تبیان، دستیار زندگی
بوی عید آید همی از موی مشک افشان تو کام دل خواهم به جان از لعل چون مرجان تو در شبان تیره بینم تا سحر چون صبح عید بزم دل گردیده روشن از رخ رخشان تو
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قربانگاه جان!

عید قربان

بوی عید آید همی از موی مشک افشان تو

کام دل خواهم به جان از لعل چون مرجان تو

در شبان تیره بینم تا سحر چون صبح عید

بزم دل گردیده روشن از رخ رخشان تو

گر اویس اندر قرن بشسکت دندان را ز سنگ

دیده بود از دیده دل گوهر دندان تو

عید قربانست و هرکس بره یی قربان کند

من بر آنم تا نمایم جان خود قربان تو

حاجیان در کعبه گل محو و مات هر مقام

ناجیان در کعبه دل واله و حیران تو

حاجیان گیرند روزی عطف دامان حرم

ناجیان گیرند دایم گوشه ی دامان تو

حاجیان در کعبه گل پای کوبان در طواف

ناجیان در کعبه دل سر خوش از سامان تو

حاجیان را گر بود خورشید بر سر سایبان

ناجیان را هست بر سر سایه احسان تو

حاجیان گردیده از راه نعم مهمان حق

ناجیان گردیده بر خوان کرم مهمان تو

حاجیان جویند نام از حرمت بیت الحرام

ناجیان یابند کام از رفعت ایوان تو

حاجیان در طوف درگاه فلک فرسای حق

ناجیان در طوف خرگاه ملک دربان تو

در مقام کعبه کویت ز جان گشتم مقیم

تا بدیدم آب زمزم در لب خندان تو

در کتاب آفرینش آیت عزوعلاء

هرچه بینم از الف تا یا بود در شان تو

روز و شب در ملک سرمد از طریق اقتدار

چون قضا دارد قدر سر بر خط فرمان تو

تیر بهران فلک در کیش ماند جاودان

گر به میدان صلابت بنگرد جولان تو

گرچه هر دردی ز درگاهت شود درمان پذیر

خوش قبود دردی که یابد بویی از درمان تو

هر کتابی را ز حق آورده هر پیغمبری

شرح و بسط آن بود در دفتر دیوان تو

گر حکیمی همچو لقمان در جهان پیدا شود

از قضا آورده بر کف لقمه یی از خوان تو

چشمه فیض تو را خوانند گر عمان به نام

ماه تا ماهی بود یک قطره از عمان تو

چون تویی دریای رحمتمعدن جود و سخا

هرکسی دارد نظر بر لطف بی پایان تو

سرفرازیها کند از فیض درگاهت مدام

هرکه پا بنهاده از جان در ره عرفان تو

یاعلی روح الامین از شوق گوید آفرین

هر زمان از دل برآید بر زبان عنوان تو

بود حسان گر ثنا خوان پیمبر در عرب

در عجم باشد شکیب از جان و دل حسان تو  

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع: پایگاه تخصصی اشعار اهل بیت علیهم السلام

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.