خیلی خستهام
قصه خورشید و گل/ شفیعی كدكنی( دفتر شعر زمزمه ها)
مردم از درد و به گوش توفغانم نرسید
جان ز کف رفت و به لب راز نهانم نرسید
گرچه افروختم و سوختم و دود شدم
شکوه از دست تو هرگز به زبانم نرسید
به امید تو چو آیینه نشستم همه عمر
گرد راه تو به چشم نگرانم نرسید
غنچه ای بودم و پر پر شدم از باد بهار
شادم از بخت که فرصت به خزانم نرسید
من از پای در افتاده به وصلت چه رسم
که به دامان تو این اشک روانم نرسید
آه ! آن روز که دادم به تو آیینه دل
از تو این سنگ دلی ها به گمانم نرسید
عشق پاک من و تو قصه ی خورشید و گل است
که به گلبرگ تو ای غنچه لبانم نرسید
***
اینجا- سید علی صاالحی (كتاب شعر سمفونی سپیده دم)
از چلچله خوانی کلاغ و
نرگس نمایی خر زهره خسته ام
خسته ام از آواز های ناخوش خولی ابن یزید
از تقسیم نور
به سیاهی، خاکستری، سپید
اینجا
وقتی حشرات
راه به رویای سیمرغ و ستاره می برند
نگفته پیداست که عنکبوت
چه تاری برای تحمل پروانه تنیده است
خستهام
خیلی خستهام
***
الفبای درد- قیصر امین پور( كتاب شعر تازه ها)
الفبای درد از لبم می تراود
نه شبنم که خون از شبم می ترواد
سه حرف است مضمون سی پاره ی دل
الف لام میم از لبم می تراود
چنان گرم هذیان عشقم که آتش
به جای عرق از تبم می تراود
ز دل بر لبم تا دعایی بر آید
اجابت ز هر یاربم می تراود
ز دین ریا بی نیازم بنازم
به کفری که از مذهبم می تراود
***
حسین منزوی ( دفتر شعر از كهربا و كافور)
چگونه بال زنم تا به ناکجا که تویی
بلندمی پرم اما ، نه آن هوا که تویی
تمام طول خط از نقطه ی که پر شده است؟
از ابتدا که تویی تا به انتها که تویی
ضمیرها بدل اسم اعظم اند همه
از او و ما که منم تا من و شما که تویی
تویی جواب سوال قدیم بود و نبود
چنانچه پاسخ هر چون و هر چرا که تویی
به عشق معنی پیچیده داده ای و به زن
قدیم تازه و بی مرز بسته تا که تویی
به رغم خار مغیلان نه مرد نیم رهم
از این سفر همه پایان آن خوشا که تویی
جدا از این من و ما و رها ز چون و چرا
کسی نشسته در آنسوی ماجرا که تویی
نهادم آینه ای پیش روی اینه ات
جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی
تمام شعر مرا هم ز عشق دم زده ای
نوشته ها که تویی نانوشته ها که تویی
فرآوری: مهسا رضایی
بخش ادبیات تبیان
منبع: دفتر شعر شاعران