تبیان، دستیار زندگی
نگاهی به فیلم سینمایی «امکان مینا» ساخته کمال تبریزی
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

«امکان مینا» ؛ ماموریت غیرممکن

نگاهی به  فیلم سینمایی «امکان مینا» ساخته کمال تبریزی

محمدرضا مقدسیان_ بخش سینما و تلویزیون تبیان
امکان مینا

تا چه میزان می توان حافظه تاریخی و شناخت مخاطب از واقعیتی که چندان فاصله زیادی هم از وقوع آن نمی گذرد را نادیده بگیرم و فرض کنیم برای درک و فهم کردن موقعیتهای داستانی یک اثر سینمایی که به آن مقطع از تاریخ زندگی شده مخاطب حاضر ارجاع می دهد، از انبان داشته های تاریخی موجود در حافظه متنی و تصویری اش بهره نمی برد. پاسخ این قلم به این سوال مشخص است. 
حتما و قطعا نمی توان از داشته های ذهن مخاطب غافل بود و یا انتظار داشت که بدون حضور این داشته ها به تماشای فیلم بنشیند. شاید مهمترین نکته ای که فیلمنامه «امکان مینا» را دستخوش بحران باورناپذیری کرده است، مسئله بلاتکلیفی در مواجهه با واقعیت های تاریخی و سردرگمی در تعیین منطق یکدست حاکم بر روایت است. در فیلمنامه «امکان مینا» مشخص نیست که مخاطب می بایست داستانی عاشقانه بر بستر واقعیت های تاریخی را ببیند و یا اینکه بناست داستانی عاشقانه بر بستری برداشتی آزاد و نه چندان منطبق بر واقعیت از رخدادهای سیاسی و اجتماعی ایران سالهای ابتدایی دهه شصت را تماشاکند. چه که تمام جزییات صحنه و سوژه انتخابی فیلم مبتنی بر واقعیت های آشنا برای مخاطب است اما منطق وقوع رخدادهای غیر ایرانی و از جنس سینمای قهرمان ساز نه چندان عمیق هالیوودی است.

امکان مینا

با تکیه بر این رویکرد باید گفت که فیلمنامه «امکان مینا» بر پایه های سستی از واقعیت و باورپذیری بنا نهاده شده است. مهران (میلاد کی مرام)  یک روزنامه نگار پرشور و مستقل است که درگیر ماجراهایی با همسرش (مینا ساداتی) می شود، این ماجرا کار را به تعقیب و گریز می کشاند و در ادامه پای گروهک منافقین از یک سو و نیروهای امنیتی ایرانی از سوی دیگر به میان می آید. نیروهای اطلاعاتی هرآنچه اطلاعات دارند در اختیار مهران می گذارند با این امید که او راز نگه دار است! ولی مهران که نمی تواند دست روی دست بگذارد از این اطلاعات استفاده می کند و به نیروهای اطلاعاتی رو دست می زند و مسیر عملیات را به سمتی می برد که خودش به قهرمان اصلی فیلم تبدیل شود.

با چه منطقی سرتیم امنیتی حاضر می شود که مهران را در جریان این عملیات مهم و پیچیده قراردهد؟ تنها با این توجیه که مهران متوجه شود مسئله خیانت و خطاهای ناموسی در کار نیست و زنش درگیر اقدامات تروریستی است تا خیالش راحت شود؟! نفس خود این فرضیه مضحک است.

این خلاصه ای از داستان فیلم است. گویی خلاصه داستان یک اثر اکشن و پرجنب و جوش هالیوودی را می خوانیم اما نکته اینجاست که این داستان در دل فضای شناخته و زیست شده برای مخاطب شکل گرفته که بعید است از یک سو قهرمانی های مهران و از سوی دیگر بی درایتی های نیروهای امنیتی را درک کند و بپذیرد.
پاشنه آشیل فیلمنامه دقیقا از همین نقطه شکل می گیرد. با چه منطقی سرتیم امنیتی حاضر می شود که مهران را در جریان این عملیات مهم و پیچیده قرار دهد؟ تنها با این توجیه که مهران متوجه شود مسئله خیانت و خطاهای ناموسی در کار نیست و زنش درگیر اقدامات تروریستی است تا خیالش راحت شود؟! نفس خود این فرضیه مضحک است. یعنی خیانت یک زن به همسرش خیلی بدتر است از درگیر شدن او در اقدامات تروریستی که می تواند حکم اعدام در پی داشته باشد؟! چرا مصطفی نقشه فرستادن مهران به چابهار را این بار به صورت جبری پی نمی گیرد؟ آیا تنها راه ساکت نگه داشتن مهران و شکست نخوردن عملیات، توضیح دادن سیر تا پیاز ماجرا برای اوست!؟ تناقض شدید در فهم و درک مصطفی در این بخش از داستان به چشم می خورد. این تناقض آنقدر شدید است که به کلیت منطق روایی فیلم تسری پیدا می کند و «امکان مینا» را این نقطه به بعد به ورطه سقوط می کشاند.

امکان مینا

حافظه تاریخی و درک مخاطب از جنس رفتارهای امنیتی اینطور اقتضا می کند که مصطفی شخصیتی بیش از اینها باهوش و ذکاوت و خلاق باشد و با حفظ اخلاق و احساسات انسانی راهی پیدا کند تا عاشقیت دو جوان نتواند یک عملیات شناسایی مهم را زیر سوال ببرد، اما تنها چیزی که دستگیر مخاطب می شود، جنسی از سانتی مانتالیسم در روایت داستان و چیدمان رخدادهاست که بیشتر به نمونه دست چندم آثار هالیوودی می ماند تا نمونه ای قابل درک و منطبق بر چیدمان ذهن مخاطب ایرانی. اما چه می شود که فیلمنامه نویس «امکان مینا» تصمیم می گیرد تمام مهران را به اتاق شنود ببرد، در همان لحظه که او در آنجا حاضر است مکالمات سرتیم های منافقین با مینا در مورد سقط جنین، کشتن مهران یا همان ساسان، برنامه ریزی برای پذیرایی از جاوید در خانه تازه و ... بشنود؟ 

حافظه تاریخی و درک مخاطب از جنس رفتارهای امنیتی اینطور اقتضا می کند که مصطفی شخصیتی بیش از اینها باهوش و ذکاوت و خلاق باشد اما تنها چیزی که دستگیر مخاطب می شود، جنسی از سانتی مانتالیسم در روایت داستان و چیدمان رخدادهاست که بیشتر به نمونه دست چندم آثار هالیوودی می ماند.

طبیعی است که با این رویکرد مهران از این اطلاعات آگاه می شود تا در نهایت انگیز برای اقدامات بعدیش یعنی بازی دادن مینا، رفتن سراغ خانه تیمی منافقین و ... را انجام دهد و داستان جذاب شود. اما آیا به این مهم دست یافته است؟ خیر. طبیعتا اگر مهران به اجبار به چابهار فرستاده می شد، عامل محرک داستان از دست فیلمنامه نویس می رفت و ارتباط مخاطب با ماجرای مینا و خانه تیمی قطع می شد. اینجا بود که فیلمنامه نویس می بایست دست به خلاقیت می زد و مسیر داستان را با حضور یک شخصیت تازه و یا یک تمهید تازه تغییر می داد. اما به جای این همه ساده ترین راه، یعنی بردن مهران در دل اتاق اطلاعات عملیات و آگاه کردنش و بعد به ساده دلانه ترین شکل ممکن رها کردنش در شهر، موقعیت های داستانی بعدی را شکل می دهد.

امکان مینا

این شکل از شخصیت پردازی در سینمای قهرمان محور قابل قبول است. قهرمانی که همسو با ماموران رسمی در تلاش برای حذف ناملایمات است، اما مستقل رفتار می کند و درنهایت نتیجه مراد تیم دولتی به دست می آید اما عملا این قهرمان است که شخصیت برتر است و نه تیم عملیاتی. اما همین فرمول وقتی در دل فضای ایران و در بستر حافظه تصویری و تاریخی مخاطب ایرانی آن هم درباره داستانی به شدت واقع نما و نه مبنای خیال و پرداخت ذهن روایت می شود، سر و شکل دیگری پیدا می کند. در این فضا نمی توان سینمای قهرمان محور را دنبال کرد اما حافظه تاریخی مخاطب و قیاس های ذهنی ناخودآگاهی را که این آگاهی دامن میزند را نادیده گرفت. این همه باعث شده تا «امکان مینا» با فرض حذف حافظه تاریخی و درک مخاطب از واقعیت اثری سرگرم کننده در دل سینمای قهرمان پرور و سرگرمی ساز باشد و از سوی دیگر اثری به شدت سردرگم و نامتوازن در صورتی که نتوان حافظه تاریخی مخاطب و درکش از موقعیت های داستانی فیلم را کنار گذاشت.

شناسنامه امکان مینا

کارگردان: کمال تبریزی
نویسنده: فرهاد توحیدی
بازیگران: میلاد کی مرام، مینا ساداتی، شاهرخ فروتنیان، بهرنگ علوی، شایسته ایرانی، سیامک صفری، فرزاد باقری، سیامک احصایی، بهادر مالکی، علی مردانه
خلاصه داستان فیلم : تردید، شک و سر انجام خیانت، زندگی عاشقانه مهران و مینا را به مسیر تازه‌ای می‌کشاند.