تبیان، دستیار زندگی
گاهی وقتها چقدر خوبه که ما آدمها به یاد بزرگترها که دیگه بین ما نیستند دور هم جمع بشیم تا سنت خوب صله رحم که یواش یواش داره کمرنگ میشه را دوباره زنده کنیم .
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : لیلا عشقی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دورهمی به یاد آقاجون

گاهی وقتها چقدر خوبه که ما آدمها به یاد بزرگترها که دیگه بین ما نیستند دور هم جمع بشیم تا سنت خوب صله رحم که یواش یواش داره کمرنگ میشه را دوباره زنده کنیم .

لیلا عشقی - بخش زیبایی تبیان
دورهمی ،پیک نیک

فهیمه : بچه ها کوشین ؟
سمانه : سلام ، من هستم . چی شده؟
فهیمه: بذار بقیه بچه ها بیان بعدا میگم .
سمانه : خب حالا من هستم بگو دیگه .
فهیمه : نمیتونم اونوقت باید دوباره توضیح بدم.حالا همیشه همه این موقع روز تو گروهن ها...
سمانه : ای بابا حالا اومدیم و کسی نبود .
فرشته : سلام ، من هستم ، بگو چی شده؟
فهیمه : صبر کنین بقیه هم بیان . خانم ها، دخترای فامیل ...کارتون دارم...خبر
کاملیا : سلام بچه ها ، چی شده باز ؟ خدا بخیر کنه .
فهیمه : هیچی نشده ،خیره . می خواستم بگم این شب جمعه شب سال آقاجونه .
سمانه : ااااا راست میگی یادم نبود.
کاملیا :آره آره راست میگی. اااا ی سال دیگه هم گذشت. چقدر تند تند روزا میگذره . افسردگی گرفتم .
فرشته : میگم بیاین قرار بذاریم بریم بهشت زهرا .
کاملیا : ااااه باز این فرشته فاز غم داد . خب نمیشه بجای اینکه تو این گرما بریم بهشت زهرا دور هم جمع شیم ؟ ثوابشم میرسه به روح آقاجون .
فهیمه : کاملا موافقم . پارسالم که رفتیم بهشت زهرا خیلی گرم بود ، بچه ها خیلی اذیت شدن .
سمانه : وااای عالیه . منم با دور همی موافقم .
پروانه : بچه ها پس من چی ؟ ماهم هستیم .
فهیمه : تشریف بیارین پروانه خانووووم. همه میایم خونه ی شما...
کاملیا : حالا کجا بریم؟ من میگم تو خونه نباشیم بریم بیرون وگرنه جیغ و داد بچه ها دیوونمون میکنه.
سمانه : آره موافقم، بریم پیک نیک .
فهیمه : من ی جای خوووب سراغ دارم ، ی پارک خلوت و خوشگل . میگم غذاهامون و ببریم اونجا دور هم باشیم .
فرشته : راست میگین آره این خیلی عالیه . بچه هام بازی میکنن سروصداشون مارو اذیت نمیکنه .
سمانه : فقط شوهرامونم باشن آیا ؟
کاملیا : پ ن پ . اگه نباشن پس کی مواظب بچه ها باشه تو پارک ؟
پروانه : خخخخخخخخخ
کاملیا : بچه ها هر کی غذا درست کرد برا منم درست کنه . لطفاااا . اصلا حوصله آشپزی ندارم .
فهیمه : برو بابااا ، عمرا، خودت درست کن . من حلوا درست میکنم ، با لوبیا پلو .
فرشته : به همین خیال باش کاملیا خانوووم . من براتون دلمه درست میکنم .
سمانه : آره خب حتماااا. کاملیا تنبل خانووم . منم شله زردو قورمه سبزی درست میکنم براتون .آخ جوووون دلمه .
کاملیا : عجب آدمای بوووقی هستیناا. مدیر گروهی گفتن مثلا . وقتی حذف تون کردم میفهمین . راستی بچه ها مامان و باباهامونم بیاریماا!
فهیمه : آره آره من با مامانم میام . ولی بابام نمیاد.حالش خوب نیست نمیتونه زیاد بشینه.
فرشته : منم مامانم و میارم . فهیمه مراقب بابات باشین .
فهیمه : چشم مراقبش هستیم. بچه ها یکی دوربین بیاره  فیلم بگیره . بعد چند سال که فیلم شو ببینیم خیلی حال میده همه پیر شدیم کلی غصه میخوریم افسردگی میگیریم .
کاملیا : خوشت میاد افسردگی بگیری ؟ ولی کلا با فیلم موافقم.
پروانه : مامان وبابای منم هستن .بچه ها نرگس اینترنت نداره یکی بهش خبر بده اونام بیان.
پروانه: باشه من بهش میگم ، ولی فکر نکنم بیاد. 
کاملیا : حالا تو بهش بگو شاید اومد . وااااای عجب دور همی بشه . به یاد اونوقتا که همیشه 5 شنبه ها خونه آقاجون جمع میشدیم .
سمانه : آره یادش بخیر .خدا رحمتشون کنه . چقدر خوش میگذشت ، چقدر زو بازی میکردیم .
پروانه : کش بازی رو بگو ، استپ هوایی.
فرشته : بیچاره بچه های الان اصلا اسم این بازی ها رو هم نشنیدن .
کاملیا : پس فعلا برین به کاراتون برسین بعدا ساعت شو میذاریم تو گروه . فهیمه تو هم آدرس پارک مورد نظرو بذار .
فهیمه : مورد نظر...خخخخخخ ، باشه . فعلاااا
فرشته : منم برم سراغ دلمه . فعلاااا
سمانه : فرشته توش فلفل کم بریزی ها... منم رفتم ، خدااااافظ


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.