تبیان، دستیار زندگی
شخصى از مادر اویس مى پرسد كه از كجا این جایگاه عظیم و پایگاه رفیع براى فرزندت حاصل شده كه پیامبر صلى الله علیه و آله او را به گونه اى مدح و ستایش كرده كه نمونه ندارد، و حال آن كه حضرت او را ندیده است ؟! مادر وى پاسخ مى دهد : اویس از دوران بلوغ، عزلت و گوش
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهناز وکیلی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

درخشش سهیل یمانى در كهكشان راه شیعى

اویس قرنی


جبرئیل نغمه وحى را در گوش حبیب خدا زمزمه مى كند و خورشید هدایت طالع مى شود، پیامبر رحمت صلى الله علیه و آله به دستور حضرت حق، بال تواضع را براى مۆمنان مى گستراند و با نداى حق، اهل حق را نوازش مى دهد. گوشهاى مشتاقان تیز مى شود و دلهایشان از عشق لبریز.
این ندا مرزهاى زمان و مكان را در هم مى نوردد و در جاى جاى گیتى مى درخشد. پرتوى از خورشید، یمن و اهل آن را نور و گرما مى بخشد. در این سرزمین جوانى زندگى مى كند به نام «اویس قرنى».

عقیق یمن

اویس بن عامر مرادی، از طایفه قرَن، و از قبیله یمانی بنی مراد بود.(1) او در زهد و تقوا و طاعت و عبادت دارای مقامی والا و سیّدالتابعین بود.(2) او از زهّاد هشتگانه، بلکه برترین آن‌ها،(3) و از اصحاب و حواریان امیرالمومنین علی علیه‌السلام بود.(4)

شمیم دوست

اویس در یمن شتربان بود و با مادر پیر خود زندگی می کرد، اما وقتی علاقه شدیدی به زیارت پیامبر اسلام صلی الله علیه واله پیدا کرد، از مادر اجازه خواست به حجاز آمده و پیامبر صلی الله علیه واله را زیارت کند؛ مادرش اجازه داد اما به او گفت: فرزندم! اگر رسول خدا در مدینه نبود نیم روزی بیشتر توقف مکن.

اویس راه طولانی میان یمن و مدینه را پیمود اما هنگامی که به مدینه رسید، مردم به او گفتند پیامبر صلی الله علیه واله در مدینه نیست، او گفت: سلام مرا به آن حضرت برسانید و بگویید مردی از یمن به نام اویس به زیارت شما آمده بود اما اجازه توقف بیشتر را نداشت.

وقتی پیامبر صلی الله علیه واله به خانه بازگشت، پرسید: آیا کسی به خانه ما آمده است؟ همسران ایشان گفتند: آری، شتربانی از یمن به نام اویس آمد و بر شما درود و سلام فرستاد و بازگشت، پیامبر صلی الله علیه واله فرمود: «آری این نور اویس است که در خانه ما به هدیه گذاشته شده است.»(5)

آرى، اویس كسى است كه پیامبر رحمت را ندید ولی به او ایمان آورد: « یومن بى و لایرانى ».(6)

امام فرمود : الله اكبر! دوستم رسول خدا صلى الله علیه و آله به من خبر داد كه مردى از امتش را درك خواهم كرد كه به اویس قرنى گفته مى شود. او از حزب خدا و پیامبر اوست ، مرگش در شهادت است، و به تعداد دو قبیله ربیعه و مضر شفاعت مى كند

او که دوست و خلیل رسول خدا است.(7) که حضرتش در انتظارش مى فرمود: از جانب یمن، بوی بهشت می وزد و چه بسیار مشتاق توام ای اویس قرنی. هر كس او را دید، سلام مرا به وی برساند.(8)

و طلب استغفار از وى را این گونه دستور مى فرماید: فمن لقیه منكم فمروه فلیستغفر لكم.(9)

گوشه نشینِ عبرت آموز

اما چرا رسول خدا صلى الله علیه و له درباره اویس چنین مى گوید؟! در زمان اویس نیز این پرسش مطرح بود. شخصى از مادر اویس مى پرسد كه از كجا این جایگاه عظیم و پایگاه رفیع براى فرزندت حاصل شده كه پیامبر صلى الله علیه و آله او را به گونه اى مدح و ستایش كرده كه نمونه ندارد، و حال آن كه حضرت او را ندیده است؟! مادر وى پاسخ مى دهد: اویس از دوران بلوغ، عزلت و گوشه نشینى بر مى گزید، و به تفكر و عبرت آموزى مى‌پرداخت.(10)

عبادتی همچون کرّوبیان

ربیع بن خشیم می گوید: در کوفه بودم و تمام همت من آن بود که اویس قرنی را ببینم، تا این که او را در کنار آب در حال خواندن نماز دیدم، گفتم صبر می کنم تا نمازش را بخواند، همین که نماز ظهر را خواند، دست به دعا برداشت تا وقت نماز عصر، پس نماز دوم را هم خواند و دست به دعا گرفت تا این که نماز مغرب را خواند گفتم شاید بعد از مغرب افطار کند ولی او نماز عشاء را خواند، با خود گفتم شاید بعد از نماز عشاء افطار کند، اما او افطار نکرد.

سپس مشغول نمازهای مستحبی شد؛ گاهی در رکوع و گاهی در سجود بود تا شب به پایان رسید. پس از نماز صبح مشغول دعا شد تا آفتاب دمید، در این هنگام ساعتی به استراحت پرداخت و وقتی از خواب برخاست؛ گفت: «خدایا از چشم پر خواب و شکمی که سیر نشود، به تو پناه می برم.» با خود گفتم آنچه دیدم مرا کفایت می کند و بازگشتم.(11)

اویس می گفت: «چنان خداوند را در زمین عبادت می کنم که ملائکه او را در آسمان عبادت می کنند.»

امام علی

حوارى علوى

اویس قرنی در حجة الوداع و در غدیرخم حضور نداشت، ولى خورشید ولایت علوى را برگزید و از حواریون امام زمان خویش شد. امام کاظم علیه السلام مى فرمایند:

آن گاه كه روز قیامت فرا رسد، منادى ندا مى كند : كجایند یاران صمیمى رسول خدا محمد بن عبدالله كه پیمان نشكستند و بر آن ثابت و استوار ماندند؟ پس سلمان و مقداد و ابوذر مى ایستند. سپس ‍ منادى ندا مى دهد: كجایند یاران صمیمى على بن ابى طالب، جانشین رسول خدا محمد بن عبدالله؟ پس عمرو بن حمق خزاعى و محمد بن ابى بكر و میثم بن یحیى تمار و اویس قرنى قیام مى كنند.(12)

آری، اویس، حوارى علوى بود و از اصحاب سرّ امیر مومنان و امام عارفان.

اویس و چاووش امام زمان

روزى اویس بر كنار آب فرات وضو مى ساخت، آواز طبلى به گوش او رسید، پرسید: این چه صدایى است؟ گفتند: سپاه على مرتضى علیه السلام به جنگ معاویه مى رود، چاووش اوست كه مردم را به صحنه نبرد دعوت مى كند، و صدا صداى طبل سپاه على علیه السلام است.

اویس گفت: هیچ عبادتى نزد من برتر از متابعت على مرتضى نیست .(13) آن گاه به سوى خیمه گاه دلدار مى شتابد.

نهصد و نود و نه به اضافه یك

امیرالمومنین على علیه السلام در راه رفتن به صفین، به منطقه اى به نام ذى قار رسید. امام على علیه السلام در ذى قار فرمود : از طرف كوفه هزار نفر به سوى شما مى آیند، نه یك نفر بیشتر و نه یك نفر كمتر، آنان با من تا پاى جان بیعت مى كنند.

ابن عباس مى گوید: من شروع كردم به شمارش كسانى كه براى بیعت مى مدند، تعداد به 999 نفر رسید! و كس دیگرى نبود. گفتم : انا لله و انا الیه راجعون ؛ چه باعث شد كه حضرت چنین گوید؟! در فكر و اندیشه بودم كه ناگاه، نگاه كردم و دیدم شخصى مى آید، نزدیك شد، او مردى بود پشمینه پوش و سلاح بر دوش . او با شمشیر و سپر و ادوات جنگى مى آمد. آمد و به امیرالمومنین علیه السلام نزدیك شد، و گفت : دستت را بده تا بیعت كنم ! امیرالمومنین علیه السلام فرمود: بر چه چیز با من بیعت مى كنى ؟ گفت : بر شنیدن و اطاعت كردن و جنگیدن در پیشگاهت تا این كه بمیرم و یا خداوند پیروزت گرداند!

شخصى از مادر اویس مى پرسد كه از كجا این جایگاه عظیم و پایگاه رفیع براى فرزندت حاصل شده كه پیامبر صلى الله علیه و آله او را به گونه اى مدح و ستایش كرده كه نمونه ندارد، و حال آن كه حضرت او را ندیده است ؟! مادر وى پاسخ مى دهد : اویس از دوران بلوغ، عزلت و گوشه نشینى بر مى گزید، و به تفكر و عبرت آموزى مى‌پرداخت

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: اسمت چیست؟ گفت: اویس. حضرت فرمود: تو اویس قرنى هستى؟ گفت: آرى. امام فرمود : الله اكبر! دوستم رسول خدا صلى الله علیه و آله به من خبر داد كه مردى از امتش را درك خواهم كرد كه به او اویس قرنى گفته مى شود. او از حزب خدا و پیامبر اوست، مرگش در شهادت است، و به تعداد دو قبیله ربیعه و مضر شفاعت مى كند.(14)

راهبِ مجاهد

آن گاه اویس قرنى، این عارف پاكباخته که سالها در جهاد اكبر سربلند بوده و حالا به میدان جهاد اصغر آمده است، مناجات مى كند كه: اللهم ارزقنى شهادة توجب لى الجنه و الرزق.(15) شمشیرش را مى كشد و حمله مى كند، و ندا مى دهد كه : اى مردم ، (كار را) تمام كنید، تا همه چیز درست و تمام شود، و روى مگردانید تا بهشت را ببینید. مى گوید و مى جنگد تا تیرى می آید و بر قلب او مى نشیند. انگار كه سالهاست روحش به معراج رفته و قفس تن وى بر جاى مانده است.

اگر چه اویس به آرزوى خویش رسید، اما امام زمانش، عارفى شیفته و زاهدى برجسته را از دست داد. این است كه بر پیكر پاك اویس حاضر مى شود، بر وی نماز مى گذارد، و او را دفن مى كند(16) و بدین گونه سهیل یمانى در كهكشان راه شیعى درخشش جاودانه می یابد .

پی نوشت:

1) ابن اثیر، اسدالغابة: 1/ 179.

2) ابن اعثم، الفتوح (ترجمه : مستوفی هروی): 500.

3) رجال الکشی: 98 - 97.

4) همان.

5) مظاهری، الفضائل و الرذائل: 128.

6) شیخ حر عاملى، اثبات الهداة: 1/ 276؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار: 42/155.

7) روى ابن سعد فى الطبقات قال رسول الله صلى الله علیه و له : خلیلى من هذه الامة اویس القرنى؛ سید محسن امین ، أعیان الشیعة: 3/ 514.

8)  روی عن رسول الله صلى الله علیه وله أنه كان یقول: تفوح روائح الجنة من قبل قرن، واشوقاه إلیك یا أویس القرنی. ألا ومن لقیه فلیقرأه منی السلام، فقیل یا رسول الله: و من أویس القرنی فقال صلى الله علیه وله: إن غاب عنكم لم تفتقدوه، و إن ظهر لكم لم تكترثوا به، یدخل الجنة فی شفاعته مثل ربیعة و مضر، یۆمن بی و لایرانی، و یقتل بین یدی خلیفتی أمیر المۆمنین علی بن أبی طالب علیه السلام فی صفین؛ الروضة فی فضائل امیرالمومنین، شاذان بن جبرئیل القمی: 111.

9) سید محسن امین، همان: 3/ 514 و 515؛ ابن حجر عسقلانى ، لسان المیزان: 1/ 529؛ ابن حجر عسقلانى ، الاصابه فى تمییز الصحابة: 119؛ ابن كثیر، البدایة و النهایة: 6/ 202؛ یوسف النبهانى ، جامع كرامات الاولیاء: 603؛ صحیح مسلم: 4/1968 حدیث 223/2542 و 224/2542 به نقل از : فراء بغوى ، مصابیح السنة: 326؛ مناوى ، فیض القدیر: 3/ 470؛ و احمد بن حنبل ، مسند: 1/ 38 «عمر از اویس طلب استغفار مى كند» این عبارت نیز از حضرت رسول صلى الله علیه و له نقل شده است : فان استطعت یستغفرك لك فافعل ؛ ابن اثیر، اسد الغابة: 1/ 153 و ابن حجر عسقلانى ، لسان المیزان: 1/ 529.

10) دیلمى ، ارشاد القلوب: ‍ 100.

11) تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر:  9/ 444.

12) سید محسن امین، أعیان الشیعة: 3/ 514 ؛ رجال كشى به نقل از محمد تقى شوشترى ، قاموس الرجال: 2/218 و 219؛ محمد معصوم شیرازى ، طائق الحقائق: 2/ ‍ 38؛ قرنى گلپایگانى ، منهاج الدموع: 136 و خوئى ، معجم الرجال الحدیث: 3/ 247.

13) محمد معصوم شیرازى ، طائق الحقائق: 2/ ‍ 46 (به نقل از حبیب السیر).

14) اعلام الورى:173 ؛ محمد تقى شوشترى، قاموس الرجال: 2/221؛ قرنى گلپایگانى منهاج الدموع: 144- 145. علامه مجلسى ، بحارالانوار: 42/147؛ علامه مجلسى روایت را از ارشاد شیخ مفید نقل مى كند و این عبارت را نیز در پایان مى ورد : قال ابن عباس : فسرى عنا.  این روایت در اثبات الهداه شیخ حر عاملى: 1/ 370، به اختصار نقل شده است .

15) سید محین امین ، أعیان الشیعة: 3/ 512.

16) مطالب مربوط به حضور اویس در صفین و شهادت او، در منابع بسیارى آمده است كه به آنها اشاره مى شود :

سید محسن امین ، همان ، ج 3، ص 512 - 516 (21 مورد)؛ قاضى نعمان تمیمى مغربى ، شرح الاخبار فى فضائل الائمه اطهار، ج 2، ص 12 و 35؛ قاضى نوالله شوشترى : مجالس المومنین ، ج 1، ص 282 و 283؛ ابن حجر عسقلانى ، الاصابه فى تمییز الصحابه ، ج 1، ص 120؛ حاكم نیشابورى ، همان ، ج 2، ص 366 و ج 3، ص 402 و 403 و 408؛ محمد باقر مجلسى ، همان ، ج 33، ص 25 و ج 42، ص 147 و 155 - 157؛ ابن اثیر، اسد الغابه ، ج 1، ص 153؛ محمد على عالمى دامغانى ، همان ، ص 345؛ حاج شیخ عباس قمى ، سفیه البحار، ج 1، ص 53؛ شیخ حر عاملى ، اثبات الهداه ، ج 1، ص 276؛ مدرسى چهار دهى ، سیرى در تصوف ، ص 428؛ محمد معصوم شیرازى ، همان ، ج 2، ص 46 و 47 و 55 و 56؛ حسن بن على بن على داود الحلى ، كتاب الرجال ، ص 63؛ اربلى ، كشف الغمه فى معرفه الائمه ، ص ‍ 261 و 262 و 265؛ ابومنصور عبدالقاهر بغدادى ، الفرق بین الفرق ، (ترجمه ) ص 32 و 33 و 319؛ محمد بن على اردبیلى ، جامع الروات ، ص 110؛ ابوحامد غزالى ، منهاج العابدین ، (بخش تراجم تراجم الاعلام ، تحقیق محمود مصطفى حلاوى ). ص 426؛ هجویرى ، همان ، ص 101؛ محمد على مدرس ، ریحانه الادب ، ج 4، ص 444 و 445؛ یوسف النبهانى ، جامع كرامات الاولیاء، ج 603؛ ابن طاووس ، الملاحم و الفتن ، ص 109؛ نصب بن مزاحم ، وقعه صفین ، ص 324؛ عطار نیشابورى ، تذكره الاولیاء ص 28؛ شیخ طوسى ، همان ، ص 98 و 100؛ عنایه الله على قهپائى ، مجمع الرجال ، ج 1، ص ‍ 28؛ شیخ حسن بن زین الدین ، التحریر الطاووسى ، ص 74؛ عبدالعزیز، دائره المعارف الاسلامیه ، ص ‍ 88؛ سید محمد بخارى ، منهاج الطالبین و مسالك الصادقین ، ص 237؛ شیخ عباس قمى ، منتهى الامال ، ج 1، ص 141؛ سید هاشم رسولى محلاتى ، زندگانى امیر المومنین ، ص 560؛ احسان الله على استخرى ، اصول تصوف ، ص 13؛ دائره المعارف تشیع ، ص 603؛ خوئى ، همان ، ج 3، ص 244 تا 247؛ محمد رشاد، خفیف شیرازى ، ص 172؛ قرنى گلپایگانى ، همان ، ص 137؛ محمدى اشتهاردى ، اویس ‍ قرنى ، ص 21؛ حسینى دشتى ، همان ، ج 1، ص 311؛ حمدالله مستوفى ، تاریخ گزیده ، ص 630؛ زركلى ، الاعلام ، ج 1، ص 375؛ لغتنامه دهخدا، ج 8، ص 509؛ ابن اثیر، الكامل فى التاریخ ، ج 3، ص 325؛ ابن حجر عسقلانى ، لسان المیزان ، ج 1، ص 527؛ معلم بطرس بستانى ، دائره المعارف ، ج 4، ص 701؛ جعفر سبحانى ، شخصیتهاى اسلامى شیعه ، ج 1، ص 88 و 92 تا 96؛ محمد على موحد، سفرنامه ابن بطوطه (ترجمه )، ج 1، ص 135؛ ابن جوزى ، همان ، ج 3، ص 56 و 57 و ابونعیم اصفهانى ، همان ، ج 2، ص 86.

ابوالفضل صالح صدر            

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منابع:

دائرة المعارف صحابه پیامبر اعظم صلی الله علیه واله، پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام.

اویس قرنى، محمد رضا یكتایى.

کتابخانه مكتبة الشیعة.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.