تبیان، دستیار زندگی
هنر، درجه ای از کمال آدمی است، و دربردارنده فراست و فضل و دانش هنرمند متکامل. و امام علی علیه السلام، همان انسان متکاملی است که در زمینه هنر، و بهره بردن از فطرت پاک خود بیشترین بهره ها را برده است و آفرینشها در سخن پدید آورده که صاحب نظران را به شگفتی وا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آفرینش های هنری در نهج البلاغه

نهج البلاغه

هنر، درجه ای از کمال آدمی است، و دربردارنده فراست و فضل و دانش هنرمند متکامل. و امام علی علیه السلام، همان انسان متکاملی است که در زمینه هنر، و بهره بردن از فطرت پاک خود بیشترین بهره ها را برده است و آفرینشها در سخن پدید آورده که صاحب نظران را به شگفتی واداشته است.

جرج جرداق می گوید: سخنوران عرب بسیارند، و سخنوری از جمله اشکال ادبی است که در دوران جاهلیت و اسلام، بویژه در روزگاران پیامبر و خلفای راشدین، شناخته شده و رایج بوده است، زیرا بدان نیاز داشته اند. بزرگترین سخنور در روزگار پیامبر بیگمان خود آن حضرت بوده است، و در روزگار خلفای راشدین، در همه دوران پس از آن روزگار، بدون استثنا، هیچ کس به پای علی بن ابی طالب نرسیده است. به سهولت سخن گفتن، و بیان نیرومند داشتن با همه ویژگیها و هنرنماییهای آن، از عناصر شخصیت او است.

نهج البلاغه و سجع

سخن مسجع از آرایشهای رایج در زبان عربی و فارسی است. و سجع گویان، جز عده ای انگشت شمار با تصنع و تکلف و گاه با فدا کردن معنی و محتوا، سخن خود را بدین صنعت آراسته اند. اما به گفته جرج جرداق: شیوه بیان حضرت علی علیه السلام در راستی به حدی فرا رفته است که حتی سجع نیز آن را از تصنع و تکلف برتر داشته است. و از بسیاری جمله های متقاطع، موزون و مسجع، از تصنع، بسی دور است، و از طبع سرشار او بسی نزدیک. بدین سخن امام علی علیه السلام گوش فرا دهید:

جرج جرداق می گوید: از هوشمندی بسیار و فراگیری علی در شیوه بیان، گوناگونی بحث و وصف اوست. در هر موضوعی وصف را به استحکام بیان می کند، و تلاش فکری او به موضوع منحصر نمی‌گردد، بلکه در همه موضوعات یا راههای بحث می اندیشد. با منطق حکیم خبیر از احوال این جهان و شئون مردم و طبیعت افراد و گروهها سخن می گوید

و لقد بصرتم ان ابصرتم، و اسمعتم ان سمعتم، وهدیتم ان اهتدیتم، و بحق اقول لکم: لقد جاهرتکم البعر و زجرتم بما فیه مزدجر. و ما یبلغ عن الله بعد رسل السماء الا البشر (1) به حقیقت چشم شما را هم ( در همین جهان ) بینا كرده‏اند اگر خود بخواهید ببینید ، و حقایق را به گوشتان رسانیده‏اند اگر بخواهید بشنوید ، و شما را هدایت كرده‏اند اگر بخواهید به راه آیید ، بر پایه حقّ و راستى به شما مى‏گویم : عبرتهاى آموزنده به بانگ بلند به شما هشدار مى‏دهند ، و با آنچه مى‏توان از كارهاى ناشایست و پیمودن راه انحرافى باز داشت ، باز پس رانده شده‏اید ( شاید تكان خورده به هوش آیید . در هر زمان انتظار پیغمبر و كتابى نباید داشته باشید ) و بعد از پیام رسانان آسمان ، از طرف خدا جز بشر تبلیغ نمى‏كند ، و حقایق الهى را به دیگران نمى‏رساند .

نهج البلاغه

علاوه بر سجع و وزن که در هر دو بخش آمده است، آیات کوبنده و هشدار دهنده سوره «قمر» را به یاد می اندازد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ‌ اقتربت الساعه و انشق القمر. و ان یروا آیة یعرضوا و یقولوا سحر مستمر. و کذبوا و اتبعوا اهواءهم و کل امر مستقر و لقد جاءهم من الانباء مافیه مزدجر...(2) »  به نام خداوند بخشنده بخشایشگر قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت! و هرگاه نشانه و معجزه‌ای را ببینند روی گردانده، می‌گویند: «این سحری مستمر است»! آنها (آیات خدا را) تکذیب کردند و از هوای نفسشان پیروی نمودند؛ و هر امری قرارگاهی دارد! به اندازه کافی برای بازداشتن از بدیها اخبار (انبیا و امّتهای پیشین) به آنان رسیده است!

نهج البلاغه و وصف و خیال

یکی از برجسته ترین مزایای شعر، خواه منثور و خواه منظوم، وصف است، و مایع اصلی وصف، تخیّل. هرچه تخیل پاکتر و والاتر، وصف نیز با واقعیت نزدیکتر و گاه عین واقعیت می شود. علی تخیّلش از حقیقت سرچشمه می گیرد، و وصفش نیز بیان حقیقت است.

همچنان که برگهای این کتاب شگفت انگیز را ورق می زنی و می خوانی با امواجی سهمگین و عواطف سوزان روبرو می شوی

جرج جرداق می گوید: از هوشمندی بسیار و فراگیری علی در شیوه بیان، گوناگونی بحث و وصف اوست. در هر موضوعی وصف را به استحکام بیان می کند، و تلاش فکری او به موضوع منحصر نمی گردد، بلکه در همه موضوعات یا راههای بحث می اندیشد. با منطق حکیم خبیر از احوال این جهان و شئون مردم و طبیعت افراد و گروهها سخن می گوید.  آذرخش و تندر و زمین و آسمان را وصف می کند، و در پدیده های طبیعت زنده، سخن به دراز می گوید و به وصف نهفته های آفرینش شب پره و مورچه و طاووس و ملخ و مانند اینها می پردازد، و برای مجتمع قانون اساسی و برای اخلاق، قراردادها می نهد. در گفتگویی از آفرینش هستی و شگفتیهای وجود، سخنانی بدیع می گوید و در سراسر ادبیات عربی این اندازه افکار شگفت و سالم و منطق محکم، با چنین سبک و شیوه ای بی مانند، که در نهج البلاغه هست نمی یابی.(3)

اکنون بدین توصیف بی مانند و تشبیه بدیع دربار آفرینش طاووس نیک بنگرید: ...تخال قصبه مداری من فضة، و ما انبت علیها من عجیب داراته و شموسه خالص العقیان و فلذا لزبرجد. فان شبهة بما انبتت الارض قلت: جنی جنی من زهره کل ربیع. و ان ضاهیته بالملابس فهو کموشی الحلل، او کمونق عصب الیمن. و ان شاکلته بالحلّی فهو کفصوص ذات الوان، قد نطقت باللجین المکلل...(4) در همین قطع کوتاه از توصیف مفصل طاووس، پری از بال آن را به چهار منظر زیبا و بدیع تشبیه کرده است: به قطعه ای سیم که هاله هایی شگفت در آسمان پشتش خورشیدی از زر ناب را در بر گرفته اند و زبرجد زمینه آن را پوشانیده است، یا چمنزار سبزی را به نظرت می رساند که دسته ای از گلها و شکوفه های رنگارنگ در جا به جای آن قرار گرفته باشد، و یا آن را به لباسی مزین و پر نقش و نگار از یمن آورده اند همانند می داند، و یا سینه ریزی زرین که نگینی درشت از گوهر در میان آن تاجهایی نقطه چین شده از گوهرهای رنگین و در پیرامونش آن را بیارایند.

امام علی

موج عاطفه در نهج البلاغه

همچنانکه برگهای این کتاب شگفت انگیز را ورق می زنی و می خوانی با امواجی سهمگین و عواطف سوزان روبرو می شوی.  نمونه هایی از عواطف جوشان و احساسات پر حرارت علی در نهج البلاغه:

«لو أحبنی جبل لتهافت. (5) » اگر کوهی مرا دوست داشته باشد از هم می پاشد،

«فقد الا حبة غربة. (6) » از دست دادن دوستان غربت است،

شکایتی که از دست قریش به درگاه خدا می برد: «اللهم انی استعدیک علی قریش، فانهم قد قطعوا رحمی و اکفاء وا انائی(7) » خدایا در برابر قریش از تو یاری می جویم، زیرا پیوند خویشی مرا (با رسول خدا) بریدند و حقم را پایمال کردند.

شیوه بیان حضرت علی علیه السلام در راستی به حدی فرا رفته است که حتی سجع نیز آن را از تصنع و تکلف برتر داشته است. و از بسیاری جمله های متقاطع، موزون و مسجع، از تصنع، بسی دور است، و از طبع سرشار او بسی نزدیک

و یا این سخن سوزناک سرشار از عاطفه او که به هنگام دفن فاطمه زهرا، خطاب به پسر عمش رسول خدا، چون نغمه ای جانسوز سر می دهد: «السلام علیک یا رسول الله، عنی و عن ابنتک النازلة فی جوارک، و السریعه اللحاق بک! قل - یا رسول الله - عن صفیتک صبری، ورق عنها تجلدی، الّا أنّ فی التأسی لی بعظیم فرقتک و فادح مصیبتک موضع تعز!... اما حزنی فسرمد و اما لیلی فمسهد الی ان یختار الله لی دارک التی انت بها مقیم. (8) »

سلام بر تو ، اى پیامبر خدا . سلام من و دخترت كه اكنون در كنار تو فرود آمده و چه زود به تو پیوست . اى رسول خدا ، بر مرگ دخت برگزیده تو ، شكیبایى من اندك است و طاقت و توانم از دست رفته ولى مرا ، كه اندوه عظیم فرقت تو را دیده‏ام و رنج مصیبت تو را چشیده‏ام ، جاى شكیبایى است . . . و اندوه مرا پایانى نیست . همه شب خواب به چشمم نرود تا آنگاه كه خداوند براى من سرایى را كه تو در آن جاى گرفته‏اى ، اختیار كند .

آنچه گفته شد و نوشته آمد طرحی است ابتدایی دربار آفرینش های هنری در نهج البلاغه بدان امید است که انگیزه ای باشد برای خداوندان ذوق و هنر و کاشفان در و گهر برای استخراج مرواریدها از این دریای پهناور و رهاوردی به پیشگاه اهل نظر.

پی نوشت ها

1.       نهج البلاغه، ط 20.

2.       آیات 1 تا 4 سوره «قمر».

3.       همان، ص 9-10.

4.       از خطب 165 در وصف طاووس .

5.       حکمت 111 دربار سهل بن حنیف که پس از بازگشت از صفین شنیده فوت کرده است.

6.       حکمت 65.

7.       از خطب 217.

8.       از خطب 202.

فرآوری: فاطمه سرفرازی

بخش نهج البلاغه تبیان


منابع:

آفرینشهای هنری در نهج البلاغه نگاشته سید محمد مهدی جعفری

کیهان فرهنگی ـ شماره 6 ،شهریور 1365.

سایت سبطین

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.