تبیان، دستیار زندگی
اگر موجودی با اعتراف به عجز و خطای خود، اظهار پشیمانی كند، خداوند نه تنها خطای او را نادیده می گیرد، بلكه آن را محو می‌كند: «یَمْحُو اللّهُ مَا یَشَاءُ وَیُثْبِتُ»(رعد/39)؛ یعنی به اذن و اراده الهی دیگر نیست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حقیقت توبه در یک داستان قرآنی

توبه


خداوند با اشتباهات انسان كارهای مختلفی می‌كند و در یك نگاه كلی، معامله خدا با خطاهای انسان دوازده‌گونه است كه برای نمونه یكی از آنها غفران است كه در آن خداوند غفّار خطاهای انسان را می‌پوشاند و دیگری نیز توّاب و توبه‌پذیر بودن اوست.


توبه همان اعتراف صادقانه به خطاست

در قصه قرآنی خلقت پس از پیشنهاد خداوند برای انتخاب خلیفه، ملائكه اعتراض ملایمی می‌كنند و در مرحله بعد، پس از تبیین خداوند، عجز ملائكه پیش می‌آید و آخرین عكس‌العمل آنان عذرخواهی و اعتراف به ناتوانی از سر صداقت است و معنای واقعی توبه نیز جز این نیست.

تشریح ظرایف قصه قرآنی خلقت

نخستین مطلب كلی قرآنی درباره این بحث این است كه ماجرای ابلیس و اعوان شیاطین عمدتاً به بحث آفرینش باز می‌گردد و نه‌ تنها بحث از شیطان و ابلیس، بلكه اصل ماجراهای این جهان، اعم از انسان، عالم، طبیعت، زمین همه چپز به قصه آفرینش باز می‌گردد.

اگر به تورات مراجعه كنید، درمی‌یابید كه عمده‌ترین بخش تورات سفر پیدایش است و مهم‌ترین بخش انجیل نیز انجیل لوقا است كه در باب آفرینش و خلقت، بحث‌های متعددی را مطرح كرده است. البته تفاوت‌های عمده‌ای میان بحث آفرینش از دیدگاه عهدین (تورات و انجیل) و آیات قرآن وجود دارد كه ما اكنون از این تفاوت‌ها كه مستلزم یك بحث علمی تطبیقی است.

قصه قرآنی خلقت و آفرینش

در قصه قرآنی آفرینش و خلقت، مسئله آدم، ابلیس و ملائكه مطرح می‌شود؛ با نگاهی به آیات قرآن درمی‌یابیم كه بحث آفرینش در آیات قرآن كریم، در هفت مورد مطرح شده و در هر مورد، گرچه ممكن است كه برخی از آیات به ظاهر مشابه هم یا تكراری به نظر برسد، اما در واقع این‌گونه نیست و در قرآن، حتی دو آیه عیناً مكرر وجود ندارد، بلكه هر قسمتی مكمل قسمت دیگر است.

در حقیقت معنای توبه آن است كه انسان متوجه خطای خود بشود و به سبب آن خطا، از سر صداقت از خداوند عذرخواهی كند؛ توبه فقط همین است و هیچ چیز دیگر نیست

اگر به ماجرای خلقت و آفرینش در قرآن نگاه كنید، گویا سه عنصر یا سه بازیگر اصلی در مسئله آفرینش به چشم می‌آید: ملائكه، ابلیس و آدم؛ این سه، سه بازیگر اصلی ماجرای این داستان بسیار شیرین و دل‌انگیز هستند.

خداوند خالق این هر سه و در رأس آنهاست و با آنها به گونه‌های مختلف مواجه صورت می‌دهد.

ابتدای این ماجرا نسبت خدا با ملك است و پیش از ماجرای ابلیس و آدم، خداوند مواجهه‌ و معامله‌ای با ملائكه خواهد داشت (آیات 34 و 35 سوره بقره).

خداوند ابتدا در بیانی مواجهه‌ای با ملائكه صورت می‌دهد و آنها پیشنهادی مطرح می‌كنند؛ گویا به ملائكه گفته باشد كه من می‌خواهم در روی زمین برای خود خلیفه‌ای انتخاب كنم، نظر شما چیست؟

شاید این بیان و تعبیر خداوند بیان پیشنهادی یا مشورتی (البته با مسامحه) است: «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً»(بقره/30). خداوند به ملائكه به صورتی بی‌سابقه، ناگهانی و بالمره گفت كه ای ملائكه من! می‌خواهم كاری انجام دهم و خلیفه‌ای برای خود روی زمین قرار دهم.

اصل این ماجرا این‌گونه است كه اولین مواجهه خداوند، پیشنهادی است كه او به ملائكه می‌دهد كه: ای ملائكه ارضی و زمینی من! من می‌خواهم خلیفه‌ای را به جای خودم در روی زمین انتخاب كنم.

ملائكه در مقابل این پیشنهاد كه از سوی خداوند برای آنها مطرح می‌شود، عكس‌العمل نشان می‌دهند و آن عكس‌العمل آن است كه خطاب به خداوند می‌گویند: كسی كه اهل فساد است، در روی زمین جانشین تو كه پاك و منزهی بشود؟! در حالی كه ما هستیم و تسبیح و تنزیه تو می‌گوییم... .

ملائكه در ادامه به عنوان مهمترین مصداق فساد انسانی در روی زمین به خونریزی و سفك دماء اشاره می‌كنند. انسان خون می‌ریزد و مسئله خون بسیار مهم است. مهم‌ترین فرد عالم سیدالشهداء(علیه السلام) و مهم‌ترین لقب ایشان «ثار الله» است كه از واژه خون در آن استفاده شده است.

خلقت

واكنش خداوند در مقابل رفتار ملائكه این است كه بیان می‌فرماید: ای ملائكه! در وجود این آدم چیزی هست كه شماها از آن آگاه نیستید و پوشیده و غیب است و من كه خالق او هستم، آن را می‌دانم. قرآن از آن چیز مهم به «علم اسماء» تعبیر می كند: «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا»(بقره/31)

سپس خداوند به ملائكه امتحانی می‌دهد و می‌فرماید: شمایی كه از مفسد و فاسد بودن و سفک دماء كردن آدم بر روی زمین خبر می‌دهید، من به این آدم چیزی داده‌ام، شما از آن خبر دهید: «ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبئُونِی بِأَسْمَاء هَۆُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ؛ و خداوند همه اسماء را به آدم آموخت؛ ‏سپس آنها را بر فرشتگان عرضه كرد و فرمود اگر راست مى‏‌گویید، از اسامى اینها به من خبر دهید».

ملائكه در مقابل این امتحان خداوند درمی‌مانند

پیشنهاد خداوند اعتراض ملائكه را برمی‌انگیزد و واكنش مجدد خدا، تبیین و بیان و یك آزمون، و آخرین واكنش و عكس‌العمل ملائكه اظهار عجز است: «قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا»(بقره/32).

ملائكه در واقع به اشتباه خود اقرار كرده و می‌گویند چیزی در انسان است كه ما آن را نمی‌دانستیم و فكر می‌كردیم كه تنها فساد و سفك دماء است، بنابراین عذرخواهی می‌كنیم.

گویا ملائكه با این قول خود دست‌ها را بالا برده و تسلیم شده‌اند. اگر مروری بر این داستان داشته باشیم درمی‌یابیم كه پس از پیشنهاد خدا، اعتراض ملایم ملائكه واقع می‌شود و در مرحله بعد، پس از تبیین خداوند، عجز ملائكه پیش می‌آید و پنجمین و آخرین عكس‌العمل ملائكه اظهار عجز و اعتراف به ناتوانی است كه از اشتباه خود عذرخواهی می‌كنند.

واكنش خداوند در مقابل رفتار ملائكه این است كه بیان می‌فرماید: ای ملائكه! در وجود این آدم چیزی هست كه شماها از آن آگاه نیستید و پوشیده و غیب است و من كه خالق او هستم، آن را می‌دانم. قرآن از آن چیز مهم به «علم اسماء» تعبیر می كند: «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا»

چگونه خداوند از گناه ملائکه به راحتی گذشت می کند؟

بر مبنای این قصه قرآنی گویا خداوند از كنار اعتراض ملایم ملائكه به راحتی گذشته است و علت گذشت او نیز این بوده كه ملائكه اعتراف به اشتباه خود كردند و این اعتراف به خطا برای خدا، فوق‌العاده مهم است.

خطا كردن انسان، ملك یا هر موجود دیگر برای خدا چندان مهم نیست، بلكه مهم اعتراف به خطاست؛ یعنی خطا این است كه شخصی خطا كند و اعتراف به خطا و عجز خود نكند.

اگر موجودی با اعتراف به عجز و خطای خود، اظهار پشیمانی كند، خداوند نه تنها خطای او را نادیده می گیرد، بلكه آن را محو می‌كند: «یَمْحُو اللّهُ مَا یَشَاءُ وَیُثْبِتُ»(رعد/39)؛ یعنی به اذن و اراده الهی دیگر نیست.

خداوند با اشتباهات انسان كارهای مختلفی می‌كند و در یك نگاه كلی، معامله خدا با خطاهای انسان دوازده‌گونه است كه برای نمونه یكی از آنها غفران است كه در آن خداوند غفّار خطاهای انسان را می‌پوشاند و دیگری نیز توّاب و توبه‌پذیر بودن اوست.

یكی دیگر از این معاملات مختلف دوازده‌گانه خداوند با ماسوا، اعم از انسان و ملك و... محو كردن خطا است.

بر مبنای قصه قرآنی ملائكه در اینجا اظهار عجز كردند و این اظهار عجز و خطا، برای خدا بسیار مهم است و در ادبیات دینی و قرآنی از آن تعبیر به توبه می‌شود.

در حقیقت معنای توبه آن است كه انسان متوجه خطای خود بشود و به سبب آن خطا، از سر صداقت از خداوند عذرخواهی كند؛ توبه فقط همین است و هیچ چیز دیگر نیست.

فرآوری: زهرا اجلال

بخش قرآن تبیان


منابع:

سایت ایکنا ،بیانات حجت‌الاسلام و المسلمین محمدتقی فعالی

سایت حوزه

مطالب مرتبط:

واکسن توبه را بزنید!

مکملی برای توبه کردن!

سریع توبه کنید!

بهترین سن برای توبه کردن!

نمونه هایی از توبه های بی اثر

این دنیا مجهز به دوربین مدار بسته است!