تبیان، دستیار زندگی
این كه یك آقائى در یك گوشه‌اى عبایش را بكشد به كول خودش، بگوید من به كارهاى كشور كار ندارم، من به نظام كار ندارم، افتخار نیست؛ این ننگ است. روحانى باید از وجود یك چنین نظامى كه پرچمش اسلام است، قانونش فقه اسلامى است، با همه‌ى وجود استقبال كند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

توصیه های مهم رهبر انقلاب به طلاب

توصیه های مهم رهبر انقلاب به طلاب

این كه یك آقائى در یك گوشه‌اى عبایش را بكشد به كول خودش، بگوید من به كارهاى كشور كار ندارم، من به نظام كار ندارم، افتخار نیست؛ این ننگ است. روحانى باید از وجود یك چنین نظامى كه پرچمش اسلام است، قانونش فقه اسلامى است، با همه‌ى وجود استقبال كند.

در پی سفر مقام معظم رهبری به خراسان و دیدار ایشان با اقشار مختلف مردم به خصوص طلاب، مطالب مفید و ارزنده ای ازجانب رهبر عزیز انقلاب ایراد گردید و مثل همیشه چراغ راه همه مردم به خصوص طلاب است.

در این نوشتار به گوشه های مهمی از این سخنان اشاره می کنیم.

ببینید، پس اینجا مركز استعداد است. از خود بجنورد بگیرید تا این مناطق اطراف - اسفراین، شیروان، فاروج - بعد این طرف، شهرستانهاى دیگرى كه در اینجا هستند؛ چه آن منطقه‌اى كه برادران سنى ما هستند، چه آن قسمتى كه شیعه هستند.

برادران سنى هم حق دارند. همین روحانیت تركمن سنى - من صبح گفتم - نقش‌آفرینى كردند در خواباندن فتنه‌اى كه كمونیستها میخواستند در این منطقه به نام تركمنها به راه بیندازند. من از نزدیك علمائى را میشناختم كه اهل انگیزه بودند، اهل فكر بودند، اهل اقدام بودند؛ اینها نقش‌آفرینى كردند.

اینجا جایگاهى است كه یك حوزه‌ى علمیه‌ى كامل، با سطوح عالى درسى، با كیفیتِ خوب میتواند فراهم شود. استاد باید بیاید. این منطقى نیست كه طلبه حتماً در دورانهاى اولیه‌ى درس هجرت كند، برود به حوزه‌هاى بزرگ، بعد هم دیگر برنگردد؛ این نمیشود. در همین شهرستانهاى اطراف خراسان بزرگ، علماى بزرگ داشتیم. من به خیلى از این شهرها رفتم؛ مجتهدین درجه‌ى یك در آنجا اقامت داشتند.

در بیرجند دو تا مجتهد بودند كه اگر چنانچه در نجف بودند، به احتمال زیاد جزو مراجع تقلید میشدند: مرحوم تهامى و مرحوم آشیخ محمدحسین آیتى. اینها در بیرجند مانده بودند و متعلق به مردم بیرجند شده بودند. در قوچان، كسى مثل مرحوم آقا نجفى قوچانى مى‌آید ساكن میشود، كه یكى از شاگردان برجسته‌ى مرحوم آخوند خراسانى است. در بجنورد - عرض كردیم - مرحوم حاج میرزا احمد مرتضوى بود، و در شهرستانهاى دیگر هم همین جور؛ علماى بزرگ و علماى برجسته‌اى بودند.

بعضى میگویند خب آقا، آن وقت ارتباطات بین شهرهاى بزرگ و شهرهاى كوچك آسان نبود؛ علما مجبور بودند آنجا بنشینند. این استدلال بعكس نتیجه میدهد. امروز كه ارتباط آسان است، شما یك رایانه میگیرید، پاى رایانه مى‌نشینید، از بهترین درسهاى حوزه‌هاى بزرگ مستقیماً استفاده میكنید. پس امروز باید به حوزه‌هاى بزرگ نروند، نه آن روز. شما شبهه‌ى علمى داشته باشید، سوار ماشین میشوید، دو سه ساعته خودتان را میرسانید مشهد، میروید پیش یك عالم دینى، شبهه را برطرف میكنید، برمیگردید. امروز با پیش‌آمدن امكانات فراوان، حوزه‌هاى شهرستانها باید رونق بگیرد؛ باید كمّاً و كیفاً توسعه پیدا كند.

این طرح هجرتى كه بنده چندین سال قبل از این مطرح كردم، موجب گسترش فعال روحانیت در سرتاسر كشور میشود. باید از حوزه‌هاى بزرگ هجرت كنند، بیایند در شهرستانها بمانند؛ چه اهل آنجا باشند، چه نباشند. افراد گاهى هم اهل آنجا نیستند.

مرحوم محقق سبزوارى - صاحب ذخیره و صاحب كفایه و ملاى معروف و شیخ‌الاسلام بزرگ اصفهان در دوران صفویه - بلند میشود از اصفهان مى‌آید مشهد ساكن میشود. آن وقت اصفهان بزرگترین شهر ایران بود، مشهد یك شهر كوچكى مثل یك ده بزرگ بود. مدرسه‌ى باقریه‌ى مشهد - كه طلبه‌هاى قدیمى مشهد آن را دیده بودند و امروز خراب شده - مدرسه‌اى است كه ایشان تعمیر كرده. مى‌آمدند، میماندند، ولو شهر خودشان هم نبود. مرحوم میرزا مهدى شهید اصفهانى‌الاصل، كه یكى از چهار شاگرد برجسته‌ى مرحوم وحید بهبهانى است - كه چهارتا شاگرد او به نام «مهدى» است و به آنها میگویند «مهادى اربعه» - مى‌آید مشهد میماند، در همین جا هم به شهادت میرسد.

در طول این سالها، علماى بزرگى در بین اعقاب او حضور داشتند. چه اشكال دارد اهل آنجا هم نباشند، اما بیایند؟ فضلاً از اینكه(1) اهل آنجا باشند. اگر اهل آنجا باشند، باید بیایند.

فضلاى بجنوردىِ مشهد و قم بنشینند بین خودشان ده نفر را انتخاب كنند، آنها را بفرستند اینجا، حوزه هم موظف باشد امكانات فراهم كند؛ بیایند اینجا، درسها را بگویند. حالا میگویند تا سطح ده تدریس میشود. بالاتر بگویند، درس خارج بگویند. بله، طلبه‌اى كه اینجا درس خارج خوانده و قریب‌الاجتهاد شده، مانعى ندارد و خوب است كه دو سال، سه سال، پنج سال هم برود در یك حوزه‌ى دیگرى - مثلاً حوزه‌ى قم یا حوزه‌ى مشهد - حضور پیدا كند و بعد برگردد اینجا. وقتى یك روحانىِ ملاىِ باسوادِ عمیق در این روزگار - كه روزگار فكر و فرهنگ و گسترش اندیشه‌هاى نو در سرتاسر دنیاى اسلام است - در یك شهرِ اینجورى باشد، میدانید چه اتفاقى مى‌افتد؟

 

امروز این شهر یا این استان، نزدیك به چهل هزار دانشجو دارد. از این چهل هزار دانشجو چندتاشان با شما طلبه‌ها مرتبطند؟ با چندتاشان مى‌نشینید حرف میزنید؟

تعدادى از شما ممكن است به بعضى از مجامع آنها دعوت شوند و بروند؛ پنجاه نفر، صد نفر آنجا باشند، برایشان سخنرانى كنند. مسئله این نیست. باید بالمشافهه حرف بزنید، طرف مقابل را بسازید؛ این احتیاج دارد به وقت، احتیاج دارد به كار، احتیاج دارد به سواد كافى، احتیاج دارد به ملاحظه‌ى نیازهاى فكرى و فرهنگى، و احتیاج دارد به عشق؛ این كار باید اتفاق بیفتد.

خب، شما بحمداللّه جمعیت زیادى هستید - هم خانمها، هم آقایان - در اینجا انسان مشاهده میكند. باید درس بخوانید، خوب درس بخوانید، عالم شوید، ملا شوید، قوى شوید، قدرت تجزیه و تحلیل افكار نو را پیدا كنید. مطالعات جنبى هم داشته باشید. بعضى از این درسهائى كه در حوزه‌ها معمول شده، در قم یا تهران، میتواند به صورت مطالعات جنبى استفاده شود؛ مثل ادبیات فارسى، اخلاق و بعضى درسهاى دیگر - البته ادبیات عرب لازم است؛ آن جزو ابزار كار ماست - لزومى ندارد اینها حتماً در برنامه‌هاى درسى وارد شود. البته من دخالت نمیكنم، سلیقه‌ام را عرض میكنم؛ برنامه‌ریزان بنشینند رویش فكر كنند.

طلبه باید دستش از كتاب رها نشود؛ كتاب بخواند، همه جورش را بخواند، در دوره‌ى جوانى بخواند. این ذخیره‌ى حافظه را كه بى‌نهایت داراى ظرفیت است، هرچه میتوانید، در دوره‌ى جوانى پر كنید. ما هرچه در جوانى در حافظه انباشتیم، امروز موجود است؛ هرچه در دوران پیرى - كه بنده همین حالا هم با همه‌ى گرفتارى‌ها، بیش از جوانها مطالعه میكنم - به دست مى‌آوریم، ماندگارى ندارد. الان شما جوانید. این منبع قیمتىِ ارزشمند را از اطلاعات ارزشمند، از آگاهى‌هاى مفید و لازم در زمینه‌هاى مختلفى كه براى تبلیغ به آنها احتیاج دارید، هرچه میتوانید، انباشته كنید؛ از این استفاده خواهید كرد.

آنچه كه لازم است عرض بكنم - كه از همه‌ى این مطالب مهمتر است - نسبت حوزه‌هاى علمیه است با انقلاب و نظام اسلامى. هیچ كس در عالم روحانیت، اگر انصاف و خرد را میزان قرار بدهد، نمیتواند خودش را از نظام اسلامى جدا بگیرد. نظام اسلامى یك امكان عظیمى را در اختیار داعیان الى‌اللّه و مبلّغان اسلام قرار داده. كِى چنین چیزى در اختیار شما بود؟ امروز یك طلبه‌ى فاضل در تلویزیون مى‌نشیند نیم ساعت حرف میزند، ده میلیون، بیست میلیون مستمع از روى شوق به حرف او گوش میدهند.

كِى چنین چیزى براى من و شما در طول تاریخ روحانیت، از اول اسلام تا حالا، وجود داشته؟ این اجتماعات بزرگ كِى وجود داشت؟ این نمازجمعه‌ها كِى وجود داشت؟ این همه جوان مشتاق و تشنه‌ى معارف كِى وجود داشت؟ امروز این جوانهاى دانشجو و غیر دانشجو را كه مشاهده میكنید - حالا من دانشجوها را میگویم - همه‌شان تقریباً و تغلیباً مشتاقند از مفاهیم اسلامى و معارف اسلامى چیزهائى را بشناسند و چیزهائى را بفهمند و سر در بیاورند. من و شما باید زمینه فراهم كنیم كه بتوانیم به آنها جواب دهیم. این فرصت تا امروز كِى براى روحانیت وجود داشته؟ علاوه بر این، ابزارهاى تسهیل‌كننده، مثل رایانه‌ها و ارتباطات اینترنتى و فضاى مجازى و سایبرى هم كه الان در اختیار شماست. اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید، میتوانید یك كلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعى كه شما آنها را نمیشناسید، برسانید؛ این فرصت فوق‌العاده‌اى است؛ نبادا این فرصت ضایع شود. اگر ضایع شد، خداى متعال از من و شما روز قیامت سۆال خواهد كرد: از فرصت این همه جوان، این همه استبصار، این همه میل و شوق به دانستن، شما براى ترویج معارف اسلامى چه استفاده‌اى كردید؟ نظام اسلامى یك چنین خدمتى به ما معممین و روحانیون كرده. مگر میتوانیم خودمان را كنار بگیریم؟

این كه یك آقائى در یك گوشه‌اى عبایش را بكشد به كول خودش، بگوید من به كارهاى كشور كار ندارم، من به نظام كار ندارم، افتخار نیست؛ این ننگ است. روحانى باید از وجود یك چنین نظامى كه پرچمش اسلام است، قانونش فقه اسلامى است، با همه‌ى وجود استقبال كند. مراجع تقلید كنونى، مكرر متعددى‌شان به بنده گفتند كه ما تضعیف این نظام را به هر كیفیتى حرام قطعى میدانیم. خیلى‌شان از روى لطف به من پیغام میدهند یا میگویند كه ما تو را مرتباً دعا میكنیم. این نشان دهنده‌ى قدرشناسى از نظام اسلامى است.

حالا یك معممى یك گوشه‌اى بیاید خودش را از نظام كنار بگیرد؛ بهانه هم این است كه ما فلان انتقاد را داریم. خیلى خوب، صد تا انتقاد داشته باش؛ دویست تایش به خود ما عمامه‌اى‌ها وارد است. مگر به ما انتقاد وارد نیست؟ وجود انتقاد و عیب در یك مجموعه مگر موجب میشود كه انسان این همه محسّنات و نقاط قوت را در آن مجموعه نبیند و ملاحظه نكند؟ در روحانیت هم همین جور است؛ عیوب الى ماشاءاللّه. بنده آخوندم، طلبه هستم، از قبل از بلوغ طلبه بودم تا الان؛ بیائید براى شما همین جا یك فهرست از بر بنویسم. صد تا اشكال در ما هست؛ اما این صد تا اشكال موجب میشود ما از روحانیت اعراض كنیم؟ ابداً. در مقابل این صد تا اشكال، هزار تا حُسن وجود دارد. در كسر و انكسار مصالح و مفاسد است كه انسان میتواند خط مستقیم را پیدا كند.

تهیه و تنظیم: محمد حسین امین گروه حوزه علمیه تبیان

منبع: پایگاه مقام معظم رهبری