ظاهر و باطن زیبای «شمعدونی»
رویا میرعلمی برای علاقهمندان به تئاتر اسم شناخته شدهای است. قطعا بارها تئاترهایش را دیدهاند و حتی نقشهای مختلف کمدی را با بازی او به خاطر دارند.او قبل از این با «زمانه» حسن فتحی و «حیرانی» امید بنکدار و کیوان علی محمدی مقابل دوربین سریال تلویزیونی قرار گرفته بود اما با وجود بازیهای خوبی که به نمایش گذاشت نتوانست تا این حد برای مردم شناخته شود. اینجا و نقش زیبا شروع موفقیتآمیزی برای این بازیگر است.
*شمعدونی اولین حضور شما جلوی دوربین نیست. پیش از این در سریالهای «زمانه» و «حیرانی» چنین تجربهای داشتید اما اینجا برای اولین بار است که بازیتان کاملا به چشم میآید. اصولا بازیگران تئاتری که پیش از این با کمدی پا به تلویزیون گذاشتهاند هم سرنوشت مشابهی داشتند مثل امیر جعفری، بهنام تشکر، هومن برق نورد و ... همگی با همان کمدی اول، مورد توجه قرار گرفتند و مسیر بعدیشان هموار شد. حتما شما هم میدانستید با «شمعدونی» اتفاق ویژهای در انتظارتان است.
فکر میکنم سریال کمدی کلا در جامعه ما مخاطب و طرفدار بیشتری دارد. بهرحال الان در همه زمینهها مثل تلویزیون، سینما و تئاتر این سلیقه باب شده که بنابر دلایل مختلف ژانر کمدی را بیشتر میپسندند. چون مخاطب بیشتری دارد به نوعی بازیگر هم بیشتر دیده میشود. حالا اگر این بازیگر نقشش هم بیشتر باشد و بتواند لحظات کمدی را درست خلق کند قطعا به این جذابیت هم اضافه میکند. اینجاست که به نظرم تجربیات تئاتر، به کمک یک بازیگر تئاتری میآید و راه را برایش هموار می کند. مثلا همین اسامی که گفتید بهنام تشکر، هومن برق نورد، امیر جعفری و ... قبل از ورودشان به تلویزیون، همگی در تئاتر جایگاه بسیار بالایی داشتند.
*شما هم اتفاقا تجربه زیادی در کارهای کمدی دارید. در تئاترهای متفاوتی نقشهای کمدی بازی کردید و طبیعتا همین فضا به کمک تان آمده.
بله. کارهای کمدی زیادی بازی کردهام که اتفاقا هم تماشاچیهای عام و هم خاص خیلی دوست داشتند. حالا نه اینکه بخواهم از بازی خودم تعریف کنم. منظورم این است که تجربه زیادی در کارهای کمدی خوب دارم. حتما این تجربیات برای این نقش هم خیلی به کمکم آمد.
*جنس کمدی تئاتری قطعا با سریال کمدی تلویزیونی متفاوت است. چه به لحاظ شوخیها، چه اغراق در دیالوگها و موقعیتها و ... حتما برای اینکه شیوه بازیتان را به سبک کارهای تلویزیونی نزدیک کنید تلاش زیادی کردهاید.
وقتی نقش را به من پیشنهاد کردند متوجه شدم که بارقههای کمدی درونش وجود دارد. از همان ابتدا معلوم بود با سریالی ملودرام یا تراژدی روبهرو نیستم. از اول معلوم بود نقش چیست، اثر چگونه است و قرار است در چه قالبی بیان شود. اوایل شخصیت زیبا کاملا یک «تیپ» بود و هرچقدر جلوتر رفتم و سریال به قسمتهای میانیتر رسید کم کم به یک «کاراکتر» تبدیل شد. از یک جایی به بعد این آدم را دیگر میتوانستم حلاجی کنم. برای خودش خلوت داشت، درون داشت، عمق داشت و فقط دیگر یک ظاهر نبود. ولی پایه و اساس این سریال کاملا کمدی بود. من نمیتوانستم یک شخصیت جدی خلق کنم. برای همین هم شروع کردم یک سری ویژگیهای بیرونی برای این آدم پیدا کردم. خلق و خو، مدل راه رفتن، شیوه صحبت کردن و ... . در حین ضبط سریال و قسمتهای جدیدی که نوشته میشد سعی کردم درون شخصیت را هم به تدریج کامل کنم. تا یک ظاهر توخالی از آب در نیاید. هرچه جلو برویم قطعا تماشاچی درونیات او را بیشتر درک می کند. یکی از اتفاقات خوبی که در این کار برایم افتاد این بود که شخصیت زیبا با آنچه تا به حال بازی کرده بودم فرق داشت.
*شمعدونی برخلاف دو تا کار قبلی سروش صحت که شخصیتها بیشتر کارتونی بودند و نمیشد باورشان کرد، پر از شخصیتهای واقعی است. در عین اینکه کمدی است میتوانی تک تک آدمها را باور کنی. انگار به عمد هم هست که شخصیتها به نسبت کارهای قبل، غلو شده نیستند. دیگر خبری از شخصیت غیر قابل باوری مثل خانم شیرزاد نیست یا شخصیت اصلی ما یعنی هوشنگ به اندازه نیما افشار بلا سرش نمیآید. این تعریف شخصیتها چیزی بود که از روز اول سروش صحت روی آن تاکید داشت یا کم کم به آن رسیدید؟ *پس در واقع معتقدید که شمعدونی قصد داشته از همین 20 درصد انتقاد کند؟
توی ساختمان پزشکان یک فانتزی وجود داشت اما اینجا سروش صحت تعمدا میخواست یک کمدی بسازد که بیشتر مسائل روز اجتماع و آدم ها را بیان کند. یعنی خیلی نزدیک به جامعه ما باشد. من این را کاملا توی فیلمنامه میدیدم. وقتی در فیلمنامه اینطور باشد قطعا بازیگر هم به همین سمت و سو میرود. سعی می کند بازیاش فانتزی و خیلی خارج از جریان رئال نباشد. بستر سریال کاملا کمدی است اما جریان فانتزی درونش خیلی خیلی کمرنگ است شاید فقط یک درصد وجود داشته باشد. سروش صحت با توجه به فیلمنامهای که در اختیارمان میگذاشت این طور تعریف کرده بود که آدم ها، یک سری آدمهای روز هستند، با خانوادههایی که وجود دارند و اتفاق هایی که واقعا پیش میآیند. فقط همه اینها در قالب کمدی و با بزرگنمایی اتفاق میافتد.
* حتما انتقادها را در این مدت شنیدهاید. خیلیها معتقدند که شخصیت عرشیا و تعامل اطرافیان با او به شدت اعصاب خرد کن است و در تربیت بچهها اثر بد دارد و یا حتی برخی معتقدند شمعدونی با کاراکتر زیبا خواسته به دخترانی که ازدواج نکردهاند طعنه بزند.
توی این چند روزه دارم به این موضوع فکر می کنم که واقعا بیادبی در جامعه ما وجود ندارد؟هیچ بچهای شبیه به عرشیا نداریم؟ مادرانی نیستند که بچههایشان را بد تربیت می کنند و آن وقت میایستند و به بیادبیهای آنها میخندند؟ ضمن اینکه شمعدونی اصلا چنین رفتارهایی را تایید نکرده. حتی همان عرشیا را هم کسی تایید نمی کند فقط مادرش است که لوسش می کند بقیه همگی با رفتارهای او مخالفت میکنند. یا مثلا وقتی عطا و هوشنگ باهم دعوا می کنند کسی آنها را تایید نمی کند.
*با توجه به تجربیات زیادی که در عرصه تئاتر کمدی داشتهاید و الان هم به خوبی از ایفای نقش زیبا برآمدید به نظر می رسد کلا تمایلاتمان به کار کمدی بیشتر از جدی است.
من در تئاتر و تلویزیون کار کمدی و جدی را کنار هم تجربه کردهام خوبی اش این است که در هر دو مورد توانستهام تماشاگر را راضی نگه دارم. با این حال خودم کمدی را خیلی دوست دارم چون فکر می کنم کمدی بازی کردن خیلی سخت تر از نقشهای جدی است اما دلم می خواهد کارهای مختلف را تجربه کنم.
*شنیده بودیم قبل از شروع فیلمبرداری یک مرتبه پای شما شکسته و صحت هم مجبور شده تغییراتی در فیلمنامه به وجود بیاورد.
بله قبل از اینکه کار شروع شود، پایم از 9 قسمت شکست. حتی عصب پایم را از دست داده بودم و مدام دنبال درمان بودم. یک شکستگی ساده نبود. اصلا نمی توانستم بدون عصا تکان بخورم. خواستم انصراف دهم اما آقای صحت گفت نه این نقش را برای تو نوشتم و باید باشی. بیا حالا من شخصیت زیبا را عوض می کنم تا تو حتما باشی یا با عصا بتوانی بازی کنی.
*الان تنها تفاوت نقش با آنچه از اول خوانده بودید همین است که شما مدام عصا به دست دارید یا تفاوت دیگری هم دارد؟
وقتی فیلمنامه را خواندم فکر کنم زیبا قرار بود معلم رانندگی باشد بعد که این اتفاق افتاد شخصیت زیبا را عوض کردند و نوشتند که در آموزشگاه زبان کار می کند. از لحاظ اینکه حرکت برایم مشکل بود. میزانسن کلا براساس پای من چیده میشد. چون اصلا نمیتوانستم راه بروم. خیلی سخت بود اما آن قدر شرایط خوب بود که بدترین لحظههایم را به خوشترین لحظهها تبدیل می کردم.
منبع: هفت صبح / مرجان فاطمی