تبیان، دستیار زندگی
ائمه (علیه السلام) نه فقط خود با دستگاههاى ظالم و دولتهاى جائر و دربارهاى فاسد مبارزه كرده‏اند، بلكه مسلمانان را به جهاد بر ضد آنها دعوت نموده‏اند. بیش از پنجاه روایت در وسائل الشیعه‏ و مستدرك و دیگر كتب هست كه از سلاطین و دستگاه ظلمه كناره‏گیرى كنید؛ به
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

طرح اسلام برای تشکیل حکومت

حکومت

تكالیفى كه براى فقهاى اسلام است بر دیگران نیست. فقهاى اسلام براى مقام فقاهتى كه دارند باید بسیارى از مباحات را ترك كنند و از آن اعراض نمایند. فقهاى اسلام باید در موردى كه براى دیگران تقیه است تقیه نكنند. تقیه براى حفظ اسلام و مذهب بود كه اگر تقیه نمى‏كردند مذهب را باقى نمى‏گذاشتند. تقیه مربوط به فروع است، مثلًا وضو را این طور یا آن طور بگیر؛ اما وقتى كه اصول اسلام، حیثیت اسلام، در خطر است، جاى تقیه و سكوت نیست. اگر یك فقیهى را وادار كنند كه برود منبر خلاف حكم خدا را بگوید، آیا مى‏تواند به عنوان التقیةُ دینى و دین آبائی‏(1) اطاعت كند؟ اینجا جاى تقیه نیست. اگر بنا باشد به واسطه ورود یك فقیه در دستگاه ظلمه بساط ظلم رواج پیدا كند و اسلام لكه‏دار گردد، نباید وارد شود، هر چند او را بكشند. و هیچ عذرى از او پذیرفته نیست؛ مگر اینكه معلوم شود ورود او در آن دستگاه روى پایه و اساس عقلایى بوده است؛ مثل على بن یقطین (2) كه معلوم است براى چه وارد شده است؛ یا خواجه نصیر، رضوان اللَّه علیه، كه معلوم است در ورود او چه فوایدى بود. البته فقهاى اسلام از این حرفها منزه‏اند؛ وضعشان از صدر اسلام تا كنون روشن است؛ مثل نور پیش ما مى‏درخشند و لكه‏اى ندارند.

ائمه (علیه السلام) نه فقط خود با دستگاههاى ظالم و دولتهاى جائر و دربارهاى فاسد مبارزه كرده‏اند، بلكه مسلمانان را به جهاد بر ضد آنها دعوت نموده‏اند. بیش از پنجاه روایت در وسائل الشیعه‏ و مستدرك و دیگر كتب هست كه از سلاطین و دستگاه ظلمه كناره‏گیرى كنید؛ به دهان مداح آنها خاك بریزید

حكومتهاى جائر را براندازیم‏

روابط خود را با مۆسسات دولتى آنها قطع كنیم. با آنها همكارى نكنیم. از هر گونه كارى كه كمك به آنها محسوب می شود، خداوند متعال در قرآن اطاعت از طاغوت و قدرتهاى نارواى سیاسى را نهى فرموده است؛ و مردمان را به قیام بر ضد سلاطین تشویق كرده؛ و موسى را به قیام علیه سلاطین واداشته است. روایات بسیارى هست كه در آن مبارزه با ظلمه و كسانى كه در دین تصرف مى‏كنند تشویق شده است. ائمه، علیهم السلام، و پیروانشان، یعنى شیعه همیشه با حكومتهاى جائر و قدرتهاى سیاسى باطل مبارزه داشته‏اند. این معنى از شرح حال و طرز زندگانى آنان كاملًا پیداست.

بسیارى اوقات گرفتار حكام ظلم و جور بوده‏اند، و در حال شدت تقیه و خوف به سر مى‏برده‏اند. البته خوف از براى مذهب داشتند نه براى خودشان. و این مطلب در بررسى روایات همیشه مورد نظر است. حكام جور هم همیشه از ائمه (علیه السلام) وحشت داشتند. آنها مى‏دانستند كه اگر به ائمه (علیهم السلام) فرصت بدهند قیام خواهند كرد؛ و زندگى توأم با عشرت و هوسبازى را بر آنها حرام خواهند كرد. اینكه مى‏بینید هارون حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) را مى‏گیرد و چندین سال حبس مى‏كند، یا مأمون (3)حضرت رضا (علیه السلام) را به مرو مى‏برد و تحت الحفظ نگه مى‏دارد و سرانجام مسموم مى‏كند (4)، نه از این جهت است كه سید و اولاد پیغمبرند و اینها با پیغمبر (صلی الله علیه و آله) مخالفند؛ هارون و مأمون هر دو شیعى بودند(6)، بلكه از باب الملك عقیم است‏(5) و لو اینها مى‏دانستند كه اولاد على (علیه السلام) داعیه خلافت داشته بر تشكیل حكومت اسلامى اصرار دارند، و خلافت و حكومت را وظیفه خود مى‏دانند.

فدک

چنانكهآن روز كه به امام (علیه السلام) پیشنهاد شد حدود فدك (7) را تعیین فرماید تا آن را به ایشان برگردانند، طبق روایت حضرت حدود كشور اسلامى را تعیین فرمود(8). یعنى تا این حدود حق ماست و ما باید بر آن حكومت داشته باشیم، و شما غاصبید. حكام جائر مى‏دیدند كه اگر امام موسى بن جعفر (علیه السلام) آزاد باشد، زندگى را بر آنها حرام خواهد كرد؛ و ممكن است زمینه‏اى فراهم شود كه حضرت قیام كند و سلطنت را براندازد. از این جهت مهلت ندادند اگر مهلت داده بودند، بدون تردید حضرت قیام مى‏كرد. شما در این شك نداشته باشید كه اگر فرصتى براى موسى بن جعفر (علیه السلام) پیش مى‏آمد، قیام مى‏كرد و اساس دستگاه سلاطین غاصب را واژگون مى‏ساخت.

همچنین، مأمون حضرت رضا (علیه السلام) را با آن همه تزویر و سالوس و گفتن یا ابن عم و یا ابن رسول اللَّه تحت نظر نگه مى‏دارد! كه مبادا روزى قیام كند و اساس سلطنت را درهم بریزد. چون پسر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) است و در حق او وصیت شده، و نمى‏شود او را در مدینه آزاد گذاشت. حكام جائر سلطنت مى‏خواستند، و همه چیز را فداى این سلطنت و امارت مى‏كردند؛ نه اینكه دشمنى خصوصى با كسى داشته باشند. چنانكه اگر امام (علیه السلام)، نعوذ باللَّه، دربارى مى‏شد، كمال عزت و احترام را به او مى‏گذاشتند، و دستش را هم مى‏بوسیدند.

مسلمانان هنگامى مى‏توانند در امنیت و آسایش به سر برده، ایمان و اخلاق فاضله خود را حفظ كنند كه در پناه حكومت عدل و قانون قرار گیرند- حكومتى كه اسلام نظام و طرز اداره و قوانینش را طراحى كرده است- اكنون وظیفه ماست كه طرح حكومتى اسلام را به اجرا درآوریم و پیاده كنیم

بر حسب روایت وقتى كه امام (علیه السلام) بر هارون وارد شد، دستور داد حضرت را تا نزدیك مسند سواره بیاورند؛ و كمال احترام را به ایشان نمود. بعد كه موقع تقسیم سهمیه بیت المال شد و نوبت به بنى هاشم‏(9)رسید، مبلغ بسیار اندكى مقرر داشت! مأمون كه حاضر بود، از آن تجلیل و این طرز توزیع درآمد تعجب كرد. هارون به او گفت عقل تو نمى‏رسد. بنى هاشم را باید همین طور نگه داشت. اینها باید فقیر باشند؛ حبس باشند؛ تبعید باشند؛ رنجور باشند؛ مسموم شوند؛ كشته شوند؛ و گر نه قیام خواهند كرد، و زندگى را بر ما تلخ خواهند ساخت‏(10).

ائمه (علیه السلام) نه فقط خود با دستگاههاى ظالم و دولتهاى جائر و دربارهاى فاسد مبارزه كرده‏اند، بلكه مسلمانان را به جهاد بر ضد آنها دعوت نموده‏اند. بیش از پنجاه روایت در وسائل الشیعه‏ و مستدرك و دیگر كتب هست كه از سلاطین و دستگاه ظلمه كناره‏گیرى كنید؛ به دهان مداح آنها خاك بریزید؛ هر كس یك مداد به آنها بدهد یا آب در دواتشان بریزد، چنین و چنان مى‏شود (14). خلاصه دستور داده‏اند كه با آنها به هیچ وجه همكارى نشود و قطع رابطه بشود. از طرف دیگر، آن همه روایت كه در مدح و فضیلت عالم و فقیه عادل وارد شده، و برترى آنها را بر سایر افراد مردم گوشزد كرده‏اند. اینها همه طرحى را تشكیل مى‏دهند كه اسلام براى تشكیل حكومت اسلامى ریخته. براى اینكه ملت را از دستگاه ستمكاران منصرف و روگردان سازد و خانه ظلم را ویران كند؛ و درب خانه فقها را به روى مردم بگشاید- فقهایى كه عادل و پارسا و مجاهد هستند- و در راه اجراى احكام و برقرارى نظام اجتماعى اسلام مى‏كوشند.

مسلمانان هنگامى مى‏توانند در امنیت و آسایش به سر برده، ایمان و اخلاق فاضله خود را حفظ كنند كه در پناه حكومت عدل و قانون قرار گیرند- حكومتى كه اسلام نظام و طرز اداره و قوانینش را طراحى كرده است- اكنون وظیفه ماست كه طرح حكومتى اسلام را به اجرا درآوریم و پیاده كنیم. امیدوارم كه معرفى طرز حكومت و اصول سیاسى و اجتماعى اسلام به گروههاى عظیم بشر موجى در افكار به وجود آورد، و قدرتى كه از نهضت مردم پدید مى‏آید عامل استقرار نظام اسلام شود.

پی نوشت :

1- تقیه مسلك من و مسلك پدران من است. مستدرك الواسائل، ج 12، ص 258، كتاب الامر بالمعروف، ابواب الامر و النهى...، باب 24، حدیث 4.

2- على بن یقطین (124 - 182 هجرى قمرى) پدرش در دوران حكومت بنى‏امیه داعى حكومت آل عباس بود، از این رو پس از روى كار آمدن بنى عباس، على بن یقطین نزد آنان منزلتى تام یافت تا آنجا كه هارون الرشید او را به وزارت خود بر گزید. وى در عین حال با امام كاظم (علیه السلام) نیز مرتبط بود و آن حضرت را واجب الاطاعه مى‏دانست و در اجراى فرمانش مى‏كوشید. امام (علیه السلام) درباره او فرمود: اى على خداوند در كنار دستیاران ستم پیشگان یاورانى دارد كه آنها را وسیله حمایت دوستان خود قرار مى‏دهد، و تو اى على آن هستى. .

3- عبدالله مأمون (170 - 218 هجرى قمرى) فرزند هارون الرشید و هفتمین خلیفه عباسى.

4- الارشاد، ص 290 - 295؛ تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 146 و 149؛ مروج الذهب، ج 3، ص 440 - 441.

5- اشاره امام به اقرار آنها به حقانیت ائمه (علیه السلام) است. چنانكه مأمون خلیفه عباسى خود را شیعه مى‏شمرد و تشیع خود را از پدرش هارون مى‏دانست. وى گفته است كه چون از پدرش، هارون، درباره امام كاظم پرسید، هارون به او گفت: من پیشواى ظاهرى مردمم و با زور و غلبه بر ایشان تسلط یافتم و موسى بن جعفر امام بر حق است. بخدا سوگند پسرم اگر تو هم در امر حكومت با من بستیزى، چشمهایت را از كاسه بیرون خواهم آورد؛ بدان كه قدرت بى زاد ولد است. بحارالانوار، ج 48، ص 129 - 133.

6- مقصود هارون از اینكه گفت: قدرت بى زاد ولد است آن بود كه چون مخامصه بر سر قدرت و حكومت درگیرد، خویشاوندیها فراموش مى‏گردد و هیچ پدرى آن را حتى بر فرزند خود نیز روانخواهد داشت و از او سلب خواهد كرد چنانكه گویى اصلا عقیم بوده و فرزندى نداشته است. مقصود امام از الملك عقیم اشاره به همین معناست.

7- فدك قریه آبادى بوده است واقع در یك منزلى خیبر كه پس از جنگ خیبر ساكنان آن با پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیمان صلح بستند و فدك از آن پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گردید، و پیامبر به دستور خداوند آن را به دخترش فاطمه (س) بخشید. سیره ابن هشام، ج 3 و 4 ص؛ تاریخ طبرى، ج 3، ص 20؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید ج 4، ص 823 - 874؛ الفدك فى التاریخ، شهید سید محمد باقر صدر.

8- درباره مهدى، خلیفه عباسى، نوشته‏اند كه وى تصمیم گرفت حقوق و اموال به ناحق رفته را به صاحبانش باز گرداند. این خبر به امام موسى بن جعفر علیه السلام رسید، امام به او فرمود: چرا حق ما را باز نمى‏گردانى. مهدى گفت: حق شما چیست؟ فرمود: فدك حق ماست و سپس وسعت آن را كوه احد، عریش مصر، دومه الجندل و سیف البحر، تعیین فرمود. چون مهدى متعبجانه پرسید آیا تمام اینهاست. امام فرمود: آرى، همه اینهاست. بحارالانوار، ج 48، ص 7 - 156، تاریخ امام موسى بن جعفر (علیه السلام) باب 40، حدیث 29 ابن شهر آشوب. از كتاب اخبار الخلفاء این برخورد را با هارون نقل مى‏كند و حدود آن را سرزمینهاى عدن سمرقند، آفریقا سیف البحر (نزدیك ارمنستان) مى‏شمرد. مناقب آل أبى طالب ج 4، ص 346.

9 - بنى هاشم نام طایفه‏اى بزرگ و اصیل از قریش، فرزندان عمر و بن عبد مناف ملقب به هاشم كه پدر عبدالمطلب جد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود.

10- عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج 1، ص 88 - 91 بحارالانوار، ج 48، ص 129، باب مناظراته (علیه السلام) مع خلفاء الجور.

11 - تفصیل وسائل الشیعه الى تحصیل مسائل الشریعه، كه اختصارا وسائل نامیده مى‏شود. تألیف علامه محدث حر عاملى است. این كتاب جامعترین تصینف در احادیث احكام و داراى بهترین ترتیب و تبویب در این زمینه است. احادیث این كتاب بر طبق دیگر كتاب فقهى ترتیب یافته و در آخر فوائدى از علم رجال به آن ضمیمه گشته است.

12 - وسائل الشیعه، ج 12، ص 127 - 139. كتاب التجاره، در ابواب ما یكتسب به بابهاى 42، 45. مستدرك الواسائل، ج 13، ابواب ما یكتسب به بابهاى 35 - 38.

13 - عن الصادق جعفر بن محمد عن ابیه عن آبائه عن رسول الله فى حدیث المناهى انه نهى عن المدح و قال: احثوا وجوه المداحین التراب. وسائل الشیعه: ج 12، ص 132، كتاب التجاره، ابواب ما یكتسب به باب 42، حدیث 1. و نیز من لا یحضزه الفقیه، ج 4، ص 5، باب ذكر جمل من مناهى النبى حدیث 1.

14- در عقاب الاعمال از امام صادق نقل كرده كه از جدش رسول خدا روایت فرمود: اذا كان یوم القیامه نادى مناد: این أعون الظلمه و من لاق لهم دواه و ربط كیسا اومد لهم مده قلم، فاحشروهم معهم. (كجایند یاران ستمگران! و آنانكه در دواتشان، لیقه نهادند و یا كیسه‏زر براى ایشان بستند یا براى آنان قلمى به دوات آغشتند، پس اینك با همان یاران ستمگران محشورشان كیند.) وسائل الشیعه، ج 12، ص 130، كتاب التجاره، ابواب مایكتسب به باب 42.

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع :

امام خمینی ، ولایت فقیه ، ص 135 – 141

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.