اشرافی شرافتمند
درباره فیلم « کنفوسیوس» به بهانه عرضه در شبكه نمایش خانگی
او فلسفه سیاسی و اجتماعی چین باستان را تبیین کرد اما در بخشهای ابتدایی فیلم کنفوسیوس او را در ردای مجعول یک جنگجو میبینیم. تصویری که به عنوان وزیر دادگستری در فیلم از او میبینیم در ابتدا و كمی بعدتر در ردههای بالای حكومتی، با تاریخ منطبق نیست. حقیقت جاری در تاریخ چنین نیست و کنفوسیوس تنها منصب سیاسیای که تجربه کرده بود فرمانداری و به نوعی امروزیتر شهردار بوده که پس از یک دوره تجربه موفق در مقام شهردار و کسب محبوبیت برایش توطئه کردند و از تمام مناصب حکومتی او را کنار گذاشتند. کنفوسه معتقد بود عشق و محبت درون خانواده میتواند سبب انعکاس این عشق شود به درون دولت.
محبتش تبدیل میشود به محبت جاری در جامعه و شیوه مدیریتی وی به همین صورت محقق شد. افکار این حکیم سیاسی متناسب با مردم زمانهاش نبود.
او معتقد بود باید دانش به اقوام آموزش داده شود و نظریه اجتماعی مبتنی بر سیاست در میان جامعه عملیاتی شود. در یکی از بخشهای ابتدایی فیلم، وی برای در اختیار گرفتن 500 کالسکه جنگاوران به نبرد رابین هودی با یکی از وزرا میپردازد در صورتی که کنفوسه برخلاف اینکه پدرش مرد جنگاوری بود علاقهای به آموزش فنون جنگی نداشت و نبرد رابین هودی وی با وزیر کشور کاملا مجعول است.
مردم از حکومت روشنفکرانه کنفوسیوس استقبال میکردند تا استراتژیهای جنگاوری. تاریخ باستان چین میگوید در دوره زمامداری او جرم و جنایت عملا محو شده بود اما آنچه در فیلم برجسته میشود میل به سیاسیبازی و مبارزه است و از رویای نجات چین در فیلم خبری نیست. افکار کنفوسیوس دشمنانی خطرناک برایش دست و پا کرده بود، دشمنانش از ترس قدرت کنفوسیوس با یکدیگر متحد شدند و با اغوا کردن حاکم «لو» او را از قدرت کنار گذاشتند اما روایت فیلم به گونهای دیگر است و کنار رفتن از قدرت توطئه سبکسرانه از جانب مخالفانش توصیف میشود. کنفوسه دلش با مردم بود اما عقل و خردش را در محفل حاکمان قرار میداد.
او میدانست تنها نجیبزادگان توانایی پایان دادن به رنج و عذاب مردم را داشتند. وزرای ارشد، فلسفه کنفوسیوس را در زندگی خودشان به کار میبستند و بعد همین شیوه الگوی مردم عادی میشد. از بخت بد کنفوسیوس نجیبزادگان چین گوش شنوا نداشتند. حاکمان زمانش با او موافق نبودند و سعی میکردند خوش بگذارنند و تا آنجایی که میتوانستند قلمرو و قدرتشان را گسترش بدهند.
حاکمان یکی بعد از دیگری دست رد به سینه او میزدند، با این همه کنفوسیوس مصرانه به تعلیم شاگردانش ادامه میداد به این امید که حاکم بعدی رهبری باشد که میخواهد چین را نجات دهد. «می هو»، کارگردان، در فیلم «کنفوسیوس» او را مردی بسیار اقتدارگرا و مهربان و خانوادهدوست معرفی میکند در صورتی که تاریخ میگوید او روابط خوبی با خانوادهاش نداشت و همسرش را طلاق داده و پسرش را به حال خود رها کرده بود. آنچه در فیلم کنفوسیوس میتوانست دستمایه دراماتیک قرار بگیرد سخنان رک و بیپرده او است که دشمنان زیادی در سراسر چین برای او تراشیده بود.
پیامهای آموزههایش جانش را در معرض خطر قرار داده بود. یک بار مجبور شد برای عبور از محدوده یکی از فرماندهان نظامی که سوگند خورده بود وی را خواهد کشت با لباس مبدل سفر کند. او به زحمت از این سفر جان سالم به در برد. در سفری دیگر که کنفوسیوس عازم دربار یکی از فرماندهان نظامی بود، افراد یکی از فرماندهان رقیب راه را بر وی بستند.
سربازان، کنفوسیوس و همراهانش را محاصره کردند و مدتی آنها را بدون آب و غذا نگه داشتند. شاگردان کنفوسیوس ناراحت بودند اما خود کنفوسیوس روحیه خیلی خوبی داشت و سرانجام نیروهای دوست به نجات آنها آمدند. بزرگان حاکم بر چین تهدیدی برای کنفوسیوس نبودند اما توجهی هم به او نمیکردند اما آنچه از بخشهای مهم تاریخی در این سطور درج شده در فیلم بازنمودی ندارد و بازیافت تاریخ به روایت سینما جنبههای کاملا شخصی دارد.
پایانبندی فیلم نیز پر از اشکال است؛ در سال 484 قبل از میلاد یکی از شاگردان سابق کنفوسه که از مقامات دولتی در لو بود، حاکمان را متقاعد کرد که از کنفوسه دعوت کنند به شهرش بازگردد. کنفوسه با این امید به چوفو بازگشت که شاید سرانجام اندیشهای که از یک چین پر از عدالت و صلح در سر داشت محقق شود.
کنفوسه در حالی به منزلش در چوفو رسید که امیدوار بود یکی از مقامهای بلندپایه دولتی را به وی پیشنهاد کنند و هنوز معتقد بود شاهزادهای را که از تعلیمات وی پیروی کند خواهد یافت اما آنچه در فیلم بازنمود دارد تاکید بیشتر روی جنگهای داخلی است و ورود کنفوسه خواست سیاسی برای نجات است در صورتی که تاریخ میگوید بازگشت او با سردی سران همراه بوده و حاکمان لو منصبی به وی پیشنهاد نکردند و کنفوسه ناامیدانه به کتابخانهاش پناه برد و به ویرایش اشعار و تاریخنامههای مورد علاقهاش پرداخت. با این حال قادر نبود حقیقت را کتمان کند و رویایش برای نجات چین هرگز برآورده نشد.
کنفوسه میدید قدرتمندان چگونه کشورش را درون جنگهایی پر خون فرو بردهاند؛ جنگهایی که قرنها ادامه مییافت. او میدید چگونه مردم چین رنج و عذاب بیشتری متحمل میشوند. یکی از اشکالاتی که در فیلم وجود دارد و بشدت عذابآور است اشاره به نکات جزئی بدون پرداخت است. در سکانس دوم فیلم «ین هویی» شاگرد ارشد و مورد علاقه کنفوسه نشان داده میشود اما به علاقه کنفوسه و اینکه مثل پسرش بوده است اشارهای نمیشود. حتی تاثیر مرگ او در روایت نیست. با این حال سعی کردم به جای نقد تفصیلی فیلم به عطفهای مهم تاریخی اشاره کنم تا نقصان درام نامنطبق با تاریخ بیشتر عیان شود.
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منبع: وطن امروز /علیرضا پورصباغ