکه بتوانیم در مورد چرایی آنچه رخ داده سخن بگوییم درابتدا باید به چندمفهوم اساسی بپردازیم.
عهدالست
الست بربکم قالوا بلی
عاصیان واهل کبائررابه جهد    وارهانم از عتاب نقض عهد
درمقاله «چگونه معلم درونمان رابیدارکنیم؟» درباره عهدی صحبت کردیم،که درعالم ذر با خدا بسته ایم،که عهدالست نام دارد.
عالم ذر
همه ما قبل از تولد و حتی قبل از پا نهادن در رحم مادر به صورت ذره در عالمی به نام عالم "ذر" حضور داشته ایم، در همان جا خداوند از ما پیمان عاشقانه"عهدالست" را گرفته است،که در آن به یگانگی خداوند شهادت دادیم ومتعهدشدیم که او پروردگار ماست وتنها او را می پرستیم. تصور کلی این است که زندگی ما درعالم "ذر" ارائه و انتخاب شده است. درواقع به ما نقشه راهی ارائه شده که در هنگام بستن عهدالست باخداوند آن را پذیرفته ایم؛ حتی پدر و مادر، دین، محل زندگی، فرزند و نحوه مرگمان را، اما بعد از آمدن به این دنیا موقتا فراموش می شود.

طرح الهی

مفهومی به نام "طرح الهی" مطرح است که می گوید، هرکدام از ما در زندگی طرحی الهی داریم،که به غایت کامل و بی نقص وسرشار از عشق و سلامتی و مخصوص به خودمان است، در واقع این انتخاب  براساس میزان اشتیاق روح مابه رشدو شکوفایی معنوی صورت گرفته است.
با آنچه گفته شد دیگر زیاد سخت نیست که به این نتیجه برسیم که طرح الهی انتخاب شده توسط سرور شهیدان چگونه بوده است، این همه سختی عتاب وناراحتی بر چه اساسی روی داده و جاودانی شده است. عهد الست عهدو پیمانی عاشقانه است، و روح ان را با همه شرایطش می پذیرد تا بتواند خودش را پرورش دهد تا به خداوند نزدیک تر شود، و به ارتقاء معنوی دست یابد، حتی می توان گفت که هر اندازه که اتفاقات رخ داده در کربلا خونین تر و دردناک تر می شد، امام علیه السلام بیشتر آغوش بازمی کرد، فضا گشایی عمیق تری صورت می داد، مثل این که از آنها استقبال می کرد، تا وفاداریش را بیشتر به نمایش بگذارد.
هرکه دراین بزم مقرب تراست     جام بلا بیشترش می دهند
براساس آنچه تا اینجا گفته شد، دیگر نمی توان به واقعه کربلا تنها از جهت حزن و اندوهش نگاه کرد چرا که تنها صحنه عشق بازی و جان بازی امام حسین علیه السلام و یارانش برای اثبات وفای به عهدشان در ذهن جان می گیرد، این  پایبندی به قول و قرار با خداوند یا همان عهدالست است، علاوه بر ان که اجرای  تمام وکمال طرح الهی زندگی فردی را نیز شامل می شود.
دست یابی به قول و قرار عهد الست، برای ما زیاد سخت نیست، زیرا ما مسلمانیم و شخصا فکر می کنم این یک امتیاز است چرا که ما راههای زیادی برای عملی کردن عهد الست مان داریم ، و آنها به وسیله دین اسلام به ما، ارائه شده است.
اولین گام در این راستا تسلیم بودن  ماست. آن تسلیم بودنی که به واقعه کربلا انجامید، پذیرشی با آغوش باز و آگاهانه، تا آنجاکه امام با علمی که ازجد بزرگوارشان داشتند، از اتفاقات بعد از خودشان نیز، باخبربودند اما ذره ای تردید به دل ایشان راه نیافت.
به باطن همچو عقل کل                  به ظاهرهمچوتنگ گل   
 دمی الهام امرقل                          دمی تشریف اعطینا  (دیوان شمس غزل 54)
به جز چند مفهوم اساسی درعرفان که تا اینجا به آن اشاره شد، یعنی وفای به عهد در مفهوم عهدالست، پذیرش و فضاگشایی درمفهوم پذیرفتن طرح الهی و اتفاق این لحظه؛ تسلیم بودن در آنچه دستور حق تعالی وکتاب آسمانی است، صبر از آن ویژگیهایی است که اجرای ان توسط سالار شهیدان، در واقعه کربلا برای جهانیان انسانی کامل را به تصویر آورده است، صبر در ازدست دادن همه آنچه جهانی است، ازمال وجان و فرزندو.......

اولین گام در این راستا تسلیم بودن  ماست. آن تسلیم بودنی که به واقعه کربلا انجامید، پذیرشی با آغوش باز و آگاهانه، تا آنجاکه امام با علمی که ازجد بزرگوارشان داشتند، ازاتفاقات بعد از خودشان نیز، باخبر بودند اما ذره ای تردید به دل ایشان راه نیافت

بهتراست، به وقایع کربلا فقط ازدیدگاه جان فشانی ها و مصیبت های وارده بر امام و یاران ایشان نگاه نکنیم، این نوع نگاه بسیارمتعالی است، اما درس ها وصحنه های دربردارنده عشق، دوستی، همدردی، همدلی، احترام گذاشتن به کودکان، بزرگ داشتن زنان و احساسات آنها، اجر نهادن به یتیمان، درک خواسته های فرزندان .... و چه بسیار از این قبیل، دراین واقعه موجود است، که شاید پاسخ به یکی از هزار چرایی نسل جوان باشد، و پرداختن به آنها، ضروری به نظر می رسد، درمقاله بعدی مواردی که ازآن یادشد، به همراه تحلیلی از وقایعی که روی داده را بررسی می کنم، این یک قول است.
همه خصائل انسانی بلند مرتبه ای که آورده شد، در این تکه از تاریخ موجود است، تکه ای که شاید آخرش پایان روز شصتم آن بود، ولی همیشه جاودان است وکهنه نمی شود، واین یکی ازشباهتهای این واقعه عظیم با قران مجید است.
تمام آنچه در واقعه کربلاروی داد، در واقع تمام آن چیزی بود که در آن روز انسانیت به آن نیاز داشت، با بعثت پیامبراکرم صلی الله علیه واله به انسان هدیه شده بود، و بعدازرحلت ایشان، به تدریج فراموش شده و درحال نابودی بود،که باوفای به عهد امام ویارانش، دربسته ای شصت روزه، دوباره به ما انسانها تقدیم شد، تا آنجا که درغزل 230 دیوان کبیر، امام حسین علیه السلام، سنگ محک ومعیاری است، به مثابه دل انسان. چرا که دل؛ دارای جایگاهی رفیع است و همه اعمال واحوال و مقامات وجودی ادمی به دل بستگی دارد، و دل انسان به ایشان تشبیه می شود.
زسوز شوق دل من همی  زند عللا                   که بوک در رسدش ازجناب وصل صلا
دل است همچو حسین و فراق همچو یزید         شهیدگشته دوصدره به دشت کرب وبلا
در آخر میخواهم به نکته ای اشاره کنم که از بزرگی آموختم، این که قرار بوده است در سال روز شهادت سالارشهیدان، ما به خیابان ها بیاییم برطبل بکوبیم وچون کسی که از شوق وصال بی قرار است، از سر پریشانی و اضطراب هروله کنیم. برای اوکه به عشق و عهد عمل کرد و به لقاء آفریدگارش رسید وه که چه باشکوه است.
یک نفس عمیق بکشید. حالا فکرکنید که او مقتدا و امام  ماست و همه به او ارادت داریم به اوکه انسانیت را سربلندکرده، نزد شیطان، ملائک آسمان و زمین، قرآن وخداوند، وای که چه عظمتی دارد، به خاطراین آبروداری بیشتر عاشقش هستم شما چطور؟ 
پی نوشت ها:
دیوان کبیرغزل230
دیوان شمس غزل 54
دفترششم مثنوی معنوی
دفترسوم مثنوی معنوی درس188
وبلاگ صدکتاب وبرگزیده های عشق وعرفان
قران کریم سوره های اعراف ویس
دیوان حافظ
سایت یالثارات الحسین



مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.