تبیان، دستیار زندگی
شهید بزرگوار، حجت‌الاسلام محمد محسن شریف قنوتی اولین روحانی مجروح و اسیر جبهه های حق علیه باطل، اولین روحانی شهید جنگ ایران و عراق، اولین نماینده امام خمینی(ره) که در جنگ به شهادت رسید، اولین فرمانده شهید جنگ های چریکی و پارتیزانی، تشکیل دهنده گروه های مس
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شهید محمد محسن شریف قنوتی


شهید بزرگوار، حجت‌الاسلام محمد محسن شریف قنوتی اولین روحانی مجروح و اسیر جبهه های حق علیه باطل، اولین روحانی شهید جنگ ایران و عراق، اولین نماینده امام خمینی(ره) که در جنگ به شهادت رسید، اولین فرمانده شهید جنگ های چریکی و پارتیزانی، تشکیل دهنده گروه های مسلح به امر امام خمینی(رحمه الله علیه) در سال 1342، اولین برگزارکننده تظاهرات در شهرستان بروجرد است .

شهید،محمد محسن شریف قنوتی

ایشان همچنین اولین تشکیل دهنده ستاد پشتیبانی از جبهه های جنگ و حمایت از جنگ زدگان در بروجرد، اولین ارسال کننده محموله های تدارکاتی از بروجرد به مناطق جنگی به خصوص خرمشهر، اولین گروه اعزامی از بروجرد به خرمشهر جهت دفاع ازشهر، تشکیل اولین گروه مدافع به نام «لشکر الله اکبر» که همراه برادران ارتشی و سپاهی به مدت 35روز در خرمشهر مقاومت کردند، می باشد.

با فرزند این شهید بزرگوار، حجت‌الاسلام محمد محسن شریف قنوتی به گفتگو نشستیم تا برایمان از خاطرات روزهای مقاومت شیخ تعریف بگویند.

حضور شیخ شریف در کنار شهید نواب صفوی

سراسر زندگی این شهید حماسه بود. ایشان به شدت علیه رژیم طاغوت فعالیت می‌کرد، به گونه‌ای که باید یکبار سال 43 و یکبار هم در سال 42 اعدام می‌شد. اگر بخواهیم اولین حضور ایشان را در عرصه سیاست و انقلاب بررسی کنیم برمی‌گردد به دوران شهید سید مجتبی نواب صفوی. در آن دوران وقتی از شیخ شریف می‌پرسند شما چرا در گروه فدائیان اسلام فعالیت می‌کنید؟ شیخ با اینکه سن زیادی هم نداشته می‌گوید: چون فداییان اسلام تنها گروهی است که برای خدا قیام کرده.

ایشان چنان شیفته مرام این گروه می‌شود که دست ارادت به نواب داده و او را با عنوان "آقایم " صدا می‌کرد. شهید قنوتی همیشه از نواب صفوی به عظمت یاد می‌کرد و می‌گفت: من شبی در کنار شهید نواب صفوی بودم که ایشان در حال خواندن نماز شب بود. سید مجتبی آن چنان ذکر رکوع و سجود را می‌خواند که انگار در و دیوار هم با او تسبح خدا را می‌گفتند.

حضور شیخ در دادگاه رژیم طاغوت

اگر شما می‌خواهید بدانید چه شد که شیخ رهبر گروه مقاومت خرمشهر شد باید بگویم اولا ایشان مدافع سرسخت انقلاب بود. یعنی نه زندان مانع کار ایشان بود و نه ترس از اعدام باعث می‌شد فعالیتش را رها کند. نه از آزادی خوشحال می‌شد و نه از شکنجه ناراحت بود. به گونه‌ای که یکی از هم سلولی‌هایش در سال 57 تعریف می‌کند که وقتی ما رفتیم دادگاه، قاضی گفت: "شیخ! این پرونده‌ای که شما دارای پرونده بسیار سنگینی است. من نمی‌دانم شما چقدر درس خواندید و چقدر سواد دارید ولی من همین اندازه بگویم که آدم عالمی هستی و من هم با این همه استعداد و توانایی علمی که در شما سراغ دارم نمی‌توانم قلم را در مجازات شما بچرخانم، فقط تنها کاری که می‌توانم بکنم. این است که کاری کنم که امشب آزاد شوید، ولی باید شبانه از استان اصفهان بروید، چون اگر مامورین ببینندتان دوباره دستگیر می‌شوید. " دوست شیخ می‌گوید: با این حرف قاضی ما همگی خوشحال شدیم اما وقتی به شیخ نگاه کردیم هیچ تغییری در صورت ایشان ندیدیم، انگار برای او هیچ فرقی نمی‌کرد که در زندان باشد، ‌آزاد باشد یا تحت شکنجه؛ مهم این است که شیخ کارش را انجام دهد. شهید قنوتی به حسب همین وظیفه، در تاریخ انقلاب چنان درخشید که ایشان را به عنوان راهنمای انقلابیون بروجرد می‌شناسند.

آشنایی با امام خمینی(ره)

شهید قنوتی مقلد آیت‌الله بروجردی بود که بعد از فوت ایشان، شیخ با امام(ره) آشنا شده و ایشان را به عنوان مرجع تقلید انتخاب می‌کند. بعد از آن شهید قنوتی در هر روستایی که می‌رفت از مردم می‌پرسید مقلد چه کسی هستید؟ مردم روستا که به خاطر نبود امکانات هنوز از فوت آیت‌الله بروجردی خبر نداشتند، می‌گفتند: آیت‌الله بروجردی. شیخ به آنها می‌گفت: ایشان فوت کردند و شما مقلد آقای خمینی شوید. از همان ابتدای سال 40 شیخ مرید امام خمینی(ره) شد تا لحظه شهادت.

سراسر زندگی این شهید حماسه بود. ایشان به شدت علیه رژیم طاغوت فعالیت می‌کرد، به گونه‌ای که باید یکبار سال 43 و یکبار هم در سال 42 اعدام می‌شد. اگر بخواهیم اولین حضور ایشان را در عرصه سیاست و انقلاب بررسی کنیم برمی‌گردد به دوران شهید سید مجتبی نواب صفوی. در آن دوران وقتی از شیخ شریف می‌پرسند شما چرا در گروه فدائیان اسلام فعالیت می‌کنید؟ شیخ با اینکه سن زیادی هم نداشته می‌گوید: چون فداییان اسلام تنها گروهی است که برای خدا قیام کرده.

سیلی‌ای که شیخ به صورت مامور شهربانی نزد

وقتی قضیه جنگ شروع شد. شیخ به شدت درگیر قضایا بود و با شهید بهشتی، آقای خامنه‌ای و بیت امام ارتباط داشت. البته کسی از روابط و کارهای ایشان با خبر نمی‌شد مگر اتفاقی می‌افتاد. مثلا در خرمشهر حدود 50-60 نفر از شهربانی استان فارس به همراه رئیس شهربانی با لباس‌ها آبی حضور داشتند. روزی آنها با شیخ برخورد می‌کنند که رئیس شهربانی به ایشان می‌گوید: "توی آخوند اینجا چه می‌خواهی؟! آمدی اینجا چه کار؟! " شهید قنوتی می‌گوید: "آمدم از دینم و از اسلام دفاع کنم. من هم به اندازه خودم وظیفه دارم. " بعد خطاب به رئیس شهربانی می‌گوید: "روزی من در کنار آقا و سرورم نواب صفوی بودم که رئیس شهربانی تهران به نواب گفت: شما را چه به این کارها؟ وقتی این جمله از دهان او خارج شد نواب صفوی چنان سیلی‌ محکمی به صورت رئیس شهربانی زد که دیگر چنین حرفی نزد! حالا هم اگر جمهوری اسلامی نبود و اگر تو افسر جمهوری اسلامی نبودی من همان کاری را با تو می‌کردم که نواب صفوی کرد، تا دیگر چنین جملاتی را تکرار نکنی! "

تبعیت شهید قنوتی از ولایت فقیه

یکی از دوستان شیخ شریف "سید ابوفاضل رضوی " که مدتی هم امام جمعه موقت استان فارس بود تعریف می‌کرد که: "یک وقتی من به شیخ شریف گفتم: چرا مثل نواب صفوی قیام نمی‌کنی؟ هم توان تهیه سلاح داری و هم نفوذ عجیبی بین مردم داری. " شیخ جواب داد: من تابع مرجعیت هستم! اگر آیت‌الله خمینی بگوید، من حرکت می‌کنم و اگر ایشان نگوید من از جایم تکان نمی‌خورم. و این در حالی بود که روسای قبایل و عشایر می‌آمدند خدمت شیخ و می‌گفتند: اگر شما بخواهید ما با شما قیام می‌کنیم. شیخ به آنها می‌گوید: من آدمساز هستم نه آدم کش. ایشان در سال 41 از طرف امام مامور می‌شود به عنوان یک روحانی اولین گروه مسلح را تشکیل دهد. ایشان هم گروهی در فارس تشکیل می‌دهد به نام "عطشان زهرا ". شیخ به دستور امام خمینی(ره) این کار را کرد و اگر دستور امام نبود ایشان قدمی جلو نمی‌گذاشت.

*لباس درویشی به نجات شیخ می‌آید

در واقعه سال 1343 قبل از اینکه امام خمینی(ره) تبعید شوند نامه‌ای می‌نویسند به "آیت‌الله بهاءالدین محلاتی " که از بزرگان استان فارس بودند. آن طور که به یاد دارم، امام در آن نامه به ایشان می‌گویند: کاری کنید عشایر و قبایل علیه طاغوت اعتراض کنند تا فشار از روی جوانان و مردم انقلابی کمتر شود. البته من اصل نامه را ندیدم و این جملاتی که می‌گویم مضمون آن است.

آیت‌الله محلاتی نامه را به همراه فردی می‌فرستند برای سران قبایل و عشایر اما آنها کاری انجام نمی‌دهند. خبر به گوش شیخ می‌رسد و ایشان کاری می‌کند که اولین قیام علیه طاغوت در بین عشایر آغاز می‌شود و حتی یک سرگرد شاهنشاهی هم کشته و قیام گسترده‌تر می‌شود. ماموران ساواک شیخ را شناسایی می‌کنند اما قبل از دستگیری شیخ فرار می‌کند. بعدها کسی از شیخ می‌پرسد شما چه طور از آن قائله گریختند؟! شیخ می‌گوید: در لباس درویشی توانستم فرار کنم. به همان علت 8 ماه ایشان فراری و در بروجرد خانه‌نشین بود.

ادامه دارد...

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع: سازمان بسیج دانشجویی