تبیان، دستیار زندگی
شاه مجددا گفت : اگر فرمان قضا ،‌شرف صدور یابد كه قشون خراسان با قشون آذربایجان یكی شود و توامان به این گروه بی دین و ملحد حمله كنند چه خواهد شد ؟ جملگی عرض كردند : بدا به حال روس ! بدا به حال روس !
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اوج تملق در دربار فتحعلیشاه قاجار


شاه مجددا گفت : اگر فرمان قضا ،‌شرف صدور یابد كه قشون خراسان با قشون آذربایجان یكی شود و توامان به این گروه بی دین و ملحد حمله كنند چه خواهد شد ؟ جملگی عرض كردند : بدا به حال روس ! بدا به حال روس !
فتحعلی شاه

در جریان جنگ دوم ایران و روس ، هنگامی كه قوای روسیه وارد تبریز شدند و فرماندهان قشون روس تصمیم گرفتند به سوی میانه پیشروی و تمام منطقه آذربایجان را به تصرف خود در آورند . در این وضعیت كه روس ها منزل به منزل پیشروی می كردند دولت ایران مجبور شد شرایط صلحی را كه دولت روسیه تحمیل میكرد كاملا بپذیرد . فتحعلی شاه قاجار ، برای خاتمه جنگ و انعقاد پیمان صلح ، روز معینی رامشخص و به بزرگان و اكابر و اعاظم قوم و درباریان و اشراف و نمایندگان اقشار مختلف مردم بارعام داد . برای اینكه مراسم « روز سلام » به خیر و خوشی برگزار گردد قبلا تعهداتی اندیشیدند و دستوراتی صادر گردید راجع به اینكه در مقابل هر جمله از فرمایشات شاه چه پاسخی باید داده شود !

در وقت مقرر و ساعت معهود ، شاه آمد و بر تخت سلطنتی جلوس كرد و فرمود : « اگر ما امر كنیم كه ایالات جنوب و ایالات شمال همراهی كنند و یك مرتبه به روس منحوس بتازند و دمار از روزگار این اقوام بی ایمان در بیاورند ، چه پیش خواهد آمد ؟ مخاطبان تعظیم سجده مانندی كرده و گفتند : بدا به حال روس ! بد به حال روس ! شاه مجددا گفت : اگر فرمان قضا ،‌شرف صدور یابد كه قشون خراسان با قشون آذربایجان یكی شود و توامان به این گروه بی دین و ملحد حمله كنند چه خواهد شد ؟ جملگی عرض كردند : بدا به حال روس ! بدا به حال روس !

فتحعلی شاه مجددا پرسید اگر توپچی های خمسه را به كمك توپچی های مراغه بفرستیم تا با توپ خود تمام دار و ندار این كفار را با خاك یكسان كنند چه خواهد شد ؟ باز جواب آمد كه : بدا به حال روس ! بدا به حال روس !

خلاصه چندین فقره از این قماش ، اگرهای دیگر ردو بدل شد و جواب آمد: بدا به حال روس ! بدا به حال روس !

دو نفر از درباریان متملق كه در سمت چپ و راست شاه ایستاده بودن خود را به روی پای قبل عالم انداخته گفتند :

قربان ! مكش ! مكش ! كه عالم زیر و رو خواهد شد !

شاه كه تا این لحظه بر روی تخت نشسته و پشت به دو عدد متكای مروارید دوزی شده الماس نشان داده بود از اظهارات چاپلوسانه مشتی درباری ونزدیكان مافنگی خود به هیجان آمده، ناگهان روی دوزانو بلند شد ، شمشیر خود را به كمر بسته بود به قدر یك وجب از غلاف بیرون كشید و این شعر را با صدای بلند خواند :

كشم شمشیر مینایی كه شیر از بیشه بگریزد / زنم بر فرق «پاسكویچ» كه دود از «پطر» برخیزد !

دو نفر از درباریان متملق كه در سمت چپ و راست شاه ایستاده بودن خود را به روی پای قبل عالم انداخته گفتند :

قربان ! مكش ! مكش ! كه عالم زیر و رو خواهد شد ! شاه قاجار پس از لحظه ای سكوت ، گفت : حالا كه این طور صلاح می دانید ما هم دستوری می دهیم بااین قوم بی ایمان كار را به مسالمت ختم كنند و مجددا شمشیر را غلاف كر د !

باز این حضرات به خاك افتادند و تشكرات خود را از طرف بنی نوع انسان كه اعلیحضرت بر آنها رحم آورده و تیغ خود را از نیام بیرون نكشیدند ، تقدیم خاكپای قبله عالم كردند !

بخش تاریخ ایران وجهان تبیان


منبع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی -كتاب هزار دستان

مطالب مرتبط:

تشکیلات اداری ایران در عصر قاجار