تبیان، دستیار زندگی
حج در اسلام، ذخیره‏اى ارزشمند، بلند پایه و جاوید و چشمه‏اى همیشه جوشان با جویبارهاى گوارا، زلال و یك مكتب سازنده و بالنده است و همواره تشنگان را به سوى خود مى‏طلبد تا به آنها حیات و نشاط ببخشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بهره‌گیرى از ابعاد سیاسى حج


حج در اسلام، ذخیره‏اى ارزشمند، بلند پایه و جاوید و چشمه‏اى همیشه جوشان با جویبارهاى گوارا، زلال و یك مكتب سازنده و بالنده است و همواره تشنگان را به سوى خود مى‏طلبد تا به آنها حیات و نشاط ببخشد.

با كمال تأسف، بیشتر حاجیان، از حج تنها به پوسته‏اى از آن قناعت كرده و مغز آن را به دور افكنده‏اند، و یا این كه حج را وسیله تفریح و سیر و سیاحت و یا تظاهر و تهیه وسائل مادى و شخصى خود قرار داده‏اند، و هرگز به روح آن توجه نمى‏كنند. روشن است كه چنین حجى، حج ابراهیمى و حج محمدى(ص) نخواهد بود.

حج، تنها یك عبادت محض و خودسازى بدون توجه به اجتماع نیست؛ بلكه حج:

در عین آن كه خودسازى است، وسیله جامعه‌سازى است.

و در عین آن كه موجب ارتقاء فضائل اخلاقى است، وسیله‏اى براى سامان بخشیدن سیاست اسلامى است.

و در عین آن كه گناه‌زدائى است، وسیله‏اى براى امام شناسى، و حركت در مسیر جهت‌گیرى امام بر حق است.

با كمال تأسف، بیشتر حاجیان، از حج تنها به پوسته‏اى از آن قناعت كرده و مغز آن را به دور افكنده‏اند، و یا این كه حج را وسیله تفریح و سیر و سیاحت و یا تظاهر و تهیه وسائل مادى و شخصى خود قرار داده‏اند، و هرگز به روح آن توجه نمى‏كنند. روشن است كه چنین حجى، حج ابراهیمى و حج محمدى(ص) نخواهد بود.

حج در اسلام در عین این كه پاكترین و عمیق‌ترین عبادت براى تطهیر و شستشوى روح و روان از هر گونه آلودگى است، مؤثرترین وسیله براى تبیین و پیشبرد اهداف سیاسى است، و اصولاً نمى‏توان حج را از دو خصیصه «عبادت» و «سیاست» جدا كرد، كه این دو تار و پود حج را تشكیل مى‏دهند، چرا كه روح عبادت، توجه به خدا است، و روح سیاست توجه به خلق خدا، و این دو در مراسم حج آنچنان به هم آمیخته‏اند كه جدا كردن هر یك، مساوى با نابودى اصل حج است، به عبارت روشن‌تر امور سیاسى در سطح عالى و كامل، آنچنان در یكایك دستورهاى حج، جریان دارد، كه خون در پیكر انسان جارى و سارى است، و آنان كه منهاى توجه به جنبه‏هاى سیاسى حج، به انجام مراسم حج مى‏پردازند، و تنها به پوسته‏اى از ظواهر عبادى حج قناعت مى‏كنند، قطعاً بدانند كه حج را از محتوایش خارج كرده، و هیچ گونه بهره صحیح از آن نخواهند برد، براى دریافت این مطلب به روایت زیر توجه كنید:

امام باقر علیه السلام همراه یكى از روشن‌دلان به نام ابوبصیر، در مراسم حج شركت نمود، ابوبصیر، ناله و فریاد و صداى گریه بسیار شنیده گفت: «ما اَكْثَرَ الْحَجیجُ وَ اَعْظَمَ الضَّجِیجُ»؛ «چقدر حاجى زیاد است، و گریه مردم، عظیم و گسترده مى‏باشد.»

عصر امام باقر علیه السلام بود، طاغوتیان بنى‌امیه بر سراسر نقاط اسلامى حكومت مى‏كردند، اكثر مردم دنباله رو آنها بودند، و از اسلام جز پوستى دیده نمى‏شد، حج آنها نیز همان حج طاغوتى بود، در ظاهر طواف كعبه مى‏كردند و فریاد لبیك لبیك، سر مى‏دادند، ولى امام حق را نمى‏شناختند، و یا اگر شناخته بودند، به جاى پیروى از او، به دنبال طاغوت عصر، حركت مى‏نمودند.

امام باقر علیه السلام همراه یكى از روشن‌دلان به نام ابو بصیر، در مراسم حج شركت نمود، ابوبصیر، ناله و فریاد و صداى گریه بسیار شنیده گفت: «ما اَكْثَرَ الْحَجیجُ وَ اَعْظَمَ الضَّجِیجُ»؛ «چقدر حاجى زیاد است، و گریه مردم، عظیم و گسترده مى‏باشد.»

امام باقر علیه السلام (كه به روح حج توجه داشت و هرگز فریب ظاهر را نمى‏خورد، و حج ابوجهلى را از حج ابراهیمى، كاملاً تشخیص مى‏داد)، به ابوبصیر فرمود: «بَلْ ما اَكْثَرَ الضَّجِیجُ وَ اَقَلَّ الْحَجیِجُ»؛ «بلكه گریه كننده بسیار است، اما حاجى اندك ...»(1)

جمعى از كوته‌بینان، به خاطر عدم درك محتواى عمیق اجتماعى ـ سیاسى حج، با تبلیغات دامنه‌دار خود باور انداخته‏اند كه نباید حج را با مسائل سیاسى در آمیخت.

حضرت امام خمینى - قدس سره - این گونه منطق سست را به شدت محكوم كرده، و در فرازى از گفتارش مى‏گوید:

«یكى از فلسفه‏هاى بزرگ حج، قضیه بُعد سیاسى او است، كه دست‏هاى جنایتكار، از همه اطراف، براى كوبیدن این بُعد در كار هستند، و تبلیغات دامنه‏دار آنها مع‏الاسف در مسلمین هم تأثیر كرده كه مسلمین سفر حج را بسیارشان یك عبادت خشك خالى بدون توجه به مصالح مسلمین مى‏دانند، حج از آن روزى كه تولد پیدا كرده است، اهمیت بعد سیاسى‏اش كمتر از بعد عبادى‏اش نیست، بعد سیاسى علاوه بر سیاستش، خودش عبادت است.»(2)

در فراز دیگر مى‏گوید:

در لبیّك لبیّك، «نه» بر همه بت‏ها گویید و فریاد «لا» بر همه طاغوت‏ها و طاغوتچه‏ها كشید، و در طواف حرم خدا كه نشانه عشق به حق است، دل را از دیگران تهى كنید و جان را از خوف غیر حق پاك سازید، و به موازات عشق به حق از بتهاى بزرگ و كوچك، و طاغوت‏ها و وابستگانشان، برائت جویید كه خداى تعالى و دوستان او، از آنان برائت جستند و همه آزادگان جهان از آنان برى‏ء هستند... و با حال شعور و عرفان به مشعرالحرام و عرفات روید، و در هر موقف به اطمینان قلب بر وعده‏هاى حق و حكومت مستضعفان بیفزایید، و با سكوت و سكون، تفكر در آیات حق كنید و به فكر نجات محرومان و مستضعفان از چنگال استكبار جهانى باشید.(3)


بهره‏گیرى سیاسى ‏اهل‌بیت از مراسم‏حج و عمره

در این مقال مناسب است به ذكر چند نمونه از بهره‌گیرى‏هاى سیاسى پیامبر اسلام صلوات الله علیه و ائمه اهل‌بیت علیهم السلام بپردازیم، تا شیوه صحیح برگزارى حج را آموخته و مشخصه‏هاى حج ابراهیمى و محمدى (ص) را بهتر بشناسیم.

امام باقر علیه السلام (كه به روح حج توجه داشت) به ابوبصیر فرمود: «بَلْ ما اَكْثَرَ الضَّجِیجُ وَ اَقَلَّ الْحَجیِجُ»؛ «بلكه گریه كننده بسیار است، اما حاجى اندك ...»


الف: مانور توحیدى قهرمانانه پیامبر (ص) و همراهان هنگام طواف

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در سال هفتم هجرت (یك سال قبل از فتح مكه) بر اساس قطعنامه «صلح حدیبیه»، مجاز بود كه براى انجام مناسك عمره، به مكه رود و سه روز در مكه بماند.

آن حضرت، همراه دو هزار نفر از مسلمانان، به سوى مكه حركت نمودند، در میقات مُحرم شده، با شكوهى به بلنداى آفتاب وارد مكه گردیدند و به طواف كعبه پرداختند، مردم مكه از زن و مرد و كوچك و بزرگ به تماشاى سیماى ملكوتى پیامبر اکرم و یارانش، صف كشیده بودند، جمال و شكوه پیامبر و یارانش، دیدگان آنها را خیره كرده بود، در این موقعیت بسیار مهم، كه از نظر سیاسى، حساس و سرنوشت ساز بود، پیامبر اکرم(ص) به یارانش فرمود:

«شانه‏هاى خود را عریان كنید و به گونه‏اى (شكوهمندانه) طواف كنید تا مشركان پوست ستبر و بازوان قوى و پرتوان شما را بنگرند.»

یاران، این دستور را اجرا نمودند، مشركان در گرداگرد كعبه، صف كشیده بودند و طواف شكوهمند پیامبر صلوات الله علیه و اصحابش را تماشا مى‏كردند.

جالب این كه: هرگاه غرّش «لبیّك اَللّهُمَّ لبیّك» مسلمانان قطع مى‏شد، «عبداللّه بن رواحه» (یكى از سرداران اسلام) در حالى كه شمشیرش را حمایل كرده بود، اشاره به پیامبر كرده، با حنجره‏اى نیرومند و فریادى رعد آسا، چنین «رجز» مى‏خواند و (شعار مى‏داد):

خَلُّوا بَنِى الْكُفّارِ عَنْ سَبِیلِه خَلُّوا فَكُلِّ الْخَیْرِ فِى قَبُولِهِ

یا رَبِّ اِنّى مُؤْمِنٌ لِقِیلِهِ اِنِىّ رَأَیْتُ الْحَقَّ فِى قَبُو لِهِ

«اى كافر زادگان! راه را بر رسول خدا بگشایید، راه بگشایید و بدانید كه همه سعادت در پرتو پذیرش رسالت پیامبر خدا فراهم مى‏شود.

پروردگارا! من به گفته آن حضرت ایمان دارم، و حق را در پذیرش فرمانش مى‏نگرم.»(4)

به این ترتیب مى‏بینیم، طواف كعبه، براى پیامبر اکرم و یارانش، به صورت مانور و نمایش قدرت، در برابر مشركان درآمده بود، و در عین آن كه عبادت بود، تبلورى از سیاست و شكوه اسلامى، براى سركوبى مشركان شده بود.


ب: اعتراض شدید و علنى امام حسین علیه السلام به معاویه در مراسم حج

سال 58 هجرت، دو سال قبل از مرگ معاویه بود، معاویه با طغیان و سركشى بسیار مغرورانه، به كشتار علویان و شیعیان امام على علیه السلام ادامه مى‏داد، و با قلدرى بى‏رحمانه‏اى، با آنها برخورد مى‏كرد.

امام حسین علیه السلام در آن سال، در مراسم حج شركت نمود، در كنار مراسم حج، در سرزمین منا همه بنى‌هاشم و شیعیان و افراد برجسته ‏انصار را به یك گردهمایى دعوت كرد، بیش از هزار نفر، در محضر آن حضرت، اجتماع كردند، جمعى از تابعان و فرزندان اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز حضور داشتند، امام حسین علیه السلام در آن اجتماع، برخاست و سخنرانى پرشورى كرد، در این سخنرانى، پس از حمد و ثنا فرمود:

«اَمّا بَعْدُ: فَاِنَّ الطّاغِیَةَ قَدْ صَنَعَ بِنا وَ بِشِیعَتِنا، ما قَدْ عَلِمْتُمْ وَ رَأَیْتُمْ ...» ؛ «اما بعد: همانا این طاغوت (معاویه) برخوردهایى با ما و شیعیان ما نمود كه همه شما مى‏دانید و دیده‏اید و گواه بوده‏اید، و اخبار آن به شما رسیده است، من مى‏خواهم امورى را از شما بپرسم، اگر راست گفتم، مرا تصدیق كنید و اگر دروغ گفتم، مرا تكذیب نمایید، گفتارم را بشنوید، و آن را به خاطر بسپارید و سپس وقتى كه پس از مراسم حج، به محل سكونت خود بازگشتید، پیام مرا به افرادى كه مورد اطمینان شما هستند ابلاغ نمایید، و آنها را به آنچه مى‏دانید (از ستم‌هاى معاویه، و پیكار با او) دعوت كنید، من ترس آن دارم با ادامه این اوضاع، «حق» فرسوده و نابود گردد، ولى خداوند نورش را تكمیل نماید هر چند كافران آن را نپسندند.»

آنگاه امام حسین علیه السلام با بیان آیات قرآن و احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله پیرامون برترى على‏ علیه السلام و شایستگى او و فرزندانش براى امامت، استشهاد كرد، و در این راستا، هر فرازى را كه بیان مى‏كرد، حاضران با فریاد: «اَللّهُمَّ نَعَم، قَد سَمِعْناهُ وَ شُهِدْناهُ»؛ «آرى خدا را گواه مى‏گیریم، كه این گفتار را (از رسول خدا) شنیده‏ایم و به صدق آن گواهى مى‏دهیم»، سخنان امام حسین علیه السلام را تصدیق مى‏نمودند.

در پایان، بار دیگر امام حسین علیه السلام به آنها فرمود: «شما را به خدا سوگند مى‏دهم كه هنگام بازگشت به اوطان خود، سخن مرا به افرادى كه مورد اطمینان شما هستند ابلاغ كنید، و آنها را از دعوت من آگاه نمایید.»(5)

این حادثه نیز یك نمونه از بهره‌بردارى سیاسى در كنار مراسم حج است امام حسین‏ علیه السلام از اجتماع مسلمین در مراسم حج، بر ضد طاغوت عصرش معاویه، به كار برد.

به این ترتیب، در این تابلو نیز، حج ابراهیمى را مى‏نگریم، كه تنها عبادت خشك نیست؛ بلكه در كنارش، مسائل مهم سیاسى مطرح مى‏شود، و در شرایط بسیار سخت، مسأله رهبرى حق، و اظهار نفرت از رهبرى طاغوت، كه یك مسأله كاملاً سیاسى است، عنوان مى‏گردد.

هشام پسر عبدالملك براى انجام مراسم حج، وارد مكه شد، او هنگام طواف، خواست حجرالاسود را استلام كند، ولى بر اثر ازدحام جمعیت نتوانست. در نزدیك حجرالاسود، منبرى براى هشام نهادند، او بر بالاى منبر رفت، جمعى از مردم شام به گرد او حلقه زده بودند، و او به تماشاى طواف كنندگان پرداخت، ناگاه دید امام سجاد علیه السلام به طواف كعبه مشغول است وقتى كه خواست، حجرالاسود را استلام كند، مردم با كمال احترام، براى او راه باز كردند، و ایشان با كمال راحتى، حجرالاسود را استلام نمود.


ج: برخورد امام سجاد علیه السلام با طاغوت عصرش در كنار كعبه

یكى از فرازهاى جالب تاریخى معروف كه نشانگر آمیختگى مسائل سیاسى با مراسم حج است، ماجراى برخورد شدید امام سجاد علیه السلام با هشام بن عبدالملك، طاغوت اموى در كنار كعبه هنگام مراسم حج است، كه خلاصه آن را در اینجا مى‏آوریم:

عصر خلافت عبدالملك (پنجمین خلیفه مقتدر اموى) بود، پسرش هشام براى انجام مراسم حج، وارد مكه شد، او هنگام طواف، خواست حجرالاسود را استلام كند، ولى بر اثر ازدحام جمعیت نتوانست. در نزدیك حجرالاسود، منبرى براى هشام نهادند، او بر بالاى منبر رفت، جمعى از مردم شام به گرد او حلقه زده بودند، و او به تماشاى طواف كنندگان پرداخت، ناگاه دید امام سجاد علیه السلام به طواف كعبه مشغول است وقتى كه خواست، حجرالاسود را استلام كند، مردم با كمال احترام، براى او راه باز كردند، و ایشان با كمال راحتى، حجر الاسود را استلام نمود.

در این هنگام یكى از اهالى شام، به هشام گفت: «این شخص كیست كه این گونه مورد احترام مردم است؟»

هشام، خود را به نادانى زد و گفت: نمى‏شناسم.

در این لحظه حساس، فرزدق، شاعر حماسه سراى خاندان رسالت علیهم السلام كه از شاگردان امامان اهل‌بیت علیهم السلام بود، به آن مرد شامى گفت: وَلكِنِّى اَعْرِفُهُ؛ «ولى من او را مى‏شناسم.»

شامى گفت: این شخص كیست؟

فرزدق در معرفى امام سجاد علیه السلام قصیده معروف و پرتوان خود را خواند، این قصیده شامل 41 بیت است، كه با این مطلع آغاز مى‏گردد:

"هذا الَّذى تَعْرِف الْبَطْحاءُ وَ طْأَتَهُ وَ الْبَیْتُ یَعْرِفُهُ وَالْحِلُّ وِالْحَرَمُ؛ این مرد كسى است كه سنگریزه‏هاى مكه، جاى پاى او را مى‏شناسند، خانه كعبه و بیابان‌هاى حجاز، از بیرون حرم و داخل حرم، او را مى‏شناسند.»

هشام به خشم آمد، و دستور داد فرزدق را زندانى كردند، وقتى كه امام سجاد علیه السلام از زندانى شدن او با خبر شد، براى او دعا كرد، و از او دلجوئى نمود، و دوازده هزار درهم براى او فرستاد، فرزدق آن را نپذیرفت، امام سجاد علیه السلام براى او پیام داد:

«به خاطر حقى كه بر تو دارم، این مبلغ را از ما بپذیر، خداوند به مقام معنوى و نیت پاك تو آگاه است»، آنگاه فرزدق آن مبلغ را پذیرفت، و در زندان، اشعارى در سرزنش هشام سرود.(6)

* * *

حضرت مهدى(عج) در كنار كعبه، قیام و ظهور مى‏كند، و مردم بین ركن و مقام با آن حضرت بیعت مى‏نمایند.

در این تابلوى زیبا مى‏بینیم: امام سجاد علیه السلام هنگام طواف كعبه، به شوكت هشام، اعتنا نكرد، و عمل فرزدق را در آنجا كه كاملاً جنبه سیاسى داشت، ستود و از او دلجویى كرد، و برایش دعا نمود و دوازده هزار درهم فرستاد، و به نیت پاك او ارج نهاد و او را كاملاً تأیید نمود.

آیا این تأیید و این صحنه، بیانگر آن نیست كه مطرح كردن مسائل سیاسى در كنار عبادت پرشكوه حج، محبوب و مقبول امامان معصوم بوده است؟

در اینجا مى‏افزاییم كه حضرت مهدى (عج) در كنار كعبه، قیام و ظهور مى‏كند، و مردم بین ركن و مقام با آن حضرت بیعت مى‏نمایند.(7)

در پایان این مقال، به دو جمله كوتاه ولى پرمعنا از امام‏ صادق علیه السلام و حضرت زهرا علیهاالسلام پیرامون فلسفه حج، توجه كنید:

حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: «جَعَلَ اللّهُ الْحَجَّ تَشْیِیدا لِلدِّینِ»؛ «خداوند، حج را مایه استحكام و تقویت پایه‏هاى دین نمود.» (8)

امام صادق علیه السلام فرمود: «لا یَزالُ الدِّینُ قائما ما قامَتِ الْكَعْبَةُ»؛ «مادام كه خانه كعبه بر پا است، اسلام هم بر پا است.»(9)

به راستى، آن حجى كه تنها به بُعد عبادى او توجه گردد، و بعد سیاسى آن كه مهم‌ترین فلسفه حج را تشكیل مى‏دهد، فراموش و ترك شود، آیا موجب استحكام دین، و استوارى آن خواهد شد؟ مسلماً جواب منفى است.


پاورقى‏ها:

1ـ مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 184/ بحارالانوار، ج 47، ص 79 / نظیر این مطلب، از امام صادق علیه‌السلام نیز نقل شده است. (بحارالانوار، ج 27، ص 181)

2ـ صحیفه نور، ج 18، ص 66 و 67.

3 ـ صحیفه نور، ج 20، ص 18.

4 ـ اقتباس از كحل البصر، ص 119/ مجمع البیان، ج 9، ص 127.

5 ـ احتجاج طبرسى، ج 2، ص 18 و 19.

6 ـ بحارالانوار، ج 46، ص 127.

7 ـ سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1366.

8 ـ اعیان الشیعه، چاپ جدید، ج 1، ص 316.

9 ـ وسائل الشیعه، ج 8، ص 14.

منبع:

مجله میقات حج، شماره 4، محمد محمدى اشتهاردى

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.