تبیان، دستیار زندگی
یکی از مهمترین مسؤلیت ها در جنگها در زمانهای گذشته پرچمداری لشگر بود. معمولا پرچم را به دست کسی می دادند که شجاع ترین افراد باشد که هم عمداری کند و هم بتواند بجنگد و از طرفی دشمن هم روی این قضیه حساب می کرد که چه کسی علمداری سپاه رقیب را دارد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقش خطیر قمربنی هاشم در كربلا

حضرت عباس

یاران سید الشهدا علیه السّلام همه در صحنه كربلا نقش آفرین بودند. با وجود این در میان اصحاب با وفای امام حسین علیه السلام کسانی حضور داشتند که نقش پر رنگ تری ایفا نمودند؛ یکی از این افراد، فرزند بلافصل امیرالمۆمنین اباالفضل العباس علیه السّلام است.

صاحب مشك

سقایی عباس علیه السّلام تنها خلاصه در روز عاشورا نمی شود بلکه در طول مدتی که امام با اهل بیت و یارانش در کربلا حضور داشتند وظیفه آب رسانی با ایشان بود. مخصوصا از زمانی که آب را به روی امام بستند یعنی روز هفتم محرم. در این مورد به یک نمونه تاریخی اشاره می شود:

ابو مخنف روایت كرده: وقتى آب به روى امام حسین علیه السّلام و یارانش بسته شد و هنوز جنگ در نگرفته بود، تشنگى بر امام و یاران حضرت چیره شد، امام برادرش عباس علیه السّلام را فرا خواند و او را به اتفاق سى سواره و بیست پیاده، شبانگاه به آوردن آب مأموریت داد، آنان به آب نزدیك شدند و پیشاپیش آنان پرچمدارشان نافع بن هلال در حركت بود.[1] عمرو بن حجّاج [نگهبان آب‏] با مشاهده او گفت: كیستى و براى چه آمده‏اى؟ گفت: من نافع بن هلال هستم. آمده‏ایم از این آب كه ما را از آن منع كرده‏اید بنوشیم. گفت: بنوش، نوش جانت.

نافع گفت: نه، به خدا سوگند تا حسین علیه السّلام و یارانش تشنه‏اند یك قطره نخواهم نوشید. عمرو گفت: نه، راهى براى آب دادن اینان نیست. ما را اینجا گذاشته‏اند كه آب را از ایشان منع كنیم.

نافع بلافاصله به یاران خود گفت: مشكها را پر كنید. آنها مشكها را پر كردند. عمرو بن حجاج و یارانش پیش دویدند و مى‏خواستند راه بازگشت را بر آنان ببندند. عباس بن على علیهماالسّلام و نافع بن هلال به آنها حمله بردند كه بر جاى خویش بازگشتند و راه را گشودند. یك بار دیگر بازهم عمرو و یارانش جلو آمدند و قصد حمله داشتند، اما عباس علیه السّلام و یارانش با آنان مقابله كردند و میان آنها درگیرى شد. به هر حال یاران امام حسین علیه السّلام با مشكها آمدند و آب را پیش وى بردند. اما چنان كه سبط ابن جوزى مى‏گوید: بر سر آب میان دو گروه مبارزه درگرفت، و سرانجام نتوانستند به آب دست یابند.[2]

از این رو ابوالفضل علیه السّلام سقا و ابو قریه (صاحب مشك آب) نامیده شد.[3]

علمدار سپاه حق

یکی از مهمترین مسۆلیت ها در جنگها در زمانهای گذشته پرچمداری لشگر بود. معمولا پرچم را به دست کسی می دادند که شجاع ترین افراد باشد که هم علمداری کند و هم بتواند بجنگد و از طرفی دشمن هم روی این قضیه حساب می کرد که چه کسی علمداری سپاه رقیب را دارد. در میان یاران امام حسین علیه السّلام شخصیت های برجسته و دلاور کم نبود اما این افتخار پرچمداری تنها به برادر امام یعنی عباس علیه السّلام داده شد. در تاریخ آمده است: حسین‏ بن على علیهماالسّلام جناح راست سپاه را به «زهیر» و جناح چپ را به «حبیب» و پرچم را به برادرش «عبّاس‏ بن‏ على‏ علیهماالسّلام» سپرد. [4]

در شب عاشورا که امام حسین علیه السّلام با خطبه ای در تاریکی شب بیعت خود را از اصحاب برداشت، اولین کسی که به امام اعلان وفاداری کرد عباس علیه السّلام بود. شاید اگر او بلافاصله قیام نکرده بود بقیه اصحاب مردد می شدند که بمانند و یا بروند اما عباس علیه السّلام با کلام قاطع خود تکلیف بقیه را نیز روشن کرد

همچنین زمانیکه تمامی یاران امام به درجه رفیع شهادت نائل شدند عباس بن علی علیهماالسّلام خدمت امام رسید تا اجازه و رخصت بر رفتن به میدان بگیرد؛ واکنش امام حسین علیه السّلام در تاریخ اینگونه آمده است:

فبكى الحسین علیه السّلام بكاء شدیدا ثمّ قال:[5]

امام حسین علیه السلام بعد از اینكه گریه شدیدى كرد فرمود:

یا أخی أنت صاحب‏ لوائی‏ و إذا مضیت تفرّق عسكری‏. یعنى اى برادر! تو پرچمدار من هستى، هنگامى كه شهید شوى لشكر من متفرق خواهند شد. [6]

پیشتاز در وفاداری

در شب عاشورا که امام حسین علیه السّلام با خطبه ای در تاریکی شب بیعت خود را از اصحاب برداشت، اولین کسی که به امام اعلان وفاداری کرد عباس علیه السّلام بود. شاید اگر او بلافاصله قیام نکرده بود بقیه اصحاب مردد می شدند که بمانند و یا بروند اما عباس علیه السّلام با کلام قاطع خود تکلیف بقیه را نیز روشن کرد. در تاریخ کربلا می خوانیم:

[ابتدا] عباس بن على [علیهماالسّلام‏] سخن را آغاز كرد و گفت: چرا این كار را بكنیم؟ آیا براى اینكه بعد از تو باقى بمانیم؟! خدا هرگز چنین روزى را نیاورد! بعد برادران و فرزندان [امام حسین علیه السّلام‏] و فرزندان برادرش [امام حسن علیه السّلام‏] و دو پسر عبد الله بن جعفر [محمد و عبد الله‏] به همین نحو یا مانند آن سخن گفتند.[7]

سفیر امام مسۆلیت رساندن پیغام های امام حسین علیه السّلام به دشمن و پیامهای دشمن به امام، عباس بن علی علیهماالسّلام بود. یکی از این موارد روز تاسوعاست؛ زمانیکه عمربن سعد به دستور عبیدالله بن زیاد قصد شروع جنگ را داشت. در این موقع حساس امام پیغامش را از طریق عباس علیه السّلام به دشمن رساند.

یکی از مهمترین مسۆلیت ها در جنگها در زمانهای گذشته پرچمداری لشگر بود. معمولا پرچم را به دست کسی می دادند که شجاع ترین افراد باشد که هم عمداری کند و هم بتواند بجنگد و از طرفی دشمن هم روی این قضیه حساب می کرد که چه کسی علمداری سپاه رقیب را دارد

عبّاس‏ بن‏ على‏ علیهماالسّلام (نزد برادر شتافت و) عرض كرد: برادر جان! اینان بدین سو مى‏آیند! امام علیه السّلام برخاست و فرمود: عبّاس! برادرم! جانم فدایت باد! سوار شو برو ببین آنان را چه شده و چرا چنین مى‏كنند؟

عبّاس علیه السّلام با بیست سوار كه در میان ایشان زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر بود نزد آنان شتافت و پرسید: چه پیش آمده؟ چه مى‏خواهید؟ گفتند: فرمان امیر مۆمنان آمده كه به شما بگوییم: یا به فرمان او درآیید یا با شما مى‏جنگیم. حضرت فرمود: شتاب نكنید تا نزد ابا عبد اللّه برگردم و پیام شما را برسانم. آنان توقّف كرده گفتند: او را ببین و پاسخش را بیاور. حضرت عبّاس شتابان نزد امام علیه السّلام آمده خبر آنان را داد و همراهانش (در برابر سپاه دشمن) ایستاده با آنان سخن گفتند ...

و امام علیه السّلام چون پیام عمر سعد را شنید به برادر خود عبّاس علیه السّلام فرمود: «نزد آنان برگرد و چنانچه توانستى جنگ را به سپیده دم فردا بیفكن و امشب را مهلت بگیر كه امید است در این شب نماز گزارده با خدا نیایش كنیم و از او آمرزش بخواهیم، كه او مى‏داند من به راستى نماز و تلاوت قرآن و نیایش فراوان و استغفار را دوست مى‏دارم».

حضرت عبّاس علیه السّلام سوار شده، تاخت تا به ایشان رسید و فرمود: مردم! ابا عبد اللّه علیه السّلام از شما مى‏خواهد امشب را بازایستید تا در آن بیندیشد، زیرا این چیزى است كه در آن میان ما و شما سخن نرفته است. چون صبح كردیم به خواست خدا همدیگر را مى‏بینیم یا آن را پسندیده و آنچه را شما مى‏خواهید و تكلیف مى‏كنید مى‏آوریم. و یا آن را نپسندیده ردّ مى‏كنیم. با این بیان مى‏خواست آنان را آن شب منصرف كند ...[8]

پی نوشت:

1.       شیخ محمد بن طاهر سماوى، سلحشوران طف، مترجم عباس جلالى‏، ترجمه إبصار العین، قم‏: نشر زائر، چاپ:اول- 1381 ش‏، ص72

2.       سید محسن امین عاملى، سیره معصومان علیهم السّلام (على حجتى كرمانى‏)، تهران: ‏سروش‏، چاپ:دوم- 1376 ش‏، ج‏5، ص 144

3.       سلحشوران طف، ترجمه إبصار العین، ص72

4.       سه مقتل گویا در حماسه عاشورا ، مولفان / مترجم عبد الرحیم عقیقى بخشایشى‏، قم: نوید اسلام‏، چاپ:دوم- 1382 ش‏، ص68 و 69

5.       مجلسى، محمد باقر - نجفی، محمد جواد، زندگانى حضرت امام حسین علیه السلام ( ترجمه جلد 45 بحار الأنوار)، اسلامیه - تهران، چاپ: سوم، 1364 ش، ص62

6.       بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله، عوالم العلوم و المعارف والأحوال، مۆسسة الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشریف - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1413 ق. ج‏17-الحسین‏ع ؛ ص284

7.       ابو مخنف كوفى، لوط بن یحیى - سلیمانى، جواد، نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا / ترجمه وقعة الطفّ، 1جلد، مۆسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى - قم، چاپ: دوم، 1380 ش، ص138

8.       فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السّلام ، مترجم على مۆیدى، تهران‏: نشر امیر كبیر، چاپ:دوم- 1382 ش‏، ‏، ص 436

سید روح الله علوی              

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.