امری که خدا اذن می دهد اما راضی نیست!
رحمت عام خدای متعال، گناهكار را در حال گناه هم گرفته است و الا اگر نبود نمیتوانست گناه كند. این به معنای این نیست كه خدای متعال راضی به گناه است. در روایت كتاب توحید است. فرمود: چه بسا امری كه خدای متعال اذن میدهد ولی راضی نیست. ولی اذن داده است. اگر اذن نداده بود، انسان نمیتوانست گناه كند. آن رحمت عام است.
در بسم الله الرحمن الرحیم دو صفت در دنبال اسم الله آمده است كه خدای متعال علاوه بر این كه الله است، رحمان و رحیم هم است.
رحمان و رحیم را مفصل لغویون و بزرگان و ادبا و مفسرین بحث كردند، در اینجا فقط این جملهای كه در روایات مكرر آمده عرض می شود كه جملهی قابل توجهی است.
فرمود: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِعِبَادِهِ أَیُّهَا الْفُقَرَاءُ إِلَى رَحْمَتِی» (وسایل الشیعه/ج7/ص169) همهی شما فقیر به رحمت حق هستید، در دعای ابوحمزه خواندید : «و برحمتك تعلقی» ما همه متعلق به رحمت هستیم. همهی شئون ما تعلق به رحمت حق دارد. آمیخته به رحمت حق هستیم.
«أَیُّهَا الْفُقَرَاءُ إِلَى رَحْمَتِی قَدْ أَلْزَمْتُكُمُ الْحَاجَةَ إِلَیَّ فِی كُلِّ حَالٍ» بخواهید یا نخواهید فقر به من ملازم شماست. من این را ملازم شما قرار دادم. اصلاً حالت غنا در عبد پیدا نمیشود. این را ملازم شما قرار دادم. كوچك باشید، بزرگ باشید، خیال نكنید وقتی طفل هستید، فقیر هستید، جوان رشید كه شدید، دیگر غنی میشوید. همانطور كه آن موقع هم فقیر بودید، الآن هم فقیر هستید.
«وَ ذِلَّةَ الْعُبُودِیَّةِ فِی كُلِّ وَقْت» همیشه ذلت عبودیت ملازم شماست. ما در ذل عبودیت هستیم. البته در ذل عبودیت، اگر كسی او را درك كند، عین عز تقرب حضرت حق است. همهی عزت از آن اوست، «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعا» (یونس/65) اگر كسی به ذل عبودیت رسید و در مقابل حضرت حق احساس عبودیت محض كرد، این ذلت عبودیت را چشید، عزت بندگی را هم بدست میآورد. و الا الی الابد ذلیل غیر خواهد بود.
انسان اگر در مقام عبودیت حضرت حق قرار گرفت، طوفانها هم مۆمن را به حركت درنمیآورد. چون عبد است، چون ذلیل حضرت حق است، به عزت عبودیت رسیده است. لذا همهی عالم، كائنات او را نمیتوانند حركت بدهند.
وقتی در قیامت آن زلزلهی عظیم میشود كه همه مضطرب میشوند، «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ» (نمل/89) در امنیت محض است. چرا؟
نكتهاش این است كه در عزّ عبودیت حضرت حق است. عزت جز در مقام عزّ عبودیت نیست. عبودیت هم بندگی محض و خاكساری محض است. گردن فرازی عبودیت نیست. یعنی خود را ندیدن، حضرت حق را دیدن، هر وقت حضرت خود را ندیدی، آنوقت عزت حضرت حق در انسان جاری میشود. انوار عزت جاری میشود. «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُۆْمِنین» (منافقون/8)
در زیارت غدیریهی حضرت علی(علیه السلام) از امام هادی (علیه السلام) است. تعبیر این است. «لَا تَزِیدُنِی كَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِی عِزَّةً وَ لَا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّی وَحْشَةً وَ لَوْ أَسْلَمَنِی النَّاسُ جَمِیعاً لَمْ أَكُنْ مُتَضَرِّعاً» (بحارالانوار/ج97/ص361) شما فرمودی همهی مردم دور من جمع شوند، بر عزت من اضافه نمیشود. از دور من پراكنده شوند، من هیچ گاه احساس تنهایی نمیكنم و از تفرق آنها احساس وحشت در من پیدا نمیشود. همهی مردم مرا با دشمن تنها بگذارند، احساس ذلت نمیكنم. احساس تضرع نمیكنم. چرا؟ حضرت این بیان امیرالمۆمنین را كه خودشان در بیان خودشان فرمودند، توضیح میدهند. «اعْتَصَمْتَ بِاللَّهِ فَعَزَزْت» (بحارالانوار/ج97/ص361) كسی كه با اعتصام به خدا به عزت میرسد، دیگر توجهی به آمد و شد كائنات ندارد. اصلاً اینقدر عزیز است كه كائنات بیایند و بروند احساس نمیكند.
در باب حضرت حق یك تعبیری است. فرمود: وقتی خدای متعال همهی عوالم را آفرید، هیچ چیز بر ملكش اضافه نشد. همهی عوالم را آفرید، چیزی بر ملك خدا اضافه نشد. كسی كه صاحب ملك الهی است، همهی كائنات بیایند و بروند، چیزی بر او كم و زیاد نمیشود. «اعْتَصَمْتَ بِاللَّهِ فَعَزَزْت»
حضرت فرمودند: من ذلت و عبودیت را در همهی اوقات ملازم شما قرار دادم. بنابراین شما ذلیل من هستید. محتاج من هستید. منتهی ممكن است اشتباه كنید و سراغ بتها بروید. من شما را محتاج بتها نیافریدم. این را مكرر خواندیم در ابوحمزه است كه «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَكَلَنِی إِلَیْهِ فَأَكْرَمَنِی» (بحارالانوار/ج95/ص82) من شما را خوار نكردم به دیگران واگذار كنم. «وَ لَمْ یَكِلْنِی إِلَى النَّاسِ فَیُهِینُونِی» من شما را فقیر خودم آفریدم. از دایرهی فقر من و عبودیت نمیتوانید بیرون بروید. سر در هر دامنی نگذارید. این دامنها، دامنهایی نیستند كه شما را اجابت كنند. این گوشها نمیشنوند. این دستها كاری با شما ندارند.
«فَإِلَیَّ فَافْزَعُوا فِی كُلِّ أَمْرٍ تَأْخُذُونَ فِیهِ وَ تَرْجُونَ تَمَامَهُ وَ بُلُوغَ غَایَتِه» (وسایلالشیعه/ج7/ص169
فرمود: در هر امری كه شروع میكنید و امیدوار هستید به آن نتیجهای كه میخواهید برسد و اصلاً برای آن نتیجه كار را شروع میكنید. شما فقیر به آن نتیجه هستید. بینیاز از آن نتیجه نیستید. اگر میخواهید به آن نتیجه برسید، «فَإِلَیَّ فَافْزَعُوا».
«فَإِنِّی إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أُعْطِیَكُمْ لَمْ یَقْدِرْ غَیْرِی عَلَى مَنْعِكُمْ» (بحارالانوار/ج89/ص232) اگر من بخواهم به شما بدهم، دیگری نمیتواند جلوی مرا بگیرد. «وَ إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَمْنَعَكُمْ لَمْ یَقْدِرْ غَیْرِی عَلَى إِعْطَائِكُم» اگر هم میخواهم منع كنم دیگری نمیتواند به شما چیزی بدهد. «فَأَنَا أَحَقُّ مَنْ سُئِلَ وَ أَوْلَى مَنْ تُضُرِّعَ إِلَیْه» آن كسی كه شایسته است، به سوی او تضرع كنید، و از او بخواهید من هستم. بقیه اصلاً شایستگی ندارند.
بنابراین «فَقُولُوا عِنْدَ افْتِتَاحِ كُلِّ أَمْرٍ صَغِیرٍ أَوْ عَظِیم» (بحارالانوار/ج89/ص232) و كسی این را فهمید كه ما در مقابل حضرت حق، فقیر و ذلیل و مضطر هستیم و در مقابل غیر مطلقاً اینگونه نیستیم. دیگری نه میتواند كاری كند و نه با ما هم كار دارد. پس در افتتاح هر امری «بسم الله الرحمن الرحیم» بگویید. كار نداشته باشید این كار كوچك است یا بزرگ است.
از دیگران كارهای كوچك هم ساخته نیست. «ما یَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمیرٍ» (فاطر/13) یك پوسته و هسته خرما هم در اختیار اینها نیست. «لَنْ یَخْلُقُوا ذُبابا» (حج/73) یك پشه هم نمیتوانند خلق كنند. پس خیال نكنید دیگران میتوانند كارهای كوچك را انجام دهند و در كارهای بزرگ سراغ حضرت حق برویم. در افتتاح هر كار كوچك و بزرگی بگویید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَیْ أَسْتَعِینُ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ» (بحارالانوار/ج89/ص232) در این امری كه شروع كردم، دنبال رسیدن به هدفی هستم، استعانت میجویم از كسی كه «لَا تَحِقُّ الْعِبَادَةُ لِغَیْرِه» دیگری شایستهی عبادت نیست. استعانت، عبادت است. «لَا تَحِقُّ الْعِبَادَةُ لِغَیْرِه» یعنی «لا تحق الاستعانه»
بندگان من، من شما را فقیر خودم آفریدم. لذا عبد من هستید. فرمود: «قَدْ أَلْزَمْتُكُمُ الْحَاجَةَ إِلَی فِی كُلِّ حَالٍ وَ ذِلَّةَ الْعُبُودِیَّة» (وسایلالشیعه/ج7/ص169)
بنابراین «استعینوا» استعانت جستن، رفع فقر كردن با عبادت كردن یكی است. «أَسْتَعِینُ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ بِاللَّهِ الَّذِی لَا تَحِقُّ الْعِبَادَةُ لِغَیْرِه» آن كسی كه غیر است شایستهی عبادت نیست و اگر حاجتت را بردی، عبادت كردی. شرك میشود. شرك در دعا، شرك در بندگی است. بنده فقط باید دستش به طرف خدا دراز شود.
دو صفت این است: «الرَّحْمَنِ الَّذِی یَرْحَمُ بِبَسْطِ الرِّزْقِ عَلَیْنَا الرَّحِیم» (بحارالانوار/ج89/ص232) رحمان یعنی رزقش را بر همهی مخلوقات منتشر كرده است. «بَلْ كَیْفَ یَضِیقُ عَلَى المدنیین [الْمُذْنِبِینَ] مَا وَصَفْتَهُ مِنْ رَحْمَتِك» در دعای ابوحمزه است. این رحمت عام خدای متعال، گناهكار را در حال گناه هم گرفته است و الا اگر نبود نمیتوانست گناه كند. این به معنای این نیست كه خدای متعال راضی به گناه است. در روایت كتاب توحید است. فرمود: چه بسا امری كه خدای متعال اذن میدهد ولی راضی نیست. ولی اذن داده است. اگر اذن نداده بود، انسان نمیتوانست گناه كند. آن رحمت عام است.
رحیم یعنی چه؟
در روایت داریم «رَحِیمٌ بِالْمُۆْمِنِین» (بحارالانوار/ج4/ص194) فقط به یك دسته رحیم است. یك رحمت و لطف و محبت خاص است. مثل رزق ایمان، توكل، یقین، رضا و معرفت، آن طعامهایی كه یك لقمهاش با كل كائنات قابل عوض كردن نیست. یك جرعه از جام الهی و شراب الهی كه مطهر انسان است، با همه شرابهای دنیایی كه دیگران میخورند، با همه نوشیدنیهای دنیا قابل مقایسه نیست. آن رحمتهای خاص است. قرآن سفرهی خداست. رحمت رحیمیه است. همهی مۆمنین سر این سفره می نشینند و از این سفره طعام الهی را برمیدارند. ولایت نبی اكرم(صلی الله و علیه وآله) و اهلبیتاش رحمت رحیمیهی خداست.
«الرَّحِیمِ بِنَا فِی أَدْیَانِنَا وَ دُنْیَانَا وَ آخِرَتِنَا» نسبت به مۆمنین هم در امر دینشان، دین رحمت خاصهی خداست. در دین و دنیا و در آخرت آنها، رحمت خاص به آنها دارد.
فرآوری: زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان
منابع:
بیانات حجت الاسلام میرباقری در برنامه سمت خدا
پرسمان