تبیان، دستیار زندگی
تـكـمـیـل ، اصـلاح و تـغـیـیـر قـوانـیـن وضـع شـده از سـوى بـشـر، بـهـتـریـن دلیل بر ناتوانى آدمى در تشخیص شایسته و بایسته مفاسد و مصالح جامعه بشرى است .بـنـابـرایـن ، فـروغ هـدایـت عـقـل و شـعـاع دانش بشرى ، آن قدر توانایى ندارد كه همه نشیب و فرازهاى راه
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

لزوم بعثت پیامبران

انبیاء کی بعثت کا فلسفہ


انـسـان در زنـدگـى شـخصى خویش، به خوراك، پوشاك، مسكن، بهداشت، آموزش و استراحت نیازمند است. او براى برآوردن این نیازها از اندیشه خود و دیگران بهره مى گیرد. اما آیا او از همه مصالح و مفاسد نیازمندى هاى جسم و جان خود آگاه است تا مبادا از چیزى بهره برد كه براى بدن یا روحش زیانبار است ؟! همچنین، انسان در زندگى اجتماعى نیاز به همسر، دوست، همكار و رابـطـه بـا دیـگـران دارد و در ایـن مـوارد نـیـز از راهـنـمـایـى عـقـل بـهـره مـى گـیرد. اما آیا انسان ها همه مصالح و مفاسد امور اجتماعى خویش ‍ را مى شناسند و انگیزه لازم براى پى جویى مصالح و دورى از مفاسد اجتماعى در آنان وجود دارد؟!


نارسایى عقل و دانش بشرى

با توجه به ابعاد مختلف زندگى انسان و مسائل پیچیده اى كه در زمینه هاى گوناگون براى او پـیـش مـى آیـد، مـى تـوان دریـافـت كـه عـقـل، تـوانـایى پرداختن به تمامى آن ها را ندارد و ضـرورت وجـود وسـیـله اى كـارسـازتـر و قـوانـیـنـى كـامـل كـه انـسان بدین وسیله راه درست را بازشناسد، ضرورى است. انسان نمى تواند چنین قوانینى را پى ریزد؛ زیرا میزان كارایى و مـشكل گشایى عقل و دانش بشرى در برابر انبوه مسائلى كه در زندگانى مادّى و معنوى اش خود مـى نـمـایـند، بسیار ناچیز است. علم و دانش انسان ، محدود و نسبى است و در برابر مجهولاتش، اندك:

((وَ ما اُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ اِلاّ قَلیلاً))         (اسراء (17)، آیه 85)

و جز اندكى از دانش به شما داده نشده است .

در جهان بینى الهى ، نظام هستى ، نظام اكمل و احسن است . بنابراین ، پروردگار جهانیان ، این نـیـاز مـهـم را بـى پـاسـخ نـگـذاشـتـه و در افـق وحـى ، طـرح جـامـع و كـامـل جـنبه هاى مختلف زندگى بشر را نمایانیده و پیامبران را براى بارور و شكوفا ساختن و آسیب ناپذیر كردن عقل آدمى برانگیخته است

وقـتـى بـزرگ تـریـن مـجـهـول انـسـان ، خـود او بـاشـد، آیـا شـنـاخـت كـامـل جـامـعـه انسانى و سعادت اجتماعى برایش ممكن است؟! پیش از این ، دنیا از نظر اقتصادى و اجـتـمـاعى به دو بخش سرمایه دارى و سوسیالیستى تقسیم شده بود. در میان هر یك از این دو، دانـشـمـنـدانـى بـودنـد كه ادعا مى كردند چشم انداز سعادت انسان و جامعه بشرى را به خوبى تـرسـیـم كـرده انـد. مكتب هاى فكرى و اقتصادى بسیارى دیگر نیز هستند كه هر یك راه و روشى دیـگـر در پـیـش گـرفـتـه انـد. ایـن هـمـه اخـتـلاف نـظـر، بـیـانـگـر ایـن است كه دانش ‍ نسبى و عـقـل مـحـدود آدمـى ، از طـرح قـوانـیـنى همه جانبه و كامل ، حتى براى امور دنیوى خود نیز عاجز و نـاتـوان اسـت . تـكـمـیـل ، اصـلاح و تـغـیـیـر قـوانـیـن وضـع شـده از سـوى بـشـر، بـهـتـریـن دلیل بر ناتوانى آدمى در تشخیص شایسته و بایسته مفاسد و مصالح جامعه بشرى است .بـنـابـرایـن ، فـروغ هـدایـت عـقـل و شـعـاع دانش بشرى ، آن قدر توانایى ندارد كه همه نشیب و فرازهاى راه انسان را بنمایاند و به صلاح و فساد تمام جزئیات زندگى اش دست یابد.

شک

آسیب پذیرى هدایت عقل

هـدایـت عـقـل آدمـى ، هـمـواره در معرض تندبادهاى هوا و هوس است . بخشى از وجود انسان در حیطه فـرمـانـروایـى ((غـرایـز)) اسـت و از ایـن رو مى گویند كه اگر آتش غرایز انسان فرو نكشد، صـداى عـقـل هـرگـز بـه گـوش او نـمـى رسـد. یـكـى از مـهـمـتـریـن مـشـكـل هـاى انـسـان ایـن اسـت كـه نـیـروى عـقـل و دانـش او بـه تـنـهـایـى نـمـى تـوانـد راه تـكـامـل و اسـرار آن را بـشـناسد. مشكل دیگر این است كه حتى اگر بتواند به برخى از اسرار تـكـامل خویش دست یابد، انگیره لازم براى پى جویى مصالح و دورى از مفاسد را، به ویژه در امور اجتماعى و معنوى ندارد. كشش هایى در وجود انسان نهفته است كه پیوسته او را از راه سعادت ، به بیراهه هاى شقاوت مى كشاند.

هدایتگرى عقل براى انسان ، مانند هدایت پدرى است كه كودكش را نصیحت مى كند كه دانش بجوید و بـه مـدرسه رَوَد تا آینده اى درخشان یابد. او پند پدر را مى شنود و به سوى مدرسه حركت مى كند، اما در میان راه كودكان را سرگرم بازى مى بیند، كیف و كتاب را به كنارى افكنده ، به بازى سرگرم مى شود و سخنان پدر را به كلى فراموش مى كند.

آیا خیانتكاران، دروغگویان، مفسدان و آدمكشان ، بدى و زشتى كارشان را نمى دانند، یا مى دانند و از هوا و هوس و غرایز سركش خود پیروى مى كنند؟!

پاسخ به یك نیاز مهم

انـسـان بـایـد در مـسـیـر تكامل خود، آزادانه، گام بگذارد و با انتخاب و نیروى اراده به سوى هـدفـش حركت كند، ولى عقل و دانش محدود بشر، از توان بازشناختن تمامى فراز و نشیب هاى این راه بـى بـهـره اسـت. ایـن جـاسـت كـه بـه نـیـرویـى بـرتـر از عـقـل، نـیـاز مـى افـتـد كـه نـخـسـت عـقـل را از تـوان جـولان در هـمـه مـسـائل زنـدگـى شـخـصـى، اجـتماعى و اخروى بهره مند سازد و سپس آن را در برابر نیروهاى سركش غرایز، آسیب ناپذیر كند.

در جهان بینى الهى، نظام هستى، نظام اكمل و احسن است. بنابراین ، پروردگار جهانیان، این نـیـاز مـهـم را بـى پـاسـخ نـگـذاشـتـه و در افـق وحـى، طـرح جـامـع و كـامـل جـنبه هاى مختلف زندگى بشر را نمایانیده و پیامبران را براى بارور و شكوفا ساختن و آسیب ناپذیر كردن عقل آدمى برانگیخته است .

بوعلى سینا در كتاب نجات نیاز بشر را به شریعت الهى و وحى چنین توضیح مى دهد:

نـیـاز بـه پـیـامـبـر و بـیـان كـنـنـده شـریـعـت الهـى در بـقـاى نـوع انـسـان و رسیدن انسان به كـمـال انـسـانـى اش بـسـى بـیشتر از نیاز به رویانیدن مو بر ابروان و مقعّر ساختن كف پاها و منافعى دیگر از این قبیل است كه تنها در بقاى نوع انسان سودمند مى افتد، بى آن كه در بقاى نوع ، ضرورت داشته باشد. (النجاة، بوعلى سینا، ص 304)

تـكـمـیـل ، اصـلاح و تـغـیـیـر قـوانـیـن وضـع شـده از سـوى بـشـر، بـهـتـریـن دلیل بر ناتوانى آدمى در تشخیص شایسته و بایسته مفاسد و مصالح جامعه بشرى است .بـنـابـرایـن ، فـروغ هـدایـت عـقـل و شـعـاع دانش بشرى ، آن قدر توانایى ندارد كه همه نشیب و فرازهاى راه انسان را بنمایاند و به صلاح و فساد تمام جزئیات زندگى اش دست یابد

بـنـابـرایـن ، وقتى دستگاه آفرینش نیازهاى كوچك و غیرضرورى را برآورده است ،چگونه ممكن اسـت مـهـمـتـریـن نـیـازهـا را، كـه بـراى كـمـال و سـعادت انسان در زندگى فردى و اجتماعى اش ضرورى است ، در نظر نگرفته باشد؟!

از امام رضا (علیه السلام) نقل است كه فرمودند:

اگـر كـسـى بـگـوید: ((چرا خداوند شناخت پیامبران و اقرار و اعتراف به اطاعت آنان را بر مردم واجب كرده است ؟)) در پاسخ باید گفت : از آن جا كه در آنان چیزى كه مصالحشان را به گونه شـایـسـته برآورد، نیست و پروردگار والاتر از آن است كه با چشم دیده شود ـ تا مردم مصالح خـویش را بى واسطه از او برگیرند ـ و ناتوانى و عجز آنان از ادراك او آشكار است ، چاره اى جـز آن نـیـست كه میان خداوند و خلقش ‍ پیامبرى معصوم باشد تا امر و نهى و آداب او را به آنان بـرسـانـد و آنـان را بـه چـیـزهـایـى كـه بـه واسطه اش ‍ منافع خویش را به دست مى آورند و ضررها را دفع مى نمایند، آگاه سازد. (بحار الانوار، ج 11، ص 40)

نتیجه ...

پـیـامـبـران مـى آیـنـد تـا نـیـروى عـقـل را بـارور و پـرتـوش را پـرنـور سـازنـد و راه درسـت تـعـدیـل غـرایـز را بـه بشر بیاموزند تا عقل او مغلوب هوا و هوس نشود و بدین گونه فروغ تـقـویـت شـده عـقـل را در حـفاظى از تقوا مى نهند و نیروهاى سركش غرایز را مهار زده ، در اختیار عقل مى گذارند تا انسان را در حركت به سوى هدف بزرگش یارى كند.

فراوری: آمنه اسفندیاری  

بخش اعتقادات شیعه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.