تبیان، دستیار زندگی
بین مردم مشهور است که حضرت یوسف (علیه السلام ) دچار ترک اولی شدند و حتی در فیلم داستان حضرت یوسف نیز اینگونه نمایش داده شد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : فاطمه خالکی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نظری متفاوت درباره یوسف نبی(علیه‌السلام)


بین مردم مشهور است که حضرت یوسف (علیه السلام) دچار ترک اولی شدند و حتی در فیلم داستان حضرت یوسف نیز اینگونه نمایش داده شد.

البته بین مفسرین در این موضوع اختلاف وجود دارد، با توجه به اهمیت این موضوع که مربوط به عصمت یکی از انبیای بزرگ الهی است به بررسی بیشتر این موضوع می پردازیم.


حضرت یوسف

در داستان حضرت یوسف(علیه السلام) پس از آنکه ایشان با کید همسر عزیز مصر به زندان افتادند، دو نفر از کسانی که با ایشان در زندان بودند، خواب هایی دیدند که ایشان برایشان تعبیر کردند.

سپس قرآن می گوید:" وَ قالَ لِلَّذِی ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِی عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْساهُ الشَّیْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ "(و به آن یكى از آن دو كه مى‏دانست رهایى مى‏یابد گفت: مرا نزد صاحبت (سلطان مصر) یادآورى كن، ولى شیطان یادآورى او را نزد صاحبش از خاطر وى برد و بدنبال آن چند سال در زندان باقى ماند.)(یوسف 42)

بسیاری از مفسرین با توجه به این آیه معتقدند که شیطان یاد پروردگار یوسف را از دل او ببرد و در نجات یافتن از زندان دست به دامن غیر آورد و به جهت این ترک اولی خدا عقابش كرد و چند سال دیگر در زندان بماند.

و برخی دیگر می گویند:" شیطان از یاد رفیق زندانى یوسف محو كرد كه نزد ربش از یوسف سخن به میان آورد"اما باز هم یوسف دچار ترک اولی شد زیرا او به غیر خدا توسل جسته است.

اما مفسر بزرگ معاصر علامه طباطبایی(ره) در این زمینه نظری متفاوت دارد و دلایلی برای نظرش بیان می دارد.

ایشان می نویسد:" ضمیرهایى كه در جمله" فَأَنْساهُ الشَّیْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ" هست همه به كلمه" الذى" بر مى‏گردد، و معنایش این است كه: شیطان از یاد رفیق زندانى یوسف محو كرد كه نزد ربش از یوسف سخن به میان آورد، و همین فراموشى باعث شد كه یوسف چند سالى دیگر در زندان بماند."(تفسیر المیزان، ج‏11، ص 246)

مهمترین دلیل این تفسیر صفت "مخلص"  است ، که قرآن به یوسف نسبت داده است" وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِینَ "(آن زن قصد او را كرد، و او نیز- اگر برهان پروردگار را نمى‏دید- قصد وى را- مى‏نمود، اینچنین كردیم تا بدى و فحشاء را از او دور سازیم چرا كه او از بندگان مخلص ما بود.)(یوسف 24)

آن برهانى كه یوسف از پروردگار خود دید، همان برهانى است كه خدا به بندگان مخلص خود نشان مى‏دهد و آن نوعى از علم مكشوف و یقین مشهود و دیدنى است، كه نفس آدمى با دیدن آن چنان مطیع و تسلیم مى‏شود كه دیگر به هیچ وجه میل به معصیت نمى‏كند.

با توجه به توصیف که قرآن از حضرت یوسف(علیه السلام) نموده که ایشان از بندگان "مخلص" هستند و مخلصین كسانیند كه شیطان در ایشان راه ندارد که نوعی توصیف عصمت است نسبت ترک اولی به ایشان نادرست است

و معناى آیه این است كه: نتیجه و یا علت اینكه او برهان رب خود را بدید این بود كه ما فحشاء و قصد به آن را از او برگرداندیم.

بندگان مخلص آنهایند كه خداوند، خالص براى خود قرارشان داده، بطورى كه دیگر غیر خدا هیچ چیز در آنان سهم ندارد، و در نتیجه غیر خدا را اطاعت نمى‏كنند، خواه تسویل شیطان باشد و یا تزیین نفس و یا هر داعى دیگرى غیر خدا.

و اینكه فرمود:" إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِینَ" در مقام تعلیل جمله" كَذلِكَ لِنَصْرِفَ ..." است، و معنایش این مى‏شود: ما با یوسف این چنین معامله كردیم به خاطر اینكه او از بندگان مخلص ما بود، و ما با بندگان مخلص خود چنین معامله مى‏كنیم.

از آیه شریفه ظاهر مى‏شود كه دیدن برهان خدا، شان همه بندگان مخلص خداست، و خداوند سبحان هر سوء و فحشایى را از ایشان برمى‏گرداند، و در نتیجه مرتكب هیچ معصیتى نمى‏شوند، و به خاطر آن برهانى كه خدایشان به ایشان نشان داده قصد آن را هم نمى‏كنند، و آن عبارت است از عصمت الهى.

و با توجه به توصیف که قرآن از حضرت یوسف(علیه السلام) نموده که ایشان از بندگان "مخلص" هستند و مخلصین كسانیند كه شیطان در ایشان راه ندارد که نوعی توصیف عصمت است نسبت ترک اولی به ایشان نادرست است.

با دقت به نظر علامه و استدلال های ایشان برخی معتقدند ترک اولی نوعی تهمت به یکی از انبیای بزرگ الهی است،که با متن قرآن نیز مخالف است

علامه در جواب عده ای دیگر که می گویند توسل به اسباب خود ترک اولی است می گویند:" توسل به اسباب منافاتى با اخلاص ندارد، بلكه اعتماد بر اسباب با اخلاص منافات دارد و اخلاص براى خدا باعث آن نمى‏شود كه انسان به غیر از خدا متوسل به سبب‏هاى دیگر نشود، زیرا این از نهایت درجه نادانى است كه آدمى توقع كند كه بطور كلى اسباب را لغو بداند و مقاصد خود را بدون سبب انجام دهد. بلكه تنها و تنها اخلاص سبب مى‏شود كه انسان به سبب‏هاى دیگر دلبستگى و اعتماد نداشته باشد.

در جمله" اذْكُرْنِی عِنْدَ رَبِّكَ" قرینه‏اى كه دلالت كند بر دلبستگى یوسف (علیه السلام) به غیر خدا وجود ندارد. بعلاوه جمله" وَ قالَ الَّذِی نَجا مِنْهُما وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ ..."(و آن یكى از آن دو نفر كه نجات یافته بود- و بعد از مدتى متذكر شد- گفت من تاویل آن را به شما خبر مى‏دهم مرا به سراغ (آن جوان زندانى بفرستید)(یوسف 45) خود قرینه روشنى است بر اینكه فراموش كننده ساقى بوده نه یوسف."

ایشان همچنین روایاتی که برخی در تایید ترک اولی یوسف(علیه السلام) نقل کرده اند را یا مضطرب می دانند و یا بدلیل منافات با نص قرآن(آیه 24 یوسف)فاقد اعتبار می دانند.

با دقت به نظر علامه و استدلال های ایشان برخی معتقدند ترک اولی نوعی تهمت به یکی از انبیای بزرگ الهی است،که با متن قرآن نیز مخالف است.

فاطمه خالکی  

بخش قرآن تبیان