تبیان، دستیار زندگی
این راه، همان راهی است که همه گروه های دیندار را آن روز برای تحول و امروز برای پویایی ای که در معنای تشیع ریشه دارد حول محور حسین علیه السلام جمع کرد و می کند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یک دهه فجر انقلابی...


جامعه شناسان دربررسی نقش دین در تحولات اجتماعی، یکی از مهمآ‌ترین مولفه‌ ها را، دینداران می دانند. می توان این دینداران را در چهار گروه بررسی کرد:


حرف اول برای رسیدن به نقطه روشن:

اول :توده های مردم :

چنین دینداری ای از نظر کمّی جمعیت بسیاری از دینداران را شامل می شود ؛ مجموعه ای که در صورت سازماندهی توانایی ایجاد تحولات بنیادین و انقلاب گونه را دارند. کنت تامسون معتقد است چنین تحولاتی با یک سد شکنی همراه است و « یک سدشکنی اساسی وقتی رخ می دهد که گروه های نسبتا محروم در صدد بازسازی مستقر اعتقادات برآیند تا تفاوت بین انتظارات نهادینه شده _ به معنای عامیانه اش _ و تجربه های و.اقعیشان را از بین ببرند.» پس می توان گفت اگر بخواهیم نقش دین را در تحولات اجتماعی معطوف به دینداران مورد بررسی قرار دهیم دسته اولی که توانایی ایجاد تحولات انقلاب گونه را در جامعه دارند عامه مردمند به شرط آن که در گروه های طبیعی یعنی گروه های خویشاوندی و یا گروه های طبیعی _ دینی سازماندهی و هدایت شوند..

دوم: دین داران محافظه کار:

تمرکز اصلی این گروه از دین داران، حفظ وضع موجود و تغییر در پایین سطوح ممکن است. بسیاری از روحانیون ادیان مختلف برای آن که ارتباطشان را با نهاد قدرت حفظ کنند، به پایین ترین سطوح تغییر بسنده می کنند و تا بتوانند از درافتادن با نظام قدرت احتراز می کنند. به همین نسبت هم نهاد قدرت، برداشت این گروه از دین را به عنوان قرائت رسمی از دین معرفی و بر آن پای می فشرد.

سوم: جمعیت های دینی:

 همزمان با ترویج دین رسمی یا برداشت رسمی از دین ، گروه ها و جمعیتهایی بیرون از نهاد رسمی دین شکل می یابند که ضمن تقید به اخلاق و دینداری و آموزه های دینی دارای مناسک و رفتارها و روش های متفاوتی در دینداری هستند. پیوند میان این جمعیت ها اغلب باطنی و روحانی است و احتمالا دارای سلسله مراتب در ارتباطات جمعیتی و حتی محافل دینی برای انجام مناسک خاص هستند. تاثیر این گروه ها بر تحولات اجتماعی معمولا غیر ملموس و حرکت آن ها بطیء و تأثیرگذاری آن ها کند است اما امکان تسلط گفتمان این گروه ها به سبب تضادی که با دین رسمی دارند در تحولات اجتماعی محتمل است. تحرکات این گروه لزوما سیاسی نیست اما می توانند ثمرات روشنی در رفتار میان دولت و مردم داشته باشند. بنابر قول مارکس وبر رهبران این گروه ها معمولا دارای فرهمندی شخصی و عمیق و باطنیند و حتی ویژگی های فیزیولوژیک برجسته ای نیز دارند.

چهارم: جریانات اصلاح طلب دینی:

شاید بتوان گفت که بیشترین تاثیرات دینی در تحولات اجتماعی برآمده از جریانات اصلاح طلب دینی است. این جریانات معمولا از درون خود نهاد رسمی دین برمی خیزند. معمولا اختلاف نظر اصلاح طلبان دینی با نهاد رسمی دین نه در مسایل مبنایی بلکه معطوف به گفتمان غالب در دینداری و برداشت و قرائت مسلط در جامعه از دین یا در روش ها و اعمال اقتدار نهاد رسمی دین است. این دسته کسانی هستند که در صورت سازماندهی نقش روشنفکران ارگانیک را در تحولات اجتماعی بازی می کنند و در صورت عدم سازماندهی ، معترضان یا جدایی طلبان از آن ها برای تحولات اجتماعی استفاده می کنند. جریان اصلاح طلبی دینی تحولات اجتماعی را آرام و معطوف به زیرساختهای اجتماعی دنبال می کند و این قطعی است که جریانهای اصلاح طلب دینی بدان سبب که در مبانی با دین رسمی مشکلی ندارند آخرین گام را برای تحولات اجتماعی، انقلاب می دانند مگر آن که ایدئولوژی آنان در تضاد مستقیم با جریان سیاسی حاکم باشد.

رهبری

حرف دوم؛ یک نقطه روشن:

بسیاری از جامعه شناسان در تحلیل انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک تحول بزرگ اجتماعی درمانده اند. شاید انقلاب اسلامی تنها انقلاب ایدئولوژیکی باشد که در آن عناصر چهارگانه تحول اجتماعی ِ معطوف به دینداران به وضوح با همدیگر هماهنگ شدند یعنی از یکسو جریان عامه مردم با تمام قوا به میدان آمدند و از سوی دیگر وابستگان به نهاد رسمی دین یعنی روحانیت تشیع با آزادگی ای خاص توانست نقش ویژه و سرنوشت ساز خود را در همراهی با جریان اصلاح طلب دینی ایفا کند و در حالی که بسیاری و بلکه تمام جمعیت های دینی نیز به میدان آمده بودند پشت سر رهبری بی نظیر، که در مرز بین سنت و تجدد ایستاده و توانسته بود میان قرائت سنتی از دین و اصلاح طلبی دینی آشتی برقرار کند و فقه جواهری را با اجتهاد پویا درآمیخته و از دل آن نظریه ای ویژه استخراج کرده بود ، انقلابی تمام ایدئولوژیک در قرن کنارگذاشتن ایدئولوژی ها اتفاق افتاد. این رویداد بی همتا در واقع به هم ریختن انگاره های جامعه شناختی ای را در پی آورد که ادیان را به یک چشم نگاه می کردند و نمی توانستند یا نمی خواستند بین ادیان و مذاهب دیگر با تشیع سرخ حسینی تفاوت و فاصله ای بگذارند و در عین حال از تیزبینی امام روشن بین ما نیز غفلت داشتند.

حرف آخر؛ یک امتداد

دهه فجر امسال را در حالی آغاز می کنیم که فضای ملی و بین المللی دچار التهابات و خصوصیات ویژه ای است. شمشیرها از رو کشیده شده و در حالی که همه با هم سعی می کنند با لبخند با هم قدم بزنند یک طرف به دنبال ساقط کردن انقلابی است که با خط سرخ حسین علیه السلام نوشته شده و امتداد یافته است.

راه این امتداد بازگشت به همان تشیع سرخی است که از درون منادی تحولی انقلابی است بدون آن که درگیر و دار قدم زدن های دیپلماتیک خود را گم کند. این راه، همان راهی است که همه گروه های دیندار را آن روز برای تحول و امروز برای پویایی ای که در معنای تشیع ریشه دارد حول محور حسین علیه السلام جمع کرد و می کند.

 دهه فجر امسال، امتداد تحولی است که در شعار بزرگ مردی که امروز نماد تشیع حسینی است تجلی می کند: من انقلابی ام؛ دیپلمات نیستم......

دکتر محمد شیخ الاسلامی

سردبیر سایت تبیان