شفاعت امام زمان ارواحنا له الفداء
یکی از مطالبی که لازم است به آن توجه شود، موضوع طلب شفاعت از حضرت ارواحنا له الفداء است. شفاعت از کلمه شَفْع، یعنی متحد شدن است. یعنی تلاش کنیم در نور ولایت حضرت قرار گیریم و از آن نور محروم نشویم.
در زیارت جامعة کبیره میخوانیم که «بِکُمْ فَتَحَ اللهُ و بِکُمْ یَخْتِم» یعنی خداوند فتح همة بابهای هدایت را به دست شما قرار داده است و ختم و بستن راههای انحراف را از طریق وجود شما عملی ساخته است. «فازَ الْفائِـزُونَ بِوِلایَتِکُم» یعنی رستگاران، بهواسطة شما رستگار شدند. یعنی اگر کسی توانست در زندگی دنیاییاش خود را به ثمر برساند به جهت آن بود که شما را به عنوان امام خویش برگزید و حاکمیت شما را به قلب خود رساند و همه ابعاد خود را در اختیار شما قرار داد و شما را شفیع خود گرفت.
به عمق معارف دعاها بسیار دقت کنید تا معنای عمیق عبارات را دریابید. به عنوان مثال به کلمه «ولایت» دقت کنید که گرفتار تصورهای غلط و به دنبال آن عقیدة باطل نشوید.
امامخمینی(رحمةاللهعلیه) در پیام «منشور بیداری» میفرمایند: «ولایتیهای بی دین که همه را جز خودشان، کافر میدانند و ولایت را وسیله تکسّب و تعیّش خود کردهاند، بسیار به اسلام ضربه زدند.»
متأسفانه همین که میخواهیم عشق به اهل بیت و ولایت معصومین علیهم السلام را تصور کنیم، حرکات و سکنات افراد مدّعی و بیمحتوا و ریاکار به ذهنمان میآید و برای دوری از حرکات و افکار آنان، ممکن است بهکلی از مسیر ولایت اهلالبیت علیهم السلام فاصله بگیریم و از محبت و ولایت آن عزیزان محروم و غافل شویم. در حالی كه منظور از پذیرفتن ولایت ائمه معصومین علیهم السلام نور گرفتن از وجود مقدس آنهاست و این غیر از احساسات سطحی و عوامانه است.
در زیارت جامعة کبیره خطاب به ائمه معصومین علیهم السلام میگوییم:
« اِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنـْتُمْ اَوَّلَهُ وَ اَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأویه وَ مُنْتَهاهُ ». یعنی اول و آخر و اصل و فرع و معدن و منتهای خیر، شما هستید. چرا که آنها انسان کاملاند و کمال انسان به انسانیّت اوست. هر انسانی، آن وقتی به خیرِ کلّ میرسد که ابعاد انسانیاش تماماً جواب داده شود و جواب آن ابعاد، جز از طریق انسان کامل ممکن نیست.
پس هر کسی به واسطه نور ولایت انسان کامل، به کمال و خیر خود رسیده است . در روایت قدسی داریم که خداوند میفرماید: من به قلب شما نظر دارم نه به ظاهرِ رکوع و سجود شما.
مولوی این روایت را در قالب شعر بدین صورت بیان کرده است:
گفـت لا یَنْظُـرُ الـی تَصـویـرکُـم فَـابْتَغُـوا ذَاالْقَلْـب فـی تَدبیـرکُم
من زصاحبدل کنم درتو نظر نه به نقش سجـده و ایثار زر
یعنی من از طریق یک قلب انسانیِ کامل، شما را ارزیابی میکنم بروید آن صاحب قلب را جهت امورات خود پیدا کنید، شما بهقدری که در قلبِ کلّ، جا داشته باشید، ارزش دارید، من از طریق آنکه دلِ کلّ است در تو نظر و نگاه میکنم، به رکوع و سجود و بخششهای تو نظر نمیکنم.
حال که چنین است تو هم قلب خودت را نسبت به قلب امام زمان ارواحنا له الفداء كه قلب كل است، بررسی کن. ببین چقدر به قلب امام ارواحنا له الفداء نزدیک هستی، قلب هم که زمان و مکان نمیخواهد، عشق و ارادت و اطاعت میخواهد. اصلْ این است که قلب حضرتg را به دست آورید، چون حقیقت شما همه قلب است و نه گوشت و استخوان، و اساساً انسان یعنی قلب، و هر کس كه قلب ندارد، انسانیّت ندارد و آن کس که عینالانسان است، عینالقلب است.
پس هر کس به اندازهای که به عینالقلب نزدیک است از قلب بهره دارد و به همان اندازه حضرت حق به او توجه دارد و از طریق آن قلبی که آورده است به عبادات و اعمال او نظر دارد.
بخش مهدویت تبیان
منبع: مبانی معرفتی مهدویت. آیت الله صافی گلپایگانی