تبیان، دستیار زندگی
شهید مدرس از میان سه مشروطه کدام را برگزید و روش فکری و عملی ایشان در این راه چه بود؟
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مبارزه با استبداد مدرن در چارچوب قانون مشروطه

گفتگوی اختصاصی با دکتر موسی نجفی

شهید مدرس از میان سه مشروطه کدام را برگزید و روش فکری و عملی ایشان در این راه چه بود؟

سارا کیان-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
موسی نجفی

موج مشروطه خواهی در ایران با هدف دستیابی به ترقی و پیشرفت آغاز شد و مشروطه خواهان رمز پیشرفت ، صنعتی شدن ، ایجاد امنیت و دستیابی به آزادی سیاسی و مدنی در کشور را در محدودشدن قدرت می دانستند؛ بنابراین با ایجاد اجماع  و همگرایی روشنفکران و علما، مشروطه خواهی پیش رفت و کشور صاحب قانون اساسی و در نتیجه قدرت شاه هم محدود به آن شد. اما پس از فاصله کوتاهی از پیروزی مشروطه، اجماع روشنفکران و علما پایان یافت و شاد بتوان گفت شکاف سنت و مدرنیسم خود را نشان داد. با ایجاد این اختلاف و همچنین اشغال کشور و ایجاد ناامنی های گسترده به تدریج مشروطه خواهان یا گوشه گیر شدند یا به طرفداری از رضاخان روی آوردند تا در سایه ایجاد امنیت، به هدف پیشرفت دست یابند. در این بین مدرس از معدود شخصیت هایی است که تا پایان عمر خود طرفدار مشروطه باقی ماند. دکتر موسی نجفی در گفت و گوی اختصاصی با بخش تاریخ ایران وجهان تبیان از اندیشه شهید مدرس و دلیل باقی ماندن در مجلسی که دچار انحراف شده بود می گوید و پیشنهاد می کند که روند مطالعه زندگی شهید مدرس تغییر کند.

مرحوم مدرس  فقط یک فعال سیاسی نیست، البته اصطلاح فعال سیاسی یک اصطلاح امروزی برای کسانی است که حرف جدی ندارند در حالی که مرحوم مدرس اول یک اندیشمند و مجتهد است

در دوره مشروطه ما شاهد حضور گرایش های مختلف مشروطه بودیم.شما این گرایش ها را چگونه دسته بندی می کنید و شهید مدرس را در کدام گرایش قرار می دهید؟
ما از سه مشروطه باید صحبت کنیم. اول مشروطه مشروعه، یعنی مشروطه ای که از آنچه در قانون است فراتر می رود و دینی تر می شود. شیخ فضل الله نوری نماینده این مشروطه است. یک مشروطه دیگر همان است که قانون اساسی مشروطه را قبول دارد و علمای نجف و ایران بر این قانون صحه گذاشتند در این مشروطه باید پنج فقیه بر قوانین مجلس نظارت کنند. شهید مدرس در این مشروطه جای می گرفت. اما این که این مشروطه چقدر اجرا شده حرف دیگری است زیرا بسیاری از قوانین مشروطه اجرا نشده ومشروطه سوم که همان مشروطه حاکم بر ایران است مشروطه ای است که عملا اجرا شد و پر از انتقاد بود . این مشروطه در نهایت به رضا خان رسید.
در بررسی شخصیت های موثر مشروطه،از شهید مدرس بیشتر به عنوان یک فعال سیاسی یاد میشود تا نظریه پرداز سیاسی. شما با این تحلیل موافقید؟
مرحوم مدرس  فقط یک فعال سیاسی نیست، البته اصطلاح فعال سیاسی یک اصطلاح امروزی برای کسانی است که حرف جدی ندارند در حالی که مرحوم مدرس اول یک اندیشمند و مجتهد است. ورود وی به مجلس دوم مشروطه بعد از آن بود که علمای بزرگ تصویب کردند که 5 فقیه در مصوبات مجلس نظارت داشته باشند. در واقع مدرس نه از طریق نمایندگی بلکه از طریق شورای فقها وارد مجلس شد اما بعدها به عنوان نماینده تهران انتخاب شد. مدرس در درجه اول یک فعال سیاسی نیست بلکه او یک مجتهد است. این که چرا بعدا به عنوان فقیه به مجلس نمی آید به این دلیل است که اصل حضور پنج فقیه در مجلس رعایت نشد. البته فقها هم در آن مقطع در مجلس حضور می یافتند و بر روند کارها نظارت داشتند ولی رای آنها وتویی نبوده است. آنها درباره قوانین مصوب مجلس اظهار نظر می کردند و مواظب بودند خلافی واقع نشود. به عبارت دیگر مکانیزمی مثل شورای نگهبان امروز در مجلس مشروطه وجود نداشت.
اندیشه سیاسی شهید مدرس چه ارکانی دارد؟
 ارکان اندیشه سیاسی شهید مدرس در دو بخش است. یک بخش بر اساس نطق های او در مجلس دوم تا ششم است که در این نطق ها دیدگاههای وی درباره مسایل جاری کشوری از جمله جنگ جهانی اول، مستشاران خارجی و قرارداد وثوق الدوله بیان می شود. مدرس دیدگاه دوم که اصول اندیشه سیاسی اوست را در کتاب زرد نوشته  است. این کتاب پس از شهادت شهید مدرس مشخص نشد که چه شده است اما بعد از انقلاب عده ای مدعی شدند این کتاب پیش ماست. در آنجا مدرس یادداشت هایی دارد که می توان اصول اندیشه او را آنجا یافت. دیدگاه او همانی است که در قانون اساسی مشروطه آمده است زیرا او در خط مشروطه حرکت می کند. بنابراین اگر قانون مشروطه را مطالعه کنیم به اندیشه مدرس پی می بریم. مدرس در مشروطه آرمان دینی،ملی و ضد استعماری و آزادی خواهی می بینید و همیشه هم در این چارچوب حرکت می کند.من در رفتار مدرس در مجلس همان قانونمندی را می بینم که او احساس کرد از طریق مجلس می تواند آن را محقق کند. او در جاهایی به این قانع است که اساس و روح قوانین ، اسلامی باشد ولی در عین حال از قوانین غرب استفاده شود. او می خواهد اساس عدلیه روح اسلامی داشته باشد ولی از حقوق کشورهای پیشرفته همچون فرانسه استفاده شود.

شما تفاوتی میان شهید مدرس با آیت الله نایینی یا آخوند خراسانی می بینید؟آیا نقطه تمایزی میان این ها وجود دارد؟
شهید مدرس از نظر علمیت در حد آخوند خراسانی یا نائینی نیست زیرا این دو مرجع تقلید یعنی محل رجوع مردم هستند. مدرس مجتهد است اما محل رجوع فقهی مردم نیست. در مقابل شهید مدرس فردی باهوش ، دانا و باسواد است و یک امتیاز دیگر نسبت به آخوندی و نائینی دارد که به صحنه تحولات نزدیک است. او در مجلس حضور دارد و از نزدیک مسائل را می بیند در حالی که نائینی و آخوندخراسانی در ایران نیستند.
چرا شهید مدرس قرائت شیخ فضل الله از مشروطه را نپسندید و با وی همراه نشد؟
نمی شود گفت پسندید یا نپسندید چون خودش راجع به این موضوع چیزی نگفته است. افراد خط سیر مبارزه خود را در یک مسیر مشخص انتخاب می کنند. خط مسیر مبارزه مدرس نیز به عنوان یک مجتهد با نظام مشروطه همراه شد .او مبارزات خود را ذیل مشروطه تعریف می کرد. شهید مدرس پیش از مشروطه دراصفهان عضو انجمن مقدس ملی اصفهان بود و نماینده طلاب در این انجمن بود و در همان مقطع هم او ذیل مشروطه مبارزه می کرد.
این در حالی است که مشروطه مشروعه هم خود را ذیل مشروطه تعریف می کند اما دیدگاه انتقادی هم دارد که مدرس این دیدگاه را ندارد. مشروطه مشروعه یک نگاه سلبی و انتقادی نسبت به قانون اساسی دارد در حالی که نهایت انتقاد مدرس به روند اجرایی مشروطه است  حتی در دوران رضاخان. در واقع علمایی که در ذیل مشروطه مبارزه می کردند نمی توانستند علیه قانون اساسی مشروطه اقدام کنند. این علما به روند اجرای قانون اساسی مشروطه انتقاد دارند. در حالی که مشروطه مشروعه علیه قانون اساسی موضع داشت.
پس از پیروزی مشروطه کشور با مشکلات متعددی از جمله ناامنی و اشغال توسط قوای خارجی روبرو شد و به تدریج طرفداران مشروطه که پی بردند نمی توانند با اهداف خود برسند کنار کشیدند . برخی حتی از رضاخان برای به قدرت رسیدن حمایت کردند در این بین شهید مدرس از معدود افرادی بود که از حمایت از مشروطه دست برنداشت و در این راه جان خود را از دست داد. چرا مدرس همانند سایر طرفداران مشروطه کنار نکشید؟

شیخ فضل الله نیمه خالی و مدرس نیمه پر مشروطه را می دید. شیخ فضل الله با مجلس مشکلی نداشت اما معتقد بود بعد ایدئولوژیک مشروطه در نهایت غلبه پیدا خواهد کرد در حالی که سایر علما یا این تذکر شیخ فضل الله برایشان مهم نبود یا بر این عقیده بودند که می توان این بعد مشروطه را کنترل کرد البته آنها تجربه زیادی هم نداشتند.

علما از مشروطه کنار نکشیدند اما وقتی رضاخان اقدامات ضد دینی خود را انجام داد آنها از این اقدامات خجالت کشیدند . علمای دیگر هم علمای طرفدار مشروطه را به خاطر اقدامات رضا شاه سرزنش می کردند در حالی که علمای مشروطه خواه نقشی در اقدامات رضا خان نداشتند. در واقع علمای مشروطه خواه هیچ وقت از مشروطه دست نکشیدند. نائینی فقط کتابش را تجدید چاپ نکرد و هیچگاه در رد کتاب خود هم صحبتی نکرد. این علما متوجه شدند از مشروطه سوء استفاده می شود پس گوشه گیر شدند اما مدرس امید داشت با همین مجلس و بازگشت به مشروطه جلوی استبداد رضا خان را بگیرد. اما محاسبات او یک جا اشتباه بود و او حریف ذات مشروطه نشد. مشروطه یک بعد سیاسی و یک بعد ایدئولوژیک داشت که شیخ فضل الله متوجه بعد ایدئولوژیک او شدند. در حالی که مدرس به جنبه سیاسی مشروطه دل خوش کرده بود اما بعدا متوجه شد که بعد ایدئولوژیک مشروطه غلبه پیدا کرده است. مدرس فکر می کرد می تواند درنهادهای مشروطه حضور داشته باشد تامشکلات را رفع کند که موفق نشد.
مدرس احساس می کند که با حفظ سلامت مجلس می تواند کل نظام مشروطه را از خطر سقوط و انحراف بیشتر حفظ کند. هر چند دچار بی مهری می شود اما این نهاد را رها نمی کند. اگر مدرس و چند نفر از رجال خوش نام نبودند مشروطه به طور کلی ترد می شد. وفاداران به مشروطه مثل شهید مدرس در مقابل استعمار و استبداد سکوت نکردند و اجازه ندادند رضا شاه به نام مشروطه هر کاری دلش می خواهد انجام دهد.
به نظر شما رویکرد مبارزاتی مدرس یعنی حضور در مجلس برای اصلاح آن در آن مقطع رویکرد درستی بود؟
شهید مدرس را از مجلس خارج کردند. او خود را در مشروطه تعریف می کرد و مبارزات خود را از مجلس دنبال می کرد. او همانند شیخ فضل الله پذیرفته بود که قانون گذاری حق انسان ها است. مدرس در سالهای پایانی عمر خود کاری نمی توانست بکند. او در خواف زندانی است و انتخابی هم ندارد. رضاخان بر اوضاع مسلط شده و همه مخالفان را قلع و قمع کرده . شهید مدرس در سالهای پایانی عمر خود به پدر مرحوم طالقانی نامه می نویسد و گلایه می کند که چراهیچ کس سراغ او را نمی گیرد.
اگر شیخ فضل الله هم حق قانونگذاری را پذیرفته بود پس فرق وی با شهید مدرس چه بود؟
شیخ فضل الله نیمه خالی و مدرس نیمه پر مشروطه را می دید. شیخ فضل الله با مجلس مشکلی نداشت اما معتقد بود بعد ایدئولوژیک مشروطه در نهایت غلبه پیدا خواهد کرد در حالی که سایر علما یا این تذکر شیخ فضل الله برایشان مهم نبود یا بر این عقیده بودند که می توان این بعد مشروطه را کنترل کرد البته آنها تجربه زیادی هم نداشتند.
چه ارتباطی میان شهید مدرس و آقانورالله نجفی از علمای مشروطه خواه اصفهان وجود داشت؟
آقانورالله نجفی از رهبران مشروطه اول است که رئیس مشروطه خواهان اصفهان بود. ارتباط اصلی اصفهان هم با نجف بود و آنها مواضع علمای نجف را پیاده می کردند. آنها با قانون اساسی مشروطه موافق بودند. در اصفهان هم جریان مشروطه مشروعه وجود نداشت و شهر در اختیار مشروطه خواهان بود. مدرس هم از مشروطه اصفهان به تهران رفته بود. آقانورالله  یکی از فقهایی بود که به شورای فقهای مجلس مشروطه انتخاب شده بود اما او به مجلس نمی رود. چون فرقه دموکرات به عنوان یک فرقه افراطی  دنبال ترور او بود، حاج نورالله به نجف مهاجرت می کند. این فرقه دنبال ترور علمای بزرگ بود و آیت الله بهبهانی را هم ترور کرده بود. به هر حال مدرس به مجلس می رود. شاید یک دلیل دیگر آن که حاج نورالله به مجلس نمی رود این بود که وی رئیس مشروطه خواهان اصفهان بود و بنابراین نمی توانست به مجلسی برود که نسبت به آن انتقاد داشته است. بنابراین همه مسائل، به حوزه فکری افراد باز نمی گردد بلکه به شخصیت افراد هم باز می گردد.

مدرس احساس می کند که با حفظ سلامت مجلس می تواند کل نظام مشروطه را از خطر سقوط و انحراف بیشتر حفظ کند. هر چند دچار بی مهری می شود اما این نهاد را رها نمی کند

حاج نورالله در نجف با آخوند خراسانی دیدارمی کند و آخوند از این که او به مجلس نرفته است گلایه می کند که حاج نورالله هم در جواب می گوید وضع خراب تر از این هاست. البته وی بعدا در دوره رضاشاه قیام می کند و کشته می شود که البته مدرس هم از این قیام استقبال می کند هر چند خود او علیه رضا خان قیام نکرده بلکه در مجلس با او مقابله می کند. دلیل آن هم این است که شخصیت مدرس این گونه نبود که رهبری قیام را به عهده بگیرد و مردم و علما را جمع کند. او درمجلس موثر است. این دو نفر دو شخصیت متفاوت هستند اما یک هدف واحد دارند.
موضع این دو درباره اعدام شیخ فضل الله نوری چیست؟
چیز خاصی در این رابطه به ما نرسیده است البته مسلما این دو مخالف اعدام شیخ فضل الله بودند ولی کاری نمی توانستند بکنند زیرا مجلس مشروطه دوم در اختیار  فراماسون ها و وابستگان به خارج از کشور است. در مشروطه دوم شاهد کاهش نفوذ علما هستیم و به همین دلیل هم شهید مدرس به عنوان نماینده به مجلس راه می یابد.
شهید مدرس چه تاثیری بر شخصیت امام خمینی(ره) داشته است؟
امام از سال 1320  مبارزات خود را آغاز و با قانون اساسی شروع کرد. امام هم در آن مقطع خود را خارج از مشروطه تعریف نکرد. اما از سال 41 امام از قانون اساسی خارج شد. خط فاصله این تغییر شهید مدرس است. مدرس بدون جنگ با حاکمیت با رضاخان مقابله می کرد که امام خمینی (ره) این را می پسندید. مدرس در نهایت دنبال عزل رضا خان بود و امام هم مبارزه مسلحانه نمی کرد و مبارزاتش برگرفته از شهید مدرس بود.
البته این تفاوت وجود دارد که امام از اصلاحات شروع کرد و به انقلاب رسید اما مدرس اصلاح طلب باقی ماند.
 بله این تفاوت وجود دارد همین رویکرد امام موجب فاصله گرفتن او از شهید مدرس می شود اما امام وقتی مجلس را مطرح می کند مدرس را به عنوان شاخص نام می برد.
پیشنهاد شما برای اینکه در بررسی زندگی و مبارزه شهید مدرس از کلیشه های موجود خارج شده و به تمام ابعاد شخصیتی و علمی او برسیم چیست؟
 یک بخش از زندگی مدرس مربوط به مقابله او با رضاخان است که امام هم به آن اشاره کرده اما همه ابعاد زندگی مدرس فقط مقابله با رضا خان نیست. وی ابعاد دیگر از جمله اندیشه سیاسی هم دارد که باید آن دیده شود. در واقع باید با خود مدرس مطالعه او را شروع کنیم تا با همه ابعاد علمی و سیاسی او برسیم. نه این که فقط از مقابل مدرس با رضاخان شروع کنیم و به سایر ابعاد شخصیتی و علمی او برسیم. اشکال موجود این است که نقطه شروع مطالعه مدرس مقابله او با رضاخان است. که البته این رویکرد هم مفید است اما رویکردی که عنوان شد نیز باید دنبال شود.

به خاطر فرصتی که در اختیار بخش تاریخ ایران و جهان تبیان قرار دادید از شما متشکریم.