تبیان، دستیار زندگی
الهام با واسطه یا بی واسطه اختصاص به اهل بیت علیهم السلام دارد. این نوع از علم را علم لدنی می گویند که معارف از جانب خداوند متعال به امام تفویض می گردد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قلب امام مرکز دریافت علوم

علم

امام مهدی علیه السلام می فرمایند:

علم ما اهل بیت علیه السلام بر سه نوع است: علم به گذشته، آینده و حادث. علم گذشته تفسیر است، علم آینده موقوف است و علم حادث انداختن در قلوب و زمزمه در گوش هاست که این بخش بهترین علم ماست. این عبارت بخشی از جواب امام به سوال علی بن محمد سمری درباره علم امام بود.

مرحوم مجلسی در مرآة العقول در تفسیر این سه نوع علم می فرمایند:

علم ماضی یعنی علمی که پیامبر برای اهل بیت تفسیر کرده اند. مراد از غابر خبرهایی است که مربوط به آینده جهان است اینکه ایشان به موقوف تفسیر کرده اند این است که علومی که تعلق به آینده جهان دارد مختص به اهل بیت علیهم السلام می باشد.

افضلیت نوع سوم نیز به این جهت است که الهام با واسطه یا بی واسطه اختصاص به اهل بیت علیهم السلام دارد. این نوع از علم را علم لدنی می گویند که معارف از جانب خداوند متعال به امام تفویض می گردد.

علم امام حضوری است

علم امام علم حضوری است که مستقیماً به نفس تعلق می‌گیرد (نه علم حصولی) و از راه مفاهیم ذهنی و صورت اشیا به دست نمی‌آید. بدین جهت، خطا در آن امکان ندارد و با تصور و تصدیق همراه نیست. علم امام از نوع فعلی است نه انفعالی و برگرفته از معلومات نیست، بلکه سبب ایجاد معلوم است.

ابزار حصول علم برای امام

ابزارهای معرفت عبارتند از: حس، خیال، وهم، عقل و قلب. این قوا در وجود امام به کامل‌ترین شکل وجود دارد. به این دلیل، امام به کامل‌ترین نحو، حقایق علوم را درک می‌کند. قوه حس امام، در حد کمال است و تصاویر را به بهترین شکل در می‌یابد. بالاتر از قوه حس، قوه خیال است.

قوه خیال، رابط بین محسوسات (که از طریق قوه حس احساس می‌شود) و معقولات (که با عقل ادراک می‌شود) است و برای تبدیل صور حسی به عقلی و بالعکس، نقش واسطه را دارد.

هدایت‏به امر خدا، همان رهبرى افراد بشر است، از راه ملكوت و نفوس آنها. فلذا همیشه باید در عالم امام زنده باشد و روى همین اصل است كه بعد از رسول خدا نیاز به امام زنده است

اما قوه عاقله در امام، سلطه قوه خیالیه را به طور کامل در دست دارد و به این جهت، شیطان دخالتی در قوه خیالیه امام ندارد. قوه متخیله در امام، تحت رهبری قوای عقل و قلب قرار می‌گیرد و وسیله خوبی برای تفکر و یافتن حد وسط و ابزار خوبی برای تصویر یافته‌های عقلی و قلبی است.

کمال قوه تخیل (یا قوه مصوره) این است که آن‌قدر شدت و قدرت می‌یابد که در بیداری، عالم غیب را مشاهده می‌کند و معقولات و کلیات را از واسطه‌های عقلی ادراک و صورت‌های زیبا را مشاهده می‌کند و صداهای نیکو را می‌شنود.

پس، آنچه انسان از عالم عقل درک می‌کند، حکایتی از آن در عالم اشباح باطنی واقع می‌شود؛ به این معنا که همان عقلی که معارف را بر او افاضه می‌کند، صورت‌های حسی را به صورت شبح بر او ارائه می‌دهد که با کلام فصیح (و مطابق با آن معانی) سخن می‌گویند و آن صورت‌ها، فرشته‌هایی هستند که نبی و ولی، آنها را می‌بینند. (صدرای شیرازی، 1366: ‏6 / 285 ـ 273)

عقل در امام در مرتبه بالایی قرار دارد و امامت دیگر قوا، به عهده اوست. امام مجهولات خود را به وسیله عقل فعال در می‌یابد، بدون آنکه پیش‌ کسی تعلیم گیرد و یا‌ به وسیله معلومات و از راه فکر به دست آورد.

این مرتبه از کمال، «عقل قدسی» نام دارد و بالاتر از عقل بالملکه است. در این مرتبه، قوه حدس بسیار شدت می‌یابد و می‌تواند صورت‌هایی که در عقل فعال است را یک باره در نفس، نقش بندد. (ابن سینا، 1400: 1 / 195؛ جوادی آملی، بی‌تا: 195 ـ 193)

در امام، قلب به مقام عالیِ از شهود می‌رسد و همه قوای مادون، آن را تبعیت می‌کنند. به عبارت دیگر، هم عقل، معانی کلی را به خوبی دریافت می‌کند و هم قوه واهمه، آنچه در آن تنزل می‌کند را به نیکی در می‌یابد و هم قوه متخیله آن‌چنان‌که باید، صورت‌گری می‌کند و هم قوه خیال، تمام آنچه در حد صورت تجلی کرده را مشاهده می‌کند و در این حال، هرآنچه دیده می‌شود، صادق است و هرآنچه گفته می‌شود، با واقع مطابق است و شهود امام به دلیل عصمتی که دارد، میزان برای مشاهده دیگران و فهم او به دلیل مصونیت از خطا، معیار برای فهم دیگران است. (جوادی آملی، 1384: 3 / 282 ـ 267)

الهام با واسطه یا بی واسطه اختصاص به اهل بیت علیهم السلام دارد. این نوع از علم را علم لدنی می گویند که معارف از جانب خداوند متعال به امام تفویض می گردد

قلب امام کانون افاضه علوم

مبدا افاضه علم، قلب امام است، كه به واسطه سیطره بر ملكوت موجودات، به هر موجود به قدر استعداد افاضه مى‏كند «و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا»(انبیا 73) هدایت‏به امر خدا، همان رهبرى افراد بشر است، از راه ملكوت و نفوس آنها. فلذا همیشه باید در عالم امام زنده باشد و روى همین اصل است كه بعد از رسول خدا نیاز به امام زنده است، كه وجود مقدس امیرالمومنین علیه السلام باشد، این براى آن است كه توسط آن قلب زنده و بیدار كه در عالم جمع واقع است، افراد بنى آدم به بهره حیات و علوم خود برسند، و الا اگر مجرد عمل كافى بود با نداى كفانا كتاب الله هر كس در زاویه نفس، و بیغوله تاریك آن مى‏خزید، و تا آخر عمر قدمى از نفس و هواى آن فراتر نمى‏گذارد.

چون القا كننده معارف قرآن به قلب انسان، امام است، و بدون آن انسان نابیناى متهوس به شهوات و منغمر در لذات، آیات قرآن را وسیله‏اى براى رسیدن به منویات خود تفسیر و تاویل مى‏كند، بنابراین هر چه عمل كند از دائره امیال نفسانیه او خارج نیست. شیعه مى‏گوید اساس تعالیم اسلام بر اساس امامت است. در زمان رسول الله خود آن حضرت امام بوده‏اند، و توسط آن قلب بیدار كه در منبع علوم ‏«فاوحى الى عبده ما اوحى‏»(النجم:53 - آیه 10) قرار گرفته، به دلهاى امت افاضه معارف مى‏گردد، و بعد از آن حضرت توسط ائمه اطهار، یكى بعد از دیگرى تا حضرت بقیة الله الاعظم عجل الله تعالى فرجه الشریف، توسط آن كانونهاى حیات و معرفت، هر قلبى به اندازه سعه خود اشباع مى‏شود.

فرآوری: مریم پناهنده    

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منابع:

1)     امام شناسی ، محمد حسین حسینی طهرانی،ج1

2)     دین شناسی از دیدگاه حضرت مهدی علیه السلام،رضوانی، علی اصغر ،ج 1

3)     خبرگزاری فارس

مطالب مرتبط:

علم یا دین؟!

جایگاه علم غیب در علم معصومین

تفاوت علم خدا با علم امام

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.