تبیان، دستیار زندگی
نوشتن خاطرات و سفرنامه ها عمری طولانی دارد و به نظر راهی درست برای انتقال تجربیات و یافته ها از نسلی به نسل دیگر است. برای نوشتن حتما لازم نیست که فرد یک موقعیت شغلی و یا اجتماعی خاص داشته باشد. هرکسی از پنجره ی نگاه خود می تواند به زیبایی، دیده ها و شنید
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مریم سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سفرنامه‌نویسی و خاطره‌نویسی

نوشتن خاطرات و سفرنامه‌ها عمری طولانی دارد و به نظر راهی درست برای انتقال تجربیات و یافته‌ها از نسلی به نسل دیگر است. برای نوشتن حتما لازم نیست که فرد یک موقعیت شغلی و یا اجتماعی خاص داشته باشد. هرکسی از پنجره‌ی نگاه خود می‌تواند به زیبایی، دیده‌ها و شنیده‌های خود را به زنجیرِ مانایِ نوشتن بکشد.

مریم سمیعی -بخش ادبیات تبیان
سفرنامه‌نویسی

فصلِ تابستان، فرصتی برای گردش و فراغ خاطر و سفر رفتن مهیا می‌سازد و آشنایی با فرهنگ‌ها و آداب و رسوم مختلف را به ارمغان می‌آورد. بازدید از موزه‌ها، آثار باستانی‌ای که برخی از آن‌ها قرن‌ها عمر کرده‌اند، شرکت در جشن‌های اقوام مختلف و حتی دیدن کردن از قبرستان‌های قدیمی و شکوه جلالِ پادشاهانِ پیشین که حالا چیزی از آنها باقی نمانده است، سوغاتِ فراموش نکردنی‌ای است که در این فصل در زنبیلِ فراغتِ هر کسی ممکن است دیده ‌‌شود.

در این میان ضبط و ثبت این تجربیات به گونه‌ای با نوشتن خاطرات به هر سبکی ممکن است. سفرنامه‌نویسی و خاطره‌نویسی شیوه‌های نوینی نیستند. سال‌هاست که افراد مختلف با اهداف گوناگون با نوشتنِ دیده‌ها و شنیده‌های خود گنجینه‌ی عظیم و ارزشمندی را فراهم آورده‌اند.

سفرنامه‌نویسی

اهمیتِ نوشتن و به ثبت رساندنِ تجربیات، بر کسی پوشیده نیست. امروزه با توجه به آثار گران‌قدری هم چون، سفرنامه‌ی ناصرخسرو قبادیانی، سفرنامه‌ی ابن بطوطه و یا سفرنامه‌ی مارکوپولو اطلاعات بی‌نظیری درباب شیوه‌ی زیستنِ انسان‌ها و هم چنین طرز تفکر آنان نسبت به زندگی در زمان‌های گذشته به دست می‌آید. با توجه به دستاوردهایِ عظیم تاریخی، مذهبی، ادبی و اجتماعیِ هر کدام از این آثار می‌توان به اهمیتِ این‌چنین انواعِ ادبی‌ای پی برد.

سفرنامه‌ی ناصرخسرو یکی از نمونه‌های کم نظیرِ ادب پارسی است. این سفرنامه شرح مسافرت هفت‌ساله‌ی او به سرزمین‌های مختلف بوده است. این کتاب به نثرى ساده نوشته شده و حاوى اطلاعات دقیق جغرافیایى و تاریخى است. ناصرخسرو در ارائه‌ی گزارشاتی در باب دیده‌ها و شنیده‌هایش از هیچ جزئیاتی فروگزار نکرده است. همین توصیفات و ارائه‌ی اطلاعات دقیق است که سفرنامه‌ی او را از سایرین متمایز کرده‌ است. در ادامه قسمت‌هایی از این سفرنامه که متناسب با همین روزها انتخاب شده است را می‌خوانیم:

« خامس رمضان سنه ثمان و ثلثین و اربع مائه در بیت المقدس شدیم. یک سال شمسی بود که از خانه بیرون آمده بودم و مادام در سفر بوده که به هیچ جای مقامی و آسایشی تمام نیافته بودیم. بیت المقدس را اهل شام و آن طرف‌ها قدس گویند، و از اهل آن ولایات کسی که به حج نتواند رفتن در همان موسم به قدس حاضر شود و به موقف بایستد و قربان عید کند چنان که عادت است و سال باشد که زیادت از بیست هزار خلق در اوایل ماه ذی الحجه آن جا حاضر شوند و فرزندان برند و سنت کنند و از دیار روم و دیگر بقاع همه ترسایان و جهودان بسیار آن جا روند به زیارت کلیسا و کنشت که آن جاست و کلیسای بزرگ آن جا صفت کرده شود به جای خود.

سواد و رستاق بیت المقدس همه کوهستان همه کشاورزی و درخت زیتون و انجیر و غیره تمامت بی آب است و نعمت های فراوان و ارزان باشد و کدخدایان باشند که هریک پنجاه هزارمن روغن زیتون در چاه‌ها و حوض‌ها پر کنند و از آن جا به اطراف عالم برند و گویند به زمین شام قحط نبوده است و از ثقات شنیدم که پیغمبر را علیه السلام و الصلوة به خواب دید یکی از بزرگان که گفتی یا پیغمبر خدا ما را در معیشت یاری کن. پیغمبر علیه السلام در جواب گفتی نان و زیت شام بر من.

اکنون صفت شهر بیت المقدس کنم. شهری است بر سر کوهی نهاده و آب نیست مگر از باران و به رستاق‌ها چشمه های آب است اما به شهر نیست چه شهر بر سنگ نهاده است و شهری است بزرگ که آن وقت که دیدیم بیست هزار مرد در وی بودند و بازارهای نیکو و بناهای عالی و همه زمین شهر به تخته سنگ های فرش انداخته و هرکجا کوه بوده است و بلندی بریده‌اند و همواره کرده چنان که چون باران بارد همه زمین پاکیزه شسته، در آن شهر صناع بسیارند هر گروهی را رسته ای جدا باشد، و جامع مشرقی است و باروی مشرقی شهر باروی جامع است چون از جامع بگذری صحرایی بزرگ است عظیم هموار و آن را ساهره گویند و گویند که دشت قیامت خواهد بود و حشر مردم آن جا خواهند کرد بدین سبب خلق بسیار از اطراف عالم بدانجا آمده‌اند و مقام ساخته تا در آن شهر وفات یابند و چون وعده حق سبحانه و تعالی در رسد به میعادگاه حاضر باشند. خدایا در آن روز پناه بندگان تو باش و عفو تو آمین یا رب العالمین.»(ناصر خسرو، 1354)(1)

در نوشتن خاطرات و سفرنامه‌ها، ایستادن و بررسی کردنِ فرهنگ مقابل (حتی اگر فرهنگِ خودی باشد) به عنوانِ یک شخصِ سوم است که کار را ارزشمند می‌کند.

خاطره‌نویسی

خاطره‌نویسی را نمی‌توان از سفرنامه‌نویسی جدا کرد. رابطه‌ی زندگی‌نامه و خاطره‌نگاشته و هم‌چنین رابطه‌ی سفرنامه و خاطره‌نگاشته، رابطه‌ی عموم و خصوص است(محمدرضا ایروانی، 1386) (2). نوشتن خاطرات در حوزه‌های مختلف از جمله حوزه‌های شغلی و خانوادگی ممکن است. برای نمونه شرح زندگانیِ من نوشته‌ی عبدالله مستوفی در همین زمینه نگاشته شده است. عبدالله مستوفی در این کتاب که در چند جلد به چاپ رسیده است، به زندگی اداری و اجتماعی دوره‌ی قاجار پرداخته است. او در زمان ناصرالدین شاه به دنیا آمد اما با این همه در کمتر از صد صفحه‌ی آغازین روندِ روی کار آمدنِ آقا محمد خان قاجار را نیز شرح داده است. در این قسمت‌ها او شنیده‌های خود از دیگران را با شیرینیِ خاصِ خود برای خواننده تعریف می‌کند. از همان ابتدا، خواننده تحت تأثیر زبان ساده و روان کتاب قرار می‌گیرد و به سختی می‌تواند از خواندن بازایستد. در ادامه به قسمت‌هایی از این کتابِ ارزشمند اشاره می‌کنیم:

«از ایامی که ما همیشه برای رسیدن آن روز می‌شمردیم، ماه محرم بود. از بیستم ذی الحجه مقدمات روضه‌خوانی در منزل ما شروع می‌شد...مادرم در قسمت خود گذشته از قلیان و چای و قهوه، عدس و قهوه بوداده و شش رنگ قاووت در حقه‌هایِ بلور که در سینی‌های ورشو چیده شده بود، به مهمان‌های خود تقدیم می‌کرد. عدسِ بوداده را خانم‌ها برای این می‌خوردند که تصور می‌کردند اشک چشم را زیاد می‌کند.

...پدرم در روضه‌خوانی جز درک ثواب و به عمل آوردنِ کار مستحب منظوری نداشت. چندان پاپیِ تجمل نبوده و خیلی ساده روضه‌خوانی می‌کرد... روضه بهانه و اصلِ مقصود انتشار تربیت و معلومات اسلامی در توده‌ی مردم بود. گذشته از منبر واعظ‌ها که نصف بیشتر اوقات روضه را اشغال می‌کرد، همان روضه‌خوان‌ها و ذاکرین هم مطالبی برای مردم می‌گفتند که مایه‌ی پرورش افکار و اخلاق آنها بوده و ... توده را عملاً تربیت و از همه بالاتر ایمان را در قلب آنها جایگزین و محکم می‌کرد.

...در همین مجالس بود که روح دموکراسی اسلامی، مورد بروز و ظهور پیدا می‌کرد... همین عمل ساده حس تعالی و برادری و برابری و یک رنگی را در طرفین ایجاد و بالنتیجه و سبب پرورش روح و علو طبع طبقه‌ی پایین‌تر شده و روح دموکراسی را در قلب طرفین جاگیر می‌کرد...» (مستوفی، 1384) (3)

نتیجه‌گیری

نوشتن خاطرات و سفرنامه‌ها عمری طولانی دارد و به نظر راهی درست برای انتقال تجربیات و یافته‌ها از نسلی به نسل دیگر است.

مهم‌ترین نکته در این میان شاید حلاجی کردن و فاصله گرفتن و بی‌طرفانه نگاه کردن به موقعیت مطرح شده باشد. در نوشتن خاطرات و سفرنامه‌ها ایستادن و بررسی کردنِ فرهنگ مقابل (حتی اگر فرهنگِ خودی باشد) به عنوانِ یک شخصِ سوم است که کار را ارزشمند می‌کند. همان‌طور که در نمونه‌ی بالا دیدیم مستوفی صرف نظر از تعریف ماوقع در محرم و روضه‌ها بر برداشت خود و تأثیر احتمالیِ این نوع مراسمات در پررنگ‌تر شدن دموکراسی و شکل‌گیری ِ برابری و برادری تأکید داشت. نکته‌ای که شاید از نظرِ ما دور مانده باشد.


منابع:
1. ناصرخسرو، (1354)؛ سفرنامه ناصرخسرو. تهران: زاور.
2. ایروانی، محمدرضا (1386). نگاهی به خاطره نویسی و مقایسه آن با زندگی‌نامه و سفرنامه، مجله زبان و ادبیات فارسی، شماره‌ی 8، 100-73
3. مستوفی، عبدالله، (1384). شرح زندگانی من، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه. تهران: زاور.