مجموعه داران ایرانی در دبی
در واقع دوبی و ابوظبی اینروزها به نوعی تبدیل به قطب گردشگری علاقهمندان هنرهای تجسمی شدهاند، یکسو حراجهای پیاپی که در برج جمیرا برگزار میشود، برگزاری بخش خاورمیانه حراج کریستی دوبی را روز به روز برای مجموعهداران جذابتر میکند. اما در این میان اثرگذارترین مهرهها برای حیات هنری دوبی مجموعهداران ایرانی هستند؛ مجموعهدارانی که هریک در گوشهای از امارات متحده موزههایی از آن خود دارند؛ موزههایی که گنجینههای عظیمی از آثار هنری ایرانی اسلامی و تابلوهای بزرگترین نقاشان اروپایی را در خود جای دادهاند؛ موزههایی که جدا از وجهه معنوی از ارزش مالی هنگفتی هم برخوردار هستند و صاحبان این موزهها در فهرست ثروتمندترین مردان جهان جای دارند، اما ایران نه تنها با بوروکراسیها و ترشروییهایش افتتاح یک شعبه از حراج کریستی در ایران را پس زد، بلکه شاهد کوچ بزرگترین مجموعهداران هنریاش هم بود؛ ثروتمندان هنردوستی که ترجیح دادند گنجینه بینظیرشان را در موزههای دایمی آنسوی خلیجفارس به نمایش بگذارند و نه در ایران.
پیش از این بسیاری ایران را به مقصد سرزمینهای دوردست ترک کرده بودند، درست مثل «ناصر داوود خلیلی» پنجمین ثروتمند ایرانی بریتانیا که در مجموعه شخصیاش بیش از 20هزار شیء عتیقه و هنری را گنجانده است. اما او تنها یکی از انبوه ایرانیانی است که صاحب چنین مجموعهای است. هرچند مجموعهداران و هنرمندان سالهای دور از ایران کوچ کردهاند، اما در این سالها هرگز فضایی برای آنها فراهم نشده است که موزهها و گالریهایشان را در ایران افتتاح کنند.
خبرگزاری امارات در تحلیلی بر حضور ایرانیان ثروتمند و هنرمند در دوبی نوشته است این چهرهها از امنیت شغلی خود اطمینان ندارند و برای همین هم ترجیح میدهند در فاصلهای نه چندان دور از ایران گالریهایشان را افتتاح کنند. حالا موزه خصوصی «صلصالی» در دوبی از سال 2011 تبدیل به یکی از اصلیترین قطبهای گردشگری دوبی شده، این موزه به مساحت 800 متر مربع و با مدیریت یک مجموعهدار ایرانی به نام رامین صلصالی با هر نمایشگاهی که برگزار میکند سیل عظیمی از مشتاقان هنر را میزبانی میکند. موزه صلصالی در منطقه الغوز دوبی واقع شده و از جمله ویژگیهای این موزه در آن است که عمده آثار به نمایش گذاشتهشده تا به حال در جایی دیده نشده است. هیچیک از این آثار برای فروش عرضه نشده و صلصالی موزه خود را به عنوان اولین مرکز در جهان هنر معرفی میکند که مجموعهداران میتوانند از طریق رفتوآمد به آن مشاوره دریافت کنند و به واسطه این موزه با گالریها و هنرمندان ارتباط گیرند. صلصالی متولد تهران درحال حاضر صاحب 500 اثر هنری است که نیمی از آنها متعلق به هنرمندان ایرانی است. او انگیزه خود را از افتتاح این موزه، علاقه و عشق به هنر و سپس نوآوری در افتتاح یک موزه شخصی برای بازکردن دید غربیان نسبت به ایرانیها و فهمیدن نظرات و تفکراتشان از دیدگاه هنری بدون توجه به هیچگونه سیاست و تفکر ویژهای میداند و میخواهد این موزه را تبدیل به مکانی برای ارتباطدادن مجموعهداران و تبادل نظریات آنها کند.
او این پروژه را «مرکزی برای مجموعهداران جهان توصیف میکند که تمام تجربیات خود را در اختیار آنها قرار خواهد داد و پیوندی میان مجموعهداران و هنرمندان و گالریدارها ایجاد خواهد کرد.» بیش از 300 اثر مجموعه شخصی صلصالی شامل هنر معاصر خاورمیانه است. وی جمعآوری آثار هنری را از 25 سال پیش آغاز کرده و هیچ چارچوب خاصی برای انتخاب آثار در نظر نگرفته و هر اثری را که بپسندد و از آن لذت ببرد، به مجموعه خود اضافه میکند. حتی در میان مجموعه او، آثاری از هنرمندان نوخاستهای که تابهحال در هیچجای دنیا و در هیچ نمایشگاهی مطرح نبودهاند به چشم میخورد. حالا او قصد دارد شعبه دوم این موزه را در برلین افتتاح کند. اما چه اتفاقی میافتد که صلصالی حتی برای افتتاح شعبه دوم موزه خود باز هم به ایران فکر نمیکند.
لیلی گلستان مدیر گالری گلستان با اشاره به وضعیت فرهنگی ایران در هشت سال گذشته درباره حضور پررنگ هنرمندان تجسمی در خارج از کشور به بهار میگوید: «ما دوران هشتساله دولت احمدینژاد را با شرایط فرهنگی خاص خودش از سر گذراندیم و هنرمندان بنام ما در شرایطی نبودند که بخواهند در ایران فعالیت مستمر داشته باشند. شاید با عوض شدن فضا بشود این اتفاق را در ایران رقم زد، اما الان نمیشود بهطور حتم درباره این تغییرات صحبت کرد. این هنرمندان باید مطمئن بشوند که همهچیز درست و بر وفق مراد پیش خواهد رفت. بارها از خودم میپرسم چرا ما باید به دوبی برویم و آنها به تهران نمیآیند؟ حتما آقای صلصالی و فرجام دوست دارند تهران باشند و در تهران نمایشگاه برپا کنند اما باید مطمئن شوند در ایران همهچیز درست پیش خواهد رفت و شرایط برای کار فرهنگی مهیاست.» مجموعه فرجام در طول 25 تا 30 سال به تدریج و توسط دکتر فرهاد فرجام و به دلیل علاقه شخصی او به هنر و فرهنگ ایران جمعآوری شده است. تمام آثاری که هم در این نمایشگاه ارائه شدهاند و هم در خود مجموعه وجود دارند از حراجیها و گالریهای معروف خریداری شدهاند که از این نظر همه آنها قانونی محسوب میشوند. در حقیقت فرهاد فرجام سعی میکند آثار هنری ایران را که در حراجیها و کشورهای مختلف پراکنده میشود و به فروش میرود، به نحوی در یک جا جمع کند. اما دکتر فرجام با وجود این میزان از علاقه به هنر ایرانی مجموعهاش را در جایی خارج از ایران نگهداری میکند و به نمایش میگذارد.
مهندس مرتضی کاظمی از معاونان هنری دوران اصلاحات در گفتوگویی کوتاه به آسیبشناسی این اتفاق میپردازد: «در حال حاضر یکی از نقاط ضعف هنر در کشور که هر آینه میتواند به یک بحران تبدیل شود انتقال مرکزیت تولید هنر از داخل به خارج از کشور است. این انتقال تبعات بسیار منفی خواهد داشت که از حوزه ایدهپردازی تا خلق آثار و فروشش را دربرمیگیرد. از آنجا که شرایط در داخل کشور برای فعالیتهای هنری مهیا نیست هنرمندان در وهله نخست ترجیح میدهند که به کشورهای حوزه خلیجفارس از جمله دوبی و ابوظبی رفته و در آنجا انجام دهند
.» موزه هنرهای معاصر در روزگار اصلاحات پربارترین دوره خود را پشت سر گذاشت. هنرمندان ایرانی برای اولینبار پس از 30 سال در حراجهای بزرگ حاضر شدند و نهادهای فرهنگی و دولتی اقدام به خرید آثار هنری کردند. مرتضی کاظمی با ابراز امیدواری برای تکرار آن روزها میگوید: «در شرایط عادی وقتی مرکزیت در داخل باشد ایجاد شعبات در خارج از کشور بسیار هم خوب است و چنانچه بستر لازم در داخل ایران فراهم باشد موسسات بینالمللی تمایل خواهند داشت تا به تهران بیایند و در ایران شعبهای داشته باشند. چنانچه در عصر صفویه در بازار قیصریه اصفهان گالریهایی وجود داشت که هنرمندان خارجی در آنجا تابلوهای خود را به فروش میگذاشتند، بعد از جنگ جهانی دوم نیز هنرمندانی چون جوادیپور، احمد اسفندیاری و مارکو گریگوریان گالریهایی حرفهای راهاندازی کردند که آثار هنرمندان بزرگ معاصر جهان در آن به نمایش درمیآید.» مرتضی کاظمی معتقد است: «ادامه این روند به ضرر هنر ایران است و ابعاد جبرانناپذیری خواهد داشت.»
او اضافه میکند: «لازم است در دولت جدید به سرعت فکری برای این مسئله کرد. در این زمینه یکی از کارهایی که میتوان انجام داد این است که ایجاد امنیت شغلی و فکری برای هنرمندان ایجاد کرد که به فکر مهاجرت نیفتند، از آن طرف برای سرمایهگذاران این حوزه فضای امنی ایجاد کرد تابه جای آنکه گالریهای خود را در خارج از کشور برپا کنند در ایران میزبانشان باشیم. بهخصوص اینکه هزینههای فعالیت در خارج از کشور بسیار زیاد است، از حملونقل آثار هنری گرفته تا اداره گالری و موزه هزینههای هنگفتی را دربرمیگیرد که میتوان در ایران با شرایط ایدهآلتری این فضا را فراهم کرد.» اولینبار در زمان اصلاحات قانونی مطرح شد که براساس آن سازمانهای دولتی موظف میشدند تا نیمدرصد از بودجه خود را به خرید آثار هنری اختصاص بدهند؛ اتفاقی که در هشت سال اخیر هر بار انجامش سبب شد تابه هنرمندان مبلغ قول دادهشده، نرسد و آنان از فروش آثارشان به نهادهای دولتی پشیمان شوند.
منبع: روزنامه بهار