تبیان، دستیار زندگی
پس از شهادت امام حسین علیه ‏السلام زنان بنى هاشم مدتها لباس سیاه بر تن كرده بودند، از سرما و گرما پروایى نداشتند و براى امام حسین علیه ‏السلام و دیگر شهداى كربلا عزادارى مى ‏كردند، و على بن الحسین علیه ‏السلام براى آنان غذا تهیه مى‏ نمود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

همراه با کاروان عزا در مدینه

امام حسین


اهل بیت علیهم السلام در روز جمعه هنگامى كه خطیب سر گرم خواندن خطبه نماز جمعه بود، وارد مدینه شدند و مصائب امام حسین علیه ‏السلام و آنچه را بر او وارد شده بود براى مردم بازگو كردند. داغها تازه شد و باز حزن و اندوه آنان را فرا گرفت و در سوگ شهیدان كربلا نوحه سرایى كرده و مى‏ گریستند و آن روز همانند روز رحلت نبى اكرم صلى الله علیه و آله بود كه تمام مردم مدینه اجتماع كرده و به عزادرى پرداختند.


كاروان اهل بیت امام حسین علیه السلام به جانب شهر مدینه رهسپار شد. بشیر بن جذلم مى‏گوید: به آرامى مى ‏رفتیم تا به شهر مدینه نزدیك شدیم، حضرت سجاد علیه ‏السلام فرمود تا بار از شتران برداشته خیمه ‏ها را برافراشتند و اهل حرم در آن خیمه ‏ها فرود آمدند ؛ اما على بن الحسین مرا طلبید و فرمود:

خداى تعالى پدرت جذلم را رحمت كند كه شاعرى نیكو بود، آیا تو را از شعر بهره‏ اى هست ؟!

عرض كردم: آرى یابن رسول الله!

فرمود: هم اكنون وارد شهر مدینه شو! و خبر شهادت ابى عبدالله علیه ‏السلام و ورود ما را به مردم ابلاغ كن!

بشیر گوید: بر اسب خویش سوار شدم و با شتاب وارد شهر مدینه شدم و به جانب مسجد نبوى رفتم، چون به آنجا رسیدم با صدایى بلند و رسا این اشعار را كه مرتجلاً سروده بودم، خواندم:

یا اهل یثرب لامقام لكم بها                                    قتل الحسین و ادمعى مدرار

الجسم منه بكربلا مضرج                            و الرأس منه على القناة یدار

یعنی: اى مردم مدینه! دیگر اینجا جاى اقامت شما نیست، كه حسین كشته شد و اشك من در سوگ او روان است؛ پیكر مطهرش در كربلا به خاك و خون آغشته است، و سر منورش را بر روى نیزه از شهرى به شهر دیگر مى‏برند.

سپس روى به مردم كردم و گفتم: این على بن الحسین علیه ‏السلام است كه با عمه ‏ها و خواهرانش در بیرون شهر مدینه فرود آمده ‏اند و من فرستاده اویم كه شما را از ماجرایى كه بر آنان رفته است آگاه سازم.

وقتى این خبر را به مردم رساندم، در مدینه هیچ زنى نماند مگر اینكه از خانه خود بیرون آمد در حالى كه زارى مى ‏كرد و مى ‏گریست، و من همانند آن روز را به یاد ندارم كه گروه بسیارى از مردم یكدل و یكزبان گریه كنند و بر مسلمانان تلخ تر از آن روز را ندیدم.

پس از شهادت امام حسین علیه ‏السلام زنان بنى هاشم مدتها لباس سیاه بر تن كرده بودند، از سرما و گرما پروایى نداشتند و براى امام حسین علیه ‏السلام و دیگر شهداى كربلا عزادارى مى ‏كردند، و على بن الحسین علیه ‏السلام براى آنان غذا تهیه مى‏ نمود

ورود به مدینه

سرانجام اهل بیت علیهم السلام در روز جمعه هنگامى كه خطیب سر گرم خواندن خطبه نماز جمعه بود، وارد مدینه شدند و مصائب امام حسین علیه ‏السلام و آنچه را بر او وارد شده بود براى مردم بازگو كردند.

داغها تازه شد و باز حزن و اندوه آنان را فرا گرفت و در سوگ شهیدان كربلا نوحه سرایى كرده و مى‏ گریستند و آن روز همانند روز رحلت نبى اكرم صلى الله علیه و آله بود كه تمام مردم مدینه اجتماع كرده و به عزادرى پرداختند.

ام كلثوم علیها السلام در حالى كه مى ‏گریست وارد مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله شد و روى به قبر پیامبر صلى الله علیه و آله كرد و گفت: سلام بر تو اى جد بزرگوار من، خبر شهادت فرزندت حسین را براى تو آورده ‏ام!

پس ناله بلندى از قبر مقدس رسول خدا صلى الله علیه و آله برخاست! و چون مردم این ناله را شنیدند بشدت گریستند و ناله و شیون همه جا را گرفت.

سپس على بن الحسین علیه ‏السلام صورت مبارک را بر قبر مطهر گذاشت و گریه کرد و عرض کرد:

با جداه، ای بهترین پیغمبران، با تنی بیمار و دلی اندوهناک به آهستگی می گویم حسینت کشته و اولادت تباه گشت ،چون کنیزان اسیر شدیم و زیانهای طاقت فرسا به ما رسید و نیرنگ بنی امیه پس از تو نسبت به ما ظاهر شد.

راوى مى‏گوید: زینب علیهاالسلام آمد و دو طرف در مسجد را گرفت و فریاد زد: یا جداه انا ناعیة الیک اخی الحسین؛ یا جداه! من خبر مرگ بردارم حسین را آورده ‏ام... .

و اشك زینب هرگز نمى ایستاد و گریه و ناله او كاستى نمى گرفت و هرگاه نگاه به على بن الحسین علیهما‏السلام مى ‏كرد، حزن و اندوه او تازه و غمش افزوده مى‏شد.

برخیز و حال زینب خونین جگر بپرس                           از دختر ستم زده حال پسر بپرس

همراه ما به دشت بلاگر نبوده‏ اى                   من بوده ‏ام، حكایتشان سر به سر بپرس

حضرت زینب

ام سمله - همسر رسول خدا صلى الله علیه و آله - از حجره خود بیرون آمد در حالى كه شیشه ‏اى در دست داشت و تربت امام حسین علیه ‏السلام در آن به خون مبدل شده بود، و با دست دیگرش دست فاطمه فرزند حسین علیه ‏السلام را گرفته بود ؛ اهل بیت، چون وی را مشاهده كردند و آن تربت تبدیل شده به خون را دیدند گریه و زارى آنان شدت گرفت و بسیار گریستند.

هنگامی که بشیر به فرمان امام زین العابدین علیه السلام وارد مدینه شد تا مردم را از ماجراى كربلا و بازگشت اسراى آل الله با خبر سازد، در راه ام البنین علیها السلام او را ملاقات كرد و فرمود: اى بشیر، از امام حسین علیه السلام چه خبر دارى؟ بشیر گفت: اى ام البنین، خداى تعالى تو را صبر دهد كه عباس تو كشته گردید. ام البنین علیها السلام فرمود: از حسین مرا خبر ده. بدینگونه، بشیر خبر قتل یك یك فرزندانش را به او داد، اما ام البنین علیهاالسلام پیاپى از امام حسین علیه السلام خبر مى ‏گرفت وى گفت: فرزندان من و آنچه در زیر آسمان است، فداى حسینم باد! و چون بشیر خبر قتل آن حضرت را به او داد صیحه‏ اى كشید و گفت: اى بشیر، رگ قلبم را پاره كردى! و صدا به ناله و شیون بلند كرد.

علامه مامقانى گوید: این شدت علاقه، كاشف از بلندى مرتبه او در ایمان، و قوت معرفت او به مقام امامت است كه شهادت چهار جوان خود را كه نظیر ندارند در راه دفاع از امام زمان خویش سهل مى ‏شمارد.

به نوشته علامه سماوى در ابصار العین:

ام البنین علیهاالسلام همه روزه به بقیع مى ‏رفت و مرثیه مى‏ خواند، به نوعى كه مروان ـ با آن قساوت قلب ـ از ناله و گریه ام البنین علیهاالسلام به گریه مى‏ افتاد و اشكهاى خود را با دستمال پاك مى ‏كرد. نیز هنگامى كه زنها او را با عنوان ام البنین خطاب كرده و به وى تسلیت مى‏داده‏اند، ابیاتی به این مضمون سرود:

اى زنان مدینه، دیگر مرا ام البنین نخوانید و مادر شیران شكارى ندانید، مرا فرزندانى بود كه به سبب آنها ام البنینم مى ‏گفتند، ولى اكنون دیگر براى من فرزندى نمانده و همه را از دست داده ‏ام. ... اى كاش مى‏دانستم آیا این خبر درست است كه دستهاى فرزندم قمر بنى هاشم را از تن جدا كردند؟! ... اگر فرزندم عباس دست در تن داشت، كدام كس را جرأت بود كه به وى نزدیك شود؟!...

رباب – همسر وفادار امام حسین علیه ‏السلام - هم با قافله اسیران به شام رفت و چون به مدینه بازگشت اشراف قریش او را به همسرى طلبیدند، رباب گفت: من هرگز پس از رسول خدا كه همسر فرزندش بودم، همسر فرزند دیگرى نخواهم شد، و تا یك سال همچنان مى‏گریست و از زیر آسمان به پناه هیچ سقفى نرفت تا از فرط اندوه، جان سپرد!

پس از شهادت امام حسین علیه ‏السلام زنان بنى هاشم مدتها لباس سیاه بر تن كرده بودند، از سرما و گرما پروایى نداشتند و براى امام حسین علیه ‏السلام و دیگر شهداى كربلا عزادارى مى ‏كردند، و على بن الحسین علیه ‏السلام براى آنان غذا تهیه مى‏ نمود.

امام صادق علیه السلام فرمود:

هیچ زن هاشمى سرمه نكشید و خضاب نكرد و تا پنج سال از خانه هیچ هاشمى دود (براى پخت و پز) دیده نشد تا آنكه ابن زیاد كشته شد.

ابن اثیر مى‏ گوید: رباب – همسر وفادار امام حسین علیه ‏السلام - هم با قافله اسیران به شام رفت و چون به مدینه بازگشت اشراف قریش او را به همسرى طلبیدند، رباب گفت: من هرگز پس از رسول خدا كه همسر فرزندش بودم، همسر فرزند دیگرى نخواهم شد، و تا یك سال همچنان مى‏گریست و از زیر آسمان به پناه هیچ سقفى نرفت تا از فرط اندوه، جان سپرد!

و بعضى گفته‏اند: حضرت رباب علیها‏السلام یك سال در كنار قبر امام حسین علیه‏ السلام ماند، آنگاه به مدینه مراجعت نمود و از شدت اندوه درگذشت.

زینب كبرى علیهاالسلام در سوگ برادر و اهل بیت خود مدام نوحه سرایى مى‏كرد و مى‏گریست و هیچگاه اشك دیدگانش خشك نشد و چشم مباركش را بسیار فرسوده نمود بطورى كه بیش از دو سال پس از شهادت امام حسین علیه ‏السلام زندگى نكرد و سرانجام روح پاكش به رفیق اعلى پیوست.

 ابوالفضل صالح صدر     

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منابع:

کتاب «چهره درخشان قمر بنى‏ هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام»، على ربانى خلخالى.

کتاب «مقتل الحسین علیه السلام»، گروه حدیث پژوهشكده باقرالعلوم.

کتاب «قصّه كربلا»، على نظرى ‏منفرد‏، فصل دهم.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.